در این کتاب نویسنده با اتخاذ رویکردی متفاوت نسبت به دیگر آثار مقدماتی در حوزه آموزش رویکردهای نظری، بر آن است تا مخاطب را که عمدتاً دانشجوی دوره کارشناسی زبانشناسی محسوب میشود، ابتدا با نخستین سطح از معنا آشنا کند و سپس به او نشان دهد که این سطح از معنا چگونه با دیگر سطوح معنایی ربط پیدا میکند.
با چنین رویکردی، مخاطب بهتدریج به این معرفت میرسد که علاوه بر معنای توصیفی، ابعاد گوناگونی از معنا وجود دارد که ارتباطی تنگاتنگ با مفاهیمی چون ابهام معنایی، دگرگونی معنایی ، بافت محوری معین بودگی، پیشانگاره و امثال آن دارد مخاطب همچنین با مبانی معنایی اسم و فعل و رویکردهای گوناگون به معنا آشنا خواهند شد.
کلمه «معناشناسی» طیفی از عقاید، از عامیانه گرفته یا کاملاً فنی را مشخص میکند. این عبارت اغلب در زبان مرسوم برای مشخصکردن مشکل درک که یک انتخاب کلمه یا معنی ضمنی پایین میآید، استفاده میشود و همین موضوع لزوم ارائه آثاری که تبیینگر دلالتهای دقیق علمی آن برای علاقهمندان به زبانشناسی باشد را بیشتر متذکر میشود.
در زبانشناسی، علم معناشناسی بررسی تفسیر علایم یا نشانههایی که توسط افراد یا جوامع در شرایط محیطی و زمینههای بهخصوص استفاده میشده، را در برمیگیرد. با این دیدگاه، صداها، عبارت مربوط به صورت، زبان اشاره، محتوای معنایی دارند و هرکدام چندین شاخه مطالعاتی معناشناسی را در بر میگیرند. در زبان نوشتاری نیز چیزهایی مانند ساختار پاراگراف و نشانهگذاری محتوای معنایی دارد، در اشکال دیگر زبان، محتوای معنایی دیگری وجود دارد.
از جمله رویکردهای مدرن به مقوله معناشناسی، معناشناسی صورتگراست. اکنون چند دهه از ظهور معناشناسی صورتگرا میگذرد و این نگرش هنوز هم به عنوان یک رویکرد پذیرفتهشده در بسیاری از مراکز علمی و دانشگاهها طرفداران و پیروان خاص خود را دارد. سباستین لوبنر نویسنده کتاب «درآمدی بر معناشناسی» که خود یکی از اساتید برجسته این حوزه محسوب میشود، گرچه سالهای فراوانی از عمر علمی خود را صرف مطالعه معناشناسی با رویکرد صورتگرا کرده است، در نهایت در این کتاب اذعان میدارد که معناشناسی صورتگرا چارچوبی آرمانی و عملی برای تعمق در واقعیات عمیق و سحرآمیز زبانهای طبیعی دنیا نیست.
به بیانی روشنتر، آینه معناشناسی صورتگرا کوچکتر از آن است که بتواند واقعیات مغفول در زبانهای طبیعی را به گونه تام و کامل بازتاب دهد. از جمله زمینههایی که معناشناسی صورتگرا در تبیین آنها بهخوبی عمل نکرده است، معنای واژگانی است که خود زیربنای معنای زبانشناختی است.
مخاطب با مطالعه این کتاب، با مبانی معنایی اسم و فعل و رویکردهای گوناگون به معنا آشنا خواهد شد. نکته بسیار مهم آنکه نویسنده طی این کتاب نشان میدهد که معنای زبانشناختی در نهایت به مفهومسازی در باب چیزهایی ختم میشود که انسان از آنها سخن میگوید. وی همچنین تأکید دارد که معنا صرفاً گویای روابط منطقی و شروط صدق نیست و مخاطب باید با نقشهای معنایی و بنیادی معینبودگی گروه اسمی همچنین با مبانی اسناد، زمان و نمود مقولههای فعلی آشنایی لازم پیدا کند.
ترجمه فارسی کتاب بر مبنای ویرایش دوم آن ارائه شده است، در این ویرایش و نیز در ترجمه فارسی، مقدمهای جالب و همهفهم در زمینه معناشناسی زبانشناختی فراهم آمده است.
