از زمانی که تحقیق را آغاز کرد و با دوربین و همراهی همکار پژوهشگرش که حالا همسرش نیز هست، روزها به قبرهای گورستان دارالسلام سرک میکشید، تا زمان انتشار کتاب، حدود یک دهه طول کشید. با هفتهها و ماهها تحقیقات میدانی و برداشت 30 هزار فریم عکس و بعد از آن چندین سال تحقیق کتابخانهای و پژوهش علمی، کتاب «رخداد مرگ به روایت هنر» که درآمدی بر شناخت گورستان تاریخی دارالسلام است، توسط مهدی پارسایی و فاطمه شهابیراد خلق شد.
نشست نقد و بررسی این کتاب در قالب برنامههای هفته کتاب شیراز، در دل این گورستان هزار ساله برگزار شد و مجری شاید مهمترین پرسش را از نویسنده نپرسید؛ اینکه انگیزه و دلمشغولی او و همراه و همسرش در نگارش این کتاب چه بوده است؟ برای یافتن این پاسخ باید لحظاتی از مراسم فاصله گرفت و دل به مقدمه کتاب داد.
پارسایی که به واسطه شغل پدر - معلمی عشایر -، مدام در کوچ بوده و سالی یک بار در شیراز جاخوش میکرده، این شهر را آرمانشهری میداند که به دنبال رگی بوده برای گره زدنِ خودش با این دیار. او معتقد است: «صورت امروزینِ این آرمانشهر، بوستان و گلستانی خراب است که بوی گلهایش را باید از گلاب دارالسلام جویید.» و همین انگیزه او را راهی این گورستان باشکوه کرده است. اما فاطمه شهابیراد دیگر نویسنده کتاب، دختر شیراز است و حاصل وصلت دو خانواده در محلههای لبآب و دربشیخ.
آنهایی که شیرازیاند، با شنیدنِ نام زادگاه این پژوهشگر بیشتر به انگیزههای او از نگارش این کتاب پی میبرند؛ زادگاهی که در همسایگی گورستان «درب سلم» است؛ و مگر میشود کسی از کودکی در میان نقوش باشکوه و خطوط زیبای سنگ قبرها قدم زده و هزاران پرسش در نگاهش پرسه نزند؟ این پرسشهای کودکانه در ناخودآگاهِ شهابیراد و سالها بعد تحصیل در رشته گرافیک و در نهایت آشناییاش با یک شیرازپژوه، دغدغههای مشترکی برای تألیف این کتاب به وجود آورد و منجر به پژوهشی 10 ساله شد.
به گورستان دارالسلام برمیگردیم، جایی که دکتر محمدصادق ابوالقاسمی مدرس دانشگاه هنر شیراز و هاشم کرونی منتقد ادبی در چند قدمی آرامگاه بی بی خدیجه، از کتاب گفتند. ابوالقاسمی بیشتر به بخش اول کتاب پرداخت که بیشتر به مفهوم مرگاندیشی نزد ایرانیان میپردازد و میراث معنوی همچون خیرات، سوگواری، خاکسپاری و ... . کرونی نیز که شاعر است، توجهش را بخش مهمی از فصل سوم کتاب که تحقیق مفصلی در باب اشعار سنگ قبرها است، جلب کرد و به آن پرداخت.
او گفت: «شعرهایی که بر سنگ قبرها نقش بسته، دو دستهاند. یا اشعار عامی هستند که بدون ذکر نام متوفی یا دلیل مرگ او سروده شده و بیشتر به مفهوم رخت بر بستن از دنیا و طلب فاتحه میپردازد یا اشعار سفارشی که یا توسط متوفی برای سنگ مزارش یا بنا به درخواست بازماندگان سروده شده و در این میان آثار شاعرانی همچون اهلی شیرازی، فرصت الدوله، وصال، حسرت، فرخ شیرازی نیز دیده میشود. از اشعار حافظ، سعدی و ابوسعید ابوالخیر نیز بر روی برخی سنگ قبرها استفاده شده است.»
اما نوبت که به نویسنده کتاب رسید، توضیحات مفصلی در خصوص کتاب و گورستان دارالسلام داد. به گفته پارسایی، شیرازیها در گذشته به این گورستان «درب سلم» میگفتند و دلیل آن هم دفن شدن سلم ابن عبدالله صوفی در آنجا بوده است. قدیمیترین قبر شناسایی شده هم مربوط به مولانا شیخ ابوالسائب از عرفای قرن 3 و 4 هجری قمری است.
این مدرس دانشگاه از باوری سخن به میان آورد که در هیچ سند مکتوبی نیامده اما حاصل مصاحبهاش با امام جماعت مسجد مشیرالملک و تعدادی از سنگ تراشان مجاور گورستان است. او گفت: «در تاریخی نامعلوم در نجف و کربلا قحطی میشود و شیرازیان 800 بار شتر غلات به عتبات عالیات میفرستند و از آنجا تربت سیدالشهداء را بار شترها میکنند و آن را در بیشتر در ضلع جنوبی گورستان میپراکنند که به «صفة تربت» مشهور است و دفن کردن اموات در آن جایگزین حمل جنازه به کربلا و نجف میشود.»
پارسایی سپس به شخصیتهای برجسته مدفون در گورستان دارالسلام پرداخت که استناد سخنان و کتابش بیشتر به تذکره هزار مزار یا شدالازار بود. «شیخ ابوالسائب» که از اولیاء مقرب است که و بر اساس باورها با تار مویی از پیامبر در میان پلکهایش که از پدر به او به ارث رسیده، در دارالسلام مدفون است و قدیمیترین شخصیت درب سلم هم به شمار میرود. داور شیرازی نویسنده کتاب نفیس تذکره مرآت الفصاحه، شیخ سلم ابن عبدالله صوفی، یکی از بزرگان خاندان اتابک، مشیرالملک قوامی، 4 تن از امامان جمعه فقید شیراز، حجاب شیرازی شاعر و خطاط برجسته، شاهداعی الله و ... از دیگر شخصیتهایی بودند که پارسایی به آنها اشاره کرد.
اما شناخت هنری و پیوند مقوله مرگ با هنر توسط شیرازیان بخش اعظم این کتاب را شکل میدهد. از اشعار و مراثی بسیار نغز و خوشنویسیهایی به همه خطوط معروف ایرانی گرفته تا طراحی و حجاریهای باشکوه در این گورستان به وفور یافت میشود.
بررسی نمادها و نشانههایی که بر سنگ قبور موجود است، بخش مهم و پایانی سخنان نویسنده کتاب «رخداد مرگ به روایت هنر» بود. پارسایی گفت: «مطالعات صورت گرفته پیرامون گورستان دارالسلام نشان داد که مردمان این دیار از نمادها جهت خلق جهانی فراواقعی برای پاسخگویی به پرسشها و ابهامات موجود در باب مرگ و عالم پس از مرگ استفاده میکردهاند.»
او ادامه داد: «باور به زندگی پس از مرگ، آرزوی خلد آشیانی، نیاز به نور قرآن جهت روشن کردن قبر، احترام به روح متوفی و نیاز او به خیرات و حتی بیان مشاغل در قالب تصویرگری انتزاعی و پیکتوگرام دیده میشود.»
قبل از مراسم زمانی که در میان قبرها قدم میزدیم، نماد درخت به ویژه «سرو» بیش از همه بقیه المانها به چشم میخورد. پارسایی در این خصوص گفت: «سرو در باور ایرانیان هم درخت زندگی است و هم سرشتی مینوی دارد بنابراین بیش از 240 نمونه گرافیکی مختلف از آن را بر روی سنگ قبرهای دارالسلام ثبت کردیم که این موضوع برای من که حدود 180 گورستان تاریخی ایران را عکاسی کردهام، شگفتانگیز بود.»
مرغ نیز دیگر نماد تکرارشونده در حجاریهای سنگ قبرها است. آنطور که پارسایی گفت: «باور به بازگشت ارواح مردگان به زمین و گردش در اطراف جنازه و خانه خویش، در کلیه فرهنگهای قبل از اسلام در ایران وجود داشته و در باورهای مردمی مسلمانان نیز مقبول بوده است. در متون حوزه فرهنگ اسلامی، مرغ نماد روح و جان آدمی است در شرح پاداش نیکوکاران، به همنشینی روح آنها با درخت و پرنده و نور تأکید شده است.»
به گفته پارسایی به همین دلیل در بسیاری نقوش مرغی بر فراز سروها و درختان حجاری شده که البته سر همه آنها رو به عقب است که این نشاندهنده باور ایرانیان به نیاز متوفی به خیرات و مبرات است.
پیش از سخنان پارسایی و منقدین معاون سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری شیراز که حامی انتشار این کتاب بوده است، هم گفت: «بخشی از رسالت فرهنگی شهرداری شیراز ثبت رویدادها، حوادث و المانهای فرهنگی است که نمونه ای از آن هویت تاریخی این شهر هستند.»
فرزاد صدری ادامه داد: «گورستان دارالسلام نیز بخشی از منظر تاریخی شهر شیراز است و پرداختن به آن میتواند تجلیل از فرزانگان، علما، اندیشمندان و هنرمندانی باشد که در این خاک خفتهاند. توجه به دارالسلام توجه به حاکمان وقت این سرزمین و پند گرفتن از گذشته است. بنابراین اگر قرار است هویت این شهر احیاء شود، مستند نگاری المانهایی چون دارالسلام واجب و لازم است.»
او که میگفت: «دارالسلام برای شیراز و این سرزمین یک اندوخته تاریخی مهم است و خیلی بیشتر از یک گورستان ارزش دارد.» خاطرنشان کرد: این گورستان یک میراث فرهنگی کاملا ملموس و بلکه ناملموس است؛ یک موزه تاریخی بسیار با ارزش از فضلا و علما و حکما که مملو از نمایهها و نگارهها و به نوعی تاریخ مکتوبِ شهر و در یک جمله کتابخانه سنگیِ باارزش شیراز است.»
صدری در پایان بر این نکته تأکید کرد که «اگر روزگاری جنیدِ شیرازی، هزار مزار را نگاشت و از دفن شدگانِ عارف گورستانهای مختلف نوشت، امروز پژوهشگرانی چون مهدی پارسایی و فاطمه شهابی راد راه جنید را به درستی ادامه دادند که شیراز باید بهتر و بیشتر شناخته شود.»
غروب آفتاب رسید و نشست نقد کتاب که بهصورت زنده از صفحه اینستاگرام سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری شیراز پخش میشد، به پایان رسید. همراه با تعدادی از شیرازیهای قدیمی که بر مزار عرفای شیراز در شب جمعه شمع روشن کرده بودند بر مزار داور شیرازی، در زیر نگاه سنگین سمورهایی که منتظر رفتنمان بودند، اندکی به دور از ماسک و هیاهوی کرونا استخوان سبک کردیم.
نظر شما