محور بحث داوکینز در کتاب «ژن خودخواه»، تکامل طبیعی و علم ژنتیک است. او ژنتیک را مبتنی بر نگرش ژنمحور توضیح میدهد و به علاوه رویکرد او در زیستشناسی متکی بر نظریه داروین است. داوکینز، نگرش ژنمحور خود در علم ژنتیک را با نظریه تکاملی داروین پیوند میزند و به این نتیجه پایهای میرسد که ژن عنصر اصلی انتخاب طبیعی است. از نظر او، هرچند رقابت مبتنی بر خودخواهی، عنصر اصلی ژن برای بقاست، اما خودخواهی صرفا رفتار فردی ژن است. از نظر این زیستشناس، ارگانیسم موجود زنده در واقع محیطی است که رقابت خودخواهانه ژن را بر زمینه رقابت دیگرخواهانهای قرار میدهد که بقای خود ارگانیسم زنده را تضمین میکند.
داوکینز، انتخاب طبیعی را بازی بزرگ رقابت میداند که در آن بازیگران یا رقابتکنندگان اصلی، ژنهای خودخواهاند. اما از آنجا که رقابت برای بقای ارگانیسم زنده انجام میشود، پس این رقابتی نه برای نابودی که برای بقا، یعنی تداوم حیات است. از اینرو داوکینز در کتاب خود میکوشد، تاریخ طبیعی را از منظر علم تبیین کند.
نخستین انتقاد مهم بر کتاب «ژن خودخواه» به نگرش تاریخ طبیعی از منظر علم ژنتیک برمیگردد. نکته بسیار مهم این است که کتاب حاضر، صرفا درباره علم ژنتیک و ارائه تبیین نوینی از نظریه تکامل داروین نیست. اگر ژنتیک در مجموع به علم زیستشناسی مربوط میشود، اما داوکینز فراتر از علم ژنتیک، به اتکای همان نگرش ژنمحورانه به دیگر قلمروهای زندگی اجتماعی انسان مثل فرهنگ و تحولات فرهنگی میپردازد. او میکوشد قانون تکامل را در حوزه تحولات فرهنگی نیز تبیین کند و به اتکای آن، بقا یا زوال فرهنگها را توضیح دهد. دومین انتقاد مهم از داوکینز، ناشی از تلاش او برای یکسانسازی تحول ژنتیکی و تحولات فرهنگی است. او میکوشد تحول فرهنگ را با نگرشی صرفا علمی توضیح دهد. داوکینز با یکسان دانستن تحول طبیعی و تحول فرهنگی، به تقابل علم و دین میرسد.
این کتاب، علم است نه داستان علمی تخیلی
داوکینز در پیشگفتار نخستین چاپ کتابش در توصیف آن نوشت: «این کتاب را باید تقریبا مثل یک داستان علمی تخیلی خواند، زیرا طوری طرحریزی شده که برای قوه تخیل ما خوشایند باشد. ولی داستان علمی تخیلی نیست، علم است. از نظر من عبارت «عجیبتر از افسانه» تا حدی قالبی، ولی درست همان چیزی است که در مورد واقعیت صدق میکند. ما ماشینهای بقا هستیم، محملهای متحرک که بهطور تصادفی برای حفظ مولکولهای خودخواهی به نام ژن برنامهریزی شدهایم. این واقعیت هنوز مرا شگفتزده میکند. گرچه سالهاست با آن سروکار دارم، ولی انگار هرگز برایم عادی نمیشود. یکی از آرزوهایم این است که بتوانم در دیگران هم این احساس شگفتی را بیدار کنم.
وقتی این کتاب را مینوشتم، احساس میکردم سه خواننده فرضی از پشت شانههایم ناظر کار من هستند و حالا کتاب را به آنها پیشکش میکنم. اول، یک خواننده عادی، فردی غیرحرفهای. دومین خواننده خیالی من یک متخصص بود، یک منتقد صریحاللهجه. خواننده سومی که درنظر داشتم، دانشجو بود، فردی بین یک شخص معمولی و یک متخصص.»
چه چیزی باعث «خوب» بودن یک ژن میشود؟
«خزانه ژنی، محیط زیست ژنها در درازمدت است. ژنهای «خوب» بهعنوان ژنهایی که در خزانه باقی خواهند ماند، بدون حساب و کتاب انتخاب میشوند. این نظریه نیست، حتی یک واقعیت مشاهدهشده هم نیست، یک توضیح واضحات است. سوال جالب این است که چه چیزی باعث «خوب» بودن یک ژن میشود. قبلا به عنوان یک تقریب اولیه گفتم، آنچه باعث خوب بودن یک ژن میشود، توانایی ساخت ماشین بقای کارآمد، یعنی بدن است. حالا باید این گفته را اصلاح کنم.
خزانه ژنی، مجموعهای از ژنهاست که از نظر تکاملی پایدارند، یعنی خزانهای است که هیچ ژن جدید دیگری نمیتواند در آن اکثریت یابد. بیشتر ژنهای جدید که از طریق جهش، بازآرایی یا جابهجایی پیدا میشوند، فورا توسط انتخاب طبیعی سرکوب میشوند و آن مجموعه از نظر تکاملی پایدار، دوباره به آرامش میرسد. هرازگاهی یک ژن جدید بالاخره موفق میشود در آن مجموعه نفوذ کرده و در آن خزانه منتشر شود...ژنها به خاطر «لیاقت» انتخاب میشوند، ولی معیار سنجش لیاقت، عملکردی است که در مقابل مجموعه از نظر تکاملی پایدار، یعنی خزانه ژنیِ موجود دارند.»
ژن یا بدن، کدام عامل بنیادی حیات است؟
«کشمکش آزاردهندهای در درون نظریه ژن خودخواه برپاست. این کشمکش، درگیری بین ژن و بدن فرد است بر سر اینکه کدام عامل بنیادی حیات بهحساب میآیند. از یکسو، ما تصور فریبندهای از DNAهای همتاساز و مستقل داریم که مانند بز کوهی، آزاد و راحت از نسلی به نسل دیگر میپرند و بهصورتی موقت و اتفاقی در ماشینهای بقای یکبار مصرف کنار هم جمع میشوند، مارپیچهای نامیرایی که از توالی بیپایانی از بدنهای میرا عبور کرده، در مسیرهای جداگانه خود به آرامی به سوی ابدیت رهسپارند.
و از آنسو، به خود بدن افراد نگاه میکنیم که هرکدام یک ماشین فوقالعاده پیچیده و منسجم و یکپارچهاند و آشکارا هدف واحدی دارند. اینطور نیست که بدن حاصل گردهمآیی بیشیرازه و گذرای عوامل ژنی ناهماهنگی باشد که فرصت کمی برای آشنایی با هم دارند و مجبورند فورا، سوار بر تخمک یا اسپرم، روانه بخش بعدی سفر بزرگ ژنی خود شوند. بدن دارای یک مغز بااراده است که همکاری اعضا و حواس را برای رسیدن به هدفی واحد هماهنگ میکند و بهخودی خود، همچون یک عامل مستقل و تحسینبرانگیز است و همینگونه نیز رفتار میکند.»
نخستین چاپ کتاب «ژن خودخواه» با ترجمه شهلا باقری در 581 صفحه با شمارگان 550 نسخه به بهای 70 هزار تومان از سوی نشر اختران راهی بازار نشر شده است.
نظر شما