در ادامه کتاب، مخاطب در بخش نخست با عبور از مسیری مرحله به مرحله با مفاهیم و پدیدههای اصلی معناشناسی از جمله سطوح و ابعاد معنا، ابهام، بافت و معنا، روابط منطقی، روابط معنایی، مبانی معنایی اسم، فعل و جمله آشنا میشود. در بخش دوم درآمدی نقادانه بر مفاهیم بنیادی سه رویکرد اصلی نسبت به معنا؛ یعنی ساختگرایی، معناشناسی صورتگرا و معناشناسی شناختی ارائه شده است.
معناشناسی شناختی متأخرترین و همزمان مطرحترین دیدگاه در میان نظریههای معناشناسی معاصر است که طی چهار دهه گذشته نشو و نما یافته است. در اهمیت این نظریه همین بس که ذهن اندیشمندان گوناگونی را به خود معطوف کرده است. معنیشناسی شناختی ادعا میکند که زبان بخشی از توانایی عمدهتر شناختی بشر است و بنا بر این تنها میتواند جهان را آنگونه که انسانها متصور میشوند توضیح دهد. قطعاً بین این دنیای مفهومی و دنیای واقعی تفاوتهایی هست. توانایی استفاده از زبان به تواناییهای شناختی کلی مربوط است و تنها مربوط به حوزهی زبانی نیست.
یکی از مهمترین ویژگیهای معناشناسیشناختی، ماهیت میانرشتهای آن است. سالهای نخست میانرشتهای شدنِ معناشناسی، ابهامات بسیاری را در باره موضوعات، اولویتهای پژوهشی و حتی اینکه آیا یک پژوهش معناشناختی میانرشتهای واقعاً در حیطه معناشناسی زبان قرار میگیرد یا خیر پدید آورد. شاید هنوز هم پژوهشهای معناشناسیشناختی با ماهیت میانرشتهای در نگاه صاحبنظرانی که از حوزههای مجاور معناشناسی، مانند ادبیات و فلسفه، به آن مینگرند این شبهه را ایجاد کنند که پژوهشهایی نظیر معناشناسی عواطف، معناشناسی حرکت، معناشناسی زمان و نظایر آن آیا به راستی معناشناسیاند یا خیر؟ بیتردید بر اساس تعریفی که معناشناسی تا دهه ۱۹۷۰ میلادی با آن شناخته میشد نمیتوان تصورکرد که چنین موضوعاتی در حوزه معناشناسی قابل طرح باشند. ولی با سرعت گرفتن جریان علم و شکل گرفتن پیوندهای میان علوم، تعاملی میان تحلیلهای علمی در حوزههای مختلفِ مطالعه ایجادشد و تحلیلها در یک حوزه علمی بر دستاوردهای حوزه علمی دیگر استوار شد و به این ترتیب ماهیت معناشناسی نیز متحول گردید.
به گمان مترجم در پیشگفتار کتاب، مشخصههای اساسی این کتاب عبارتند از: ارائه چشماندازی پایدار و ذهنگرا نسبت به معنا؛ شرح مبسوط معناشناسی واژگانی و جملهای حاوی سه فصل جدید با مباحث بافتمحوری، معناشناسی گروه اسمی، پیشانگاره، معناشناسی فعل و چارچوبهای فعلی؛ ارائه مثالهای بیشتر از زبانهای گوناگون از جمله آلمانی، ژاپنی، اسپانیایی و روسی؛ و تمرینهای عملی در باب دادههای زبانی و لینکهای مفید در پایگاه.
این ترجمه به زبان فارسی از چند جهت حائز اهمیت است؛ نخست اینکه سالهای نسبتاً زیادی است اثر چندان مهمی در زمینه معناشناسی و بهویژه معناشناسی شناختی به زبان فارسی به رشته تحریر درنیامده و جای خالی چنین ترجمهای تا حد زیادی در زبان فارسی حس میشود. دوم اینکه این کتاب با رویکردی شناختی، منطقی و عالمانه به بررسی و تبیین ابعاد گوناگونی از معنا میپردازد که برای تمامی دانشجویان زبانشناسی در زبان فارسی تازگی خواهد داشت و انتظار میرود پاسخگوی بخشی مهم از نایافتههای پژوهشگران معناشناسی در ایران باشد. همچنین این ترجمه میتواند مرجع مناسبی برای علاقمندان به معناشناسی شناختی باشد.
انتشارات نویسه پارسی کتاب «درآمدی بر معناشناسی» نوشته سباستین لوبنر را با ترجمه جلال رحیمیان در سال 1399 با تیراژ 300 نسخه و قیمت صدوسی هزار تومان در 580 صفحه منتشر کرده است.
نظر شما