دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۲
فروش 9000 نسخه‌ای رمان «قو»/ از بازی‌های رایج فاصله گرفتم

«عبدالرضا لطف‌االهی» نویسنده شیرازی از اینکه «در روزگاری که شمارگان کتاب‌های رمان و داستان‌های کوتاه و شعر به ۵۰۰ نسخه می‌رسد، رمان قو در مدت کوتاهی ۹۰۰۰ نسخه فروخته است» اظهار خرسندی کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، عبدالرضا لطف‌الهی متولد 1332 شیراز از نویسندگانی است که آثارش در شهر با استقبال روبه‌رو بوده است. در کارنامه نویسندگی او آثاری نظیر «شاید کبوتر بودم» (انتشارات نوید شیراز) و «حیرت عشق» (نشر منا) به چشم می‌خورد.

رمان «قو» (انتشارات پرتو رخشید در شیراز) این نویسنده چندی پیش تجدید چاپ و در شمارگان 3500 نسخه و با بهای 80 هزار تومان روانه بازار نشر شد. «امیر» شخصیت اصلی رمان که در میان یک مثلثی عشقی قرار دارد، راهی سفری می‌شود اما این سفر آغاز راهی است به سوی گمراهی. وقایع این رمان بین سال‌های ۴۹ تا ۵۳ اتفاق می‌افتد.

به‌بهانه تجدید چاپ رمان «قو» به سراغ «عبدالرضا لطف‌الهی» نویسنده آن رفتیم تا بپرسیم چه انگیزه‌ای داشت تا به شیرازِ گذشته سرک بکشد و خواننده را به خیابان‌ها و کوه و کمرهای اطراف این شهر ببرد تا عشقی چند وجهی را روایت کند؟
 
در رمان «قو» رد پای ادبیات عامه‌پسند دیده می‌شود؛ آیا این عامدانه است؟ آیا «قو» در زمره ادبیات سرگرمی قرار می‌گیرد؟
 
عامیانه یا عوام؛ اصطلاحاتی که ممکن است برای صاحب اثر کسالت‌زا باشند اما خُب فرق است بین این دو؛ اگر اثری بتواند توده‌ها را به خود جلب کند و البته فاقد ابتذال باشد یعنی عامه‌پسند هم ضمنا باشد، حتما باید آن را جدی تلقی کرد و این دیگر از خوش‌شانسی‌های نویسنده است که داستانش با اقبال عمومی مواجه شده است. در روزگاری که شمارگان کتاب‌های رمان و داستان‌های کوتاه و شعر و غیره به ۵۰۰ نسخه می‌رسد، اگر رمانی در مدت کوتاهی ۹۰۰۰ نسخه بفروشد، باید خوشحال شد.

به واقع نویسنده کتاب‌خوان‌ها را جذب کرده است. حالا اگر منظورتان گفت‌وگوهاست که به زبان عوام نزدیک شده، حرف دیگری است و یا مثلا طرح و نوع قصه این‌ها هر کدام مباحث جداگانه‌ای و طبیعی است آدم‌های رمان باید به زبان و لحن و حتی لهجه و گویش خودشان حرف بزنند. همانگونه که هستند و اما توجه داشته باشیم «قو» راوی اول شخص دارد و چه‌ها... بازخوردها می‌گویند. رمان «قو» خلاقانه است هر چند از بازی‌های رایج فاصله گرفته‌ام و خودم را در دام فرم گرفتار نکردم.
 
کارهای قبلی من نشان می‌دهد اگر می‌خواستم، می‌توانستم. پس «قو» را راحت و خطی نوشتم، چون فقط در همین قالب می‌شد آن حرف‌ها را زد تا دیده و خوانده شود و تجربه نشان داده خواننده حوصله بازی و ادا ندارد. همان ده، دوازده صفحه اول را که خواندف کتاب را گوشه‌ای می‌گذارد تا شاید وقتی دیگر. وقتی شما می‌گویید سرگرمی من می‌گویم کشش و نه طرح معما؛ بالاخره خواننده باید دست و دلش برای ادامه خواندن گرم شود؛ حالا سرگرم‌کننده باشد، این که خوب است! قصد قیاس ندارم؛ ولی کدام رمان موفق در سطح جهان فاقد عنصر سرگرمی بوده است؟
 
 
 
شاید برای خواننده ناآشنا با جغرافیای شیراز قدیم رمان «قو» ناملموس باشد؛ آیا این رمان را فقط برای مخاطب شیرازی نوشتید؟
 
