گزارش ایبنا از همایش ملی بررسی آرا و آثار تیتوس بورکهارت/ 2
موسوی گیلانی: بورکهارت هنر اسلامی را معنادار میداند/ اعتضادی: او انسان ماهری در شناخت فرهنگها بود
موسوی گیلانی گفت: به اعتقاد بورکهارت، هنر اسلامی معنادار و بر آمده از هستی شناسی و معرفت شناسی خاص است به همین دلیل در هنر و در سازههایی که مسلمانان میآفریند تاثیر دارد.
غلامرضا اعوانی در پنلی که روز گذشته برگزارشد مقاله مفصلی را درباره «جهان شناسی سنتی بورکهارت» ارائه کرد و گفت: او کتابهای زیادی درباره جهانشناسی دارد که از آن جمله مقایسه جهان شناسی در ادیان و هنرهای سنتهای مختلف است که اثری بی نظیر است. همچنین کتابهای او درباره هنر مسحیت باعث شد که پاپ به او جایزه دهد.
او ادامه دارد: علمی که بورکهارت به سنتها و ادیانهای مختلف داشته به دلیل تسلط او به جهانبینیهای مختلف بوده و این به جهانشناسی تطبیقی کمک کرده است. او عارف طراز اولی بوده و نخستین کسی است که فصوص الحکم، انسان الکامل و مواقعالنجوم را ترجمه کرده است.
به گفته این استاد فلسفه بورکهارت، درباره جهان شناسی دانته چندین مقاله دارد که بسیار قابل توجه است. او درباره جهان شناسی و سنت علم جدید مقالات دیگری دارد که بسیار مهم است. بورکهارت در کتاب «اسلام در اندلس» به جهان شناسی اسلامی و ارتباطش با دانته میپردازد. او معتقد است دانته تحت تاثیر ابن عربی بوده و جهان شناسی اسلامی به ویژه ابن سینا روی او تاثیر گذاشته است. او مقالهای درباره مقدمهای بر جهان شناسی دارد و بحث میکند که قرون وسطی هنرهای هفتگانه داشته و این مقدمهای برای جهان شناسی بوده است.
اعوانی گفت: یونانیها معتقد بودند این جهان عالم کبیر وانسان عالم صغیر است اما عرفا برعکس این را معتقدند. این تقارن بین انسان و عالم در علوم قدیم وجود داشته که مقدمهای برای جهان شناسی بوده است. بر اساس رویکرد بورکهارت، وقتی مورخان عصر جدید به جهان قدیم مینگرند دچار اشتباه میشوند و میخواهند با معیارهای مادی شاهکارهای قرون وسطی را تفسیر کنند، آنها میخواهند جهان شناسی الهی را با معیارهای مادی تفسیر کنند و این از نظر او بسیار غلط است.
او یادآور شد: مورخان از نظر بورکهارت جنبه رمز و تمثیل را در جهان شناسی درست تشخیص نمیدهند در حالی که کلید فهم حکمت درک تمثیل است. شما نور را بگیرید میتوانید به نور الانوار برسید. سهروردی معتقد است حکمایی مانند ارسطو رمز را درک نکردند. پس علم امروز جنبه رمزی را متوجه نمیشود و روی جنبه روانشناختی و عاطفی تاکید میکند.
اعوانی گفت: علم جدید هر چیز محسوس را مورد شک و تردید قرار میدهد. ریاضیات را فقط از منظر کمی مورد بررسی قرار میدهد نه کیفیات و عالم را ریاضی می داند و ریاضی را به کمیات محدود میکند. علم جدید از نظر دکارت مادی و تک ساحتی است و از آنجایی که عالم صغیر و کبیر با هم مطابقت دارد اگر علم را تک ساحتی کنید انسان را هم تک ساحتی میکنید.
این استاد فلسفه با بیان اینکه اشکال جهانشناسی جدید این است که آن را به پایین ترین درجه فرو میکاهد عنوان کرد: بورکهارت در کتاب اسلام در اسپانیا، به بهترین شکل درباره هنر اسلام سخن گفته است. او درباره جهان شناسی اسلامی و ارتباطش با دانته صحبت کرده و مراتب فلکی را در آن شرح داده است.
اوج کمال بورکهارت در روش تحقیق و تبیین مطالب
اما امروز صبح در پنلی تخصصی لادن اعتضادی مقاله خود با عنوان تبیین روش تاویلی بورکهارت در تالیف کتاب «شارتر، پیدای کاتدرال» ارائه کرد و درباره ترجمه فارسی این اثر به کوشش خود توضیحاتی داد و افزود: ترجمه این کتاب به نحوی توفیقی برای من بود. چون در دوران بسیار پرمشغله کتاب سنگینی با محتوای دقیق ترجمه میکردم، بنابراین چندین ساله طول کشید تا این کتاب را ترجمه کردم. این کتاب در مباحث تاریخی و تاریخ معماری جهان برای من کارگشا بود. بعد از چهارسال که از ویرایش آن گذشت دیروز از انتشارات به من زنگ زدند که دوباره کتاب را بازنگری کنم.
او در ادامه به معرفی این کتاب و روش تحقیق و نگارش بورکهارت در آن پرداخت و افزود: کتاب برای نخستین بار به زبان آلمانی در سال 1962 به چاپ رسید و در سال 1995 به انگلیسی ترجمه شد. در سال 2010 به کتاب اضافاتی شد. بورکهارت در مقدمه کتاب میگوید که این اثر به شیوه تاریخی نگرانه نوشته نشده و مخاطب هم نباید چنین خوانشی از این اثر داشته باشد. با اینکه درباره شارتر، پیدای کاتدرال آثاری بسیاری نوشته شده اما این اثر بی نظیر است. نویسنده با هنر خودش مخاطب را در حال و هوای معنوی زمان پیدایش این اثر قرار میدهد و بورکهارت این توانایی را دارد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: این کتاب یک اثر تاریخی معماری نیست اما آثار تاریخ معماری را میتوان در این قالب مشاهده کرد و تحول را با نگاهی در آثار گذشتگان مشاهده کرد. تاریخ نگاری معماری یک پدیدهای است که قالب نوین خودش را از قرن 19 دارد و بر اساس نگاه تاریخنگارانه شکل میگیرد. این دیدگاه میگوید پژوهش باید به شواهد و اسناد تاریخی مستند باشد نه سلیقه شخصی نویسنده.
اعتضادی با بیان اینکه بورکهارت انسان ماهری در شناخت فرهنگها بود و عموی آن را از سرآمدان کسانی میدانند که نگاه تاریخی به فرهنگ داشت افزود: او آثار متعددی نوشته که در میان همه شارتر از ویژگی بارزی برخوردار است چون او در این کتاب به اوج کمال در روش تحقیق و تبیین مطالب رسیده است. این شکوفایی و کمال را حتی در کتاب شهر مریم عذری را هم نمیبینیم. شارتر بسیار تفصیلیتر و با روش تکاملیتری از کتاب قبلی نوشته شده و این روش تاویل چهارلایهای است که مبتنی است بر روشی که در مدرسه شارتر تدریس میشد.
او تاکید کرد: هنر بورکهارت نه تنها روش تاویل چهارلایهای است که مبتنی است بر روشی که در مدرسه شارتر تدریس میشد بلکه نزدیک کردن عرصه بینش و فهم انسان امروزی به عرصه بینش و فهم انسان قرون وسطی است. امروز تحت تاثیر هرمنوتیک در فلسفه معاصر میتوانیم درک نزدیکتری به نوشتههای سنتگرایان از جمله بورکهارت داشته باشیم. او از تاویل استفاده کرده اما به روشی که در مسیحیت قرون وسطی به کار گرفته میشد.
به گفته اعتضادی، در کتابهای تاریخ معماری امروز تحت تاثیر مباحث هرمنوتیکی، مباحث معناگرایی در تاریخ معماری مطرح میشود که از آن جمله میتوان کتاب معنا در معماری غرب را نام برد اما باز با مقایسه این کتاب با اثر بورکهارت میبینیم باز روش او در این کتاب بسیار عمیقتر است.
او در ادامه به تشریح روش چهار لایهای بورکهارت پرداخت و درباره فصول کتاب «شارتر، پیدای کاتدرال» توضیحاتی را ارائه کرد.
چرا بورکهارت با الگ گرابار مخالف است؟
سیّدرضی موسوی گیلانی نیز در بخش دیگری از این پنل درباره مقاله خود با عنوان «مبنای معرفت شناختی تیتوس بورکهارت درباره هنر اسلامی و نقد نگرش الگ گرابار» سخن گفت و افزود: سنتگرایان بر این باورند که برای حل پرسشهای ما درباره هنر و عناصر تمدنی باید به تمدنهای شرقی برگردیم که این تمدنها بر محوریت دین پایهگذاری شده است. آنها معتقدند ادیان مولفههایی دارند که میتواند سنت و ویژگیهای خاص به تمدن شرقی ببخشد. بر این اساس سنتگرایان تفکرشان مبتنی بر سنت به معنای دین است.
او گفت: در میان پژوهشگران هنر اسلامی دو طیف محقق جدی داریم؛ نخست مورخان هنری هستند که سالها درباره هنر اسلامی پژوهش کردند. برخی از این محققان در حوزه ایران و برخی دیگر در سرزمینهای عرب فعالیت کردند و آثار درخشانی نوشتند. در کنار مورخان هنر طیف دیگری از محققان را داریم که وجه اساسی فکرشان این است که قرائت دیگری از هنر اسلامی دارند و معتقد به وجود عناصر رازآلود و حکمی و عرفانی و برگرفته از الهیات هستند. در این طیف میتوان افرادی مثل هانری کربن، ایزوتسو، بورکهارت را نام برد.
موسوی گیلانی ادامه داد: آنها این دغدغه را دارند که بعد از اسلام آیا ما هنر خاصی مانند هنر اسلامی داریم یا خیر؟ این یکی از پرسشهای اساسی است که میان این دوطیف مطرح است. یکی دیگر از سوالهایی که بین این دو طیف است بیان میشود این است که آیا در هنری که بعد از اسلام وجود دارد، در فرم، اسلوب و تکنیک شاهد روش خاصی هستیم یا هنر اسلامی ادامه روند پیش از آن است یا ادامه هنر ایران باستان، رم و بیزانس است؟
او با اشاره به اینکه بورکهارت بر این باور است که هنر اسلامی در فرم و اسلوب ادامه دهنده عناصر قبل از آن است عنوان کرد: ما باید بپذیریم تمدن اسلامی لزوما تنها توسط پیامبر صورت نگرفته است بلکه سبک زندگی اسلامی تنها با حضور تعالیم نبوی آغاز میشود اما تک تک انسانها در شکلگیری این پازل حضور دارند و این انتظار بی جایی است که فکر کنیم تمام تمدن اسلامی طی 23 سال حضور نبوی شکل گرفته است.
به گفته این مدرس دانشگاه، الگ گرابار معتقد است با اینکه در قرآن لفظ مسجد گفته میشد اما این سازه امروزی نیست بلکه محلی برای عبادت است او میخواهد بگوید حتی آنچه را که امروز به آن مسجد میگوییم در زمان پیامبر معماری خاصی نداشته چه برسد به اینکه اسلوب خاصی داشته باشد. او میگوید وقتی از هنر اسلامی نام میبریم اسلوب خاصی مد نظرمان نیست بلکه فقط یک لیبل است برای هنر اسلامی و المانهای مشخصی که آن را از هنرهای دیگر جدا کند، وجود ندارد.
به گفته او، بورکهارت معتقد است تعالیم نبوی منجر شده هنر اسلامی در فرم و محتوا به یک سوی خاص برود. چرا مسلمانان در مساجد از عناصر فیگورایو استفاده نکردند؟ من معتقدم هنر نزد پیامبر که موسس یک دین وحیانی است اولویت جدی نداشت چون باید با شرک میجنگید. عناصر وحیانی که ایشان آوردند روی هنر تاثیر گذاشت و ما میبینیم که چرا برهنهنگاری مورد توجه مسلمانان نبود و نهادینه نشده و این بدلیل تاثیرات وحیانی دین اسلام است.
موسوی گیلانی گفت: ما یک مورخ دیگری داریم که نظرش با الