این سروده که نامش «سجده در خون» است، بدین شرح است:
در جنگ یا در جاده میمیرد
عاشق ولی آزاده میمیرد
گاهی به مقصد میرسد اما
گاهی میان جاده میمیرد
هرگز نخواهد گشت غافلگیر
ای مرگ! مرد، آماده میمیرد
از سجدهی خونین چه میداند
آن کس که بر سجاده میمیرد
نازم به آن پیری که در راهش
بس پیرو دلداده میمیرد
کی ترسد از زنهار هشیاران
مردی که مست از باده میمیرد
بر عهد حیدر هر که پابرجاست
در خاک و خون افتاده میمیرد
این قدر هیزم؟ شمع کافی بود
پروانه خیلی ساده میمیرد
بیچاره دشمن! فارس را نشناخت
پنداشت فخریزاده میمیرد
نظر شما