مگر من با جغرافیای رمان‌های آمریکای لاتین و شوروی سابق یا هر نقطه دیگری که در رمان‌هایشان هست، آشنا هستم؟ خُب اگر وقایع رمان «قو» در تبریز یا زاهدان رخ می‌داد، چه؟ خواننده شیرازی یا خراسانی چه باید می‌کرد؟ وقایع رمان بین سال‌های ۴۹ تا ۵۳ اتفاق افتاده است. با توجه به درون‌مایه داستان و حوادث و حالاتی که شخصیت‌ها دارند، در مکان‌هایی قرار گرفته‌اند که نویسنده ناچار از توصیف آن‌ها بوده است. البته اذعان می‌کنم دل‌بستگی‌های نویسنده هم در معرفی جغرافیای آن سال‌های شیراز بی‌تقصیر نبوده است اما خوانندگان هم‌روزگار خودم با یادآوری و نشانی‌های آن سال‌ها خیلی حال کردند. اگر حال کردن را بی‌تفسیر بخوانید!
 
این اثر چقدر به شخصیت نویسنده ارتباط دارد و نزدیک است؟
 
هر اثری تکه‌های جان نویسنده یا هر هنرمندی در حوزه کاری خودش است؛ تکه‌هایی از روح و خاطرات اوست که در اینجا یعنی رمان آن تکه‌ها را به اشخاص رمانش وام می‌دهد و بدیهی است همه آن اتفاقات برای یک نفر رخ نداده است، تکه‌هایی هم از دیگران گرفته‌ام و بر قامت آدم‌های «قو» پوشانده‌ام و خُب «عبدالرضا» به نویسنده نزدیک‌تر است.
 
شخصیت‌های رمان «قو» کم‌شمار نیستند و هر یک دارای خصوصیاتی هستند که شناخت ویژه‌ای می‌طلبد؛ آیا این شخصیت‌ها مابه‌ازای واقعی و زیسته داشتند؟
 
کم و بیش مابه‌ازای بیرونی دارند؛ این شخصیت‌ها در همان سال‌ها که گفتم، وجود داشتند، چند تایشان هنوز هم اینجا و آنجا هستند. فقط کمی در آنان دخل و تصرف کردم و تصور می‌کنم به‌اندازه لازم درون و برونشان را آشکار کرده‌ام و نمایش داده‌ام و می‌بینید که باورپذیرند و خواننده با آنها گاه همذات‌پنداری می‌کند زیرا جعل‌شان نکردم، هرچند شق‌القمری نیست و باید اصلا این‌گونه باشند. غرض اینکه قلابی از آب در نیامده‌اند؛ هستند، وجود دارند، دیده می‌شوند و گفته باشم بعضی اسامی را جعل کردم و بعضی مکان‌ها را ساخته‌ام. سئوال بجای شما یعنی کثرت شخصیت‌ها به قول منتقدی هر کدام به قدری آشنا هستند که به تنهایی می‌توانند موضوع داستان جداگانه‌ای باشند.
 
در «قو»، «عبدالرضا» در میانه داستان پدیدار می‌شود؛ آیا او زبان نویسنده و راوی است؟
 
عبدالرضا در بحرانی‌ترین فصل رمان پیدایش می‌شود و به تعبیر شما شاید زبان نویسنده هم باشد. او مسیر زندگی امیر را تا حدودی تغیر می‌دهد و خُب گاهی انگار خود نویسنده است و همان‌طور که گفتم از همه شخصیت‌ها او به خود نویسنده شبیه‌تر است و اصلا از همان اول باید کمی او را متمایزتر از بقیه معرفی می‌کردم چون در رمان «دریاچه» او را بیشتر می‌بینیم.
 
از این هراس نداشتید که سپردن اثر به ناشر بومی موجب پشیمانی‌تان شود؟
 
چه بگویم؟! من از یک طرف دلم می‌خواهد ناشران بومی و همشهری تقویت بشوند و از طرفی در نشر و پخش بسیار ضعیف عمل می‌کنند و اسباب دل‌سردی می‌شوند. چاپ بعدی «قو» را ناشری از تهران تقبل کرده است؛ چون «دریاچه» را هم ‌این ناشر تهرانی درمی‌آورد.
 
مطالعات شما معمولا در چه حوزه‌هایی است؟
 
به نثر چهارم و پنجم هجری علاقه دارم و معمولا می‌خوانم؛ گلستان می‌خوانم. سینما و ادبیات جهان را هر چقدر وقت کنم و رمان و داستان‌های کوتاه و البته در حوزه شعر هم مشغولم.
 
اثر بعدی که منتشر خواهید کرد، در چه حوزه‌ای است؟
 
اثر بعدی‌ام رمان «دریاچه» است که خرداد ۱۴۰۰ در حوزه ادبیات داستانی منتشر می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها