کتاب «سیاست ورزی در ایران مدرن» منتشر شد؛
پژوهشی که تداوم شگرف الگوی سیاست خارجی ایران معاصر را نشان میدهد
نویسنده با نگاهی تحلیلی شکلگیری سیاستهای داخلی و خارجی و تاثیر آنها بر یکدیگر را روایت میکند و با بهره جستن از اسناد سری و محرمانه و منابع معتبر نه تنها بر روایتهای نادرست، تکراری و غالبا تحریف شده از تاریخ مدرن ایران خط بطلان میکشد بلکه ناگفتهها و حقایقی هرچند کوچک ولی ناشناخته را برای نخستین بار در این کتاب فاش میکند.
کتاب حاضر پژوهشی است درباره دورهای کوتاه ولی مهم از تاریخ اقتصاد سیاسی ایران در طی جنگ جهان دوم و رقابت دیرینه بریتانیا و روسیه (شوروی) در ایران که پیامد آن غالبا تعییین کننده جهتگیری سیاست خارجی ایران بوده است. این پژوهش تدوام شگرفی را در الگوی سیاست خارجی ایران معاصر حتی پس از سقوط رضا شاه و ظهور نیروهای رقیب در صحنه سیاست ایران و حضور ارتشهای بیگانه در کشور نشان میدهد.
کتاب از یازده فصل و دو ضمیمه تشکیل شده است. در فصل اول سعی شده است که تصویری از کشور و اوضاع آن در دوران قاجار داشته باشد. فصل دوم به روابط ایران با آلمان، شوروی و بریتانیا در دوران رضا شاه اختصاص یافته است. فصل سوم به اشغال ایران در جنگ جهانی دوم پرداخته شده است. در این فصل بیطرفی ایران در این جنگ بررسی شده و نویسنده نشان میدهد بیطرفی بهترین گزینه ممکن در آن زمان یا به تعبیری تنها سیاست عملی برای ایران بوده است. زیرا هیچ کدام از کشورهای درگیر در جنگ هیچ پیشنهادی برای اتحاد با ایران را ندادند.
نویسنده در فصل چهارم با ارائه اسنادی از آرشیو وزارت خارجه بریتانیا سعی کرده است سیاستهای بریتانیا در سقوط رضاشاه و احیای سلسله قاجار را شرح دهد. فصل پنجم به چرایی امضای اتحاد سه جانبه میان ایران، بریتانیا و شوروی پرداخته شده است. فصل ششم به بحث درباره بحرانهایی که در ارتباط با اشغال نیروهای متفقین برای کشور و دولت پیش آمده پرداخته است.
نویسنده در فصل هفتم سعی دارد که علیرغم اتحاد ایران با بریتانیا و شوروی حکومت ایران سعی دارد سیاستها و مناسبات پنهانی را با کشورهای محور مانند آلمان را از طریق سازمانهای مخفی تعقیب کند و زمانی که میبیند که جنگ به ضرر آلمان پیش میرود سعی میکند که جایگزینی برای آن در نظر بگیرد و در این برهه است که توجهاش به آمریکا جلب میشود.
در فصل هشتم انتخابات مجلس چهاردهم و بازگشت سید ضیاءالدین طباطبایی به ایران و سیاستهای مداخلهجویانه شوروی و بریتانیا شرح داده شده است. فصل نهم با توجه به اینکه شوروی از رابطه ایران با یک نیروی سوم آگاهی پیدا میکند، زمان را برای ایجاد یک رژیم سوسیالیستی دستنشانده در شمال ایران مغتنم شمرده و برای رسیدن به هدف ابتدا ادعایی قدیمی در مورد امتیازهای نفت در منطقه دشت خوریان و سپس تقاضا برای کسب امتیاز استخراج نفت در منطقه وسیعی از آذربایجان تا خراسان را مطرح میکند.
در فصل دهم به این امر که شوروی با اعمال سیاست زور به کسب امتیاز نفت نمیشود دست به ایجاد حکومتی دستنشانده به رهبری پیشهوری در آذربایجان میکند پرداخته شده است. فصل یازدهم که فصل پایانی کتاب هم هست به سقوط حکومت یک ساله آذربایجان و گذر دولت ایران از بحران پیشآمده در این مدت اختصاص یافته است. در این فصل به این مسئله که ایران یک بار دیگر میتواند تمامیت ارضی و استقلال خود را حفظ کند پرداخته شده است.
نویسنده در همان صفحات نخست فصل اول به قراردادی که در زمان ناصرالدین شاه با رویتر بسته شده اشاره میکند و نقل قولی از لرد کرزن، سیاستمدار بریتانیایی میآورد: «کاملترین و شگفتآورترین واگذاری کل منابع صنعتی یک کشور پادشاهی به یک فرد خارجی است که احتمالا هرگز به ذهن کسی در تاریخ خطور نکرده است، چه رسد به اینکه تحقق پیدا کرده باشد.»
در صفحات پایانی کتاب آمده است: «در نگرش حاکمان صدر اسلام جهان به دو منطقه دارالحرب و دارالاسلام تقسیم شده بود. بر اساس این جهانبینی، مسلمانان باید با دارالحرب میجنگیدند و سرزمینهای آن را به دارالاسلام منضم میساختند و این امر برای هر فرد مسلمان یک واجب کفایی بود. اروپاییان جهان را به جهان متمدن و جهان نامتمدن یا وحشی تقسیم کرده بودند و رسالت اروپاییان سفیدپوست را متمدن ساختن جهان نامتمدن البته از طریق تصرف سرزمین و چپاول منابع طبیعی ساکنان این جهان وحشی میدانستند، و رودیارد کیپلینگ شاعر انگلیسی قرن نوزدهم زاده هند این رسالت را در شعرش، «مسئولیت سنگین انسان سفیدپوست» به سفیدپوستان امپریالیست گوشزد کرده بود. زمامداران شوروی نیز جهان را به جهان سوسیالیسم و جهان سرمایهداری تقسیم کرده بودند و برای رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادیشان کوشیدند سرزمینهایی را به دارالشوروی ضمیمه کنند که کردند، ولی برخلاف سلف تزاریشان، در مورد ایران موفق به این کار نشدند، البته نه به این دلیل که ایران نیرومندتر از اتحاد جماهیر شوروی بود بلکه به این سبب که دولتمردان ایران سیاستی هوشمندانه و فعال را در پیش گرفتند و اوضاع جهان نیز در آن زمان برای جدا ساختن آذربایجان از ایران مساعد نبود. بنابراین فروپاشی دولت آذربایجان نتیجه زدوبندهای سری بین تهران و مسکو یا التیماتوم ترومن به استالین، که فقط در حد یک افسانهپردازی است نبود. دولت شوروی میخواست به سرعت به اهدافش در ایران برسد ولی حاضر نبود بهای سنگینی به خاطر آنها بپردازد و در نامه استالین به پیشهوری در 18 اردیبهشت 1325 یک روز پیش از خروج کامل ارتش سرخ از ایران و ماهها پیش از سقوط حکومت پیشهوری تلویحا به این موضوع اشاره شده بود.
اما شورویها متاعی پرطرفدار داشتند، و آن نظام به ظاهر سوسیالیستی بود که در تئوری مجهز به همه چیز بود، از خدا گرفته تا خرما. این همان چیزی بود که اغلب مردمان مشرقزمین را مجذوب خود میساخت.»
در قسمتی از پشت جلد کتاب نیز آمده است: «نویسنده با نگاهی تحلیلی شکلگیری سیاستهای داخلی و خارجی و تاثیر آنها بر یکدیگر را روایت میکند و با بهره جستن از اسناد سری و محرمانه و منابع معتبر نه تنها بر روایتهای نادرست، تکراری و غالبا تحریف شده از تاریخ مدرن ایران خط بطلان میکشد بلکه ناگفتهها و حقایقی هرچند کوچک ولی ناشناخته را برای نخستین بار در این کتاب فاش میکند.»
نظر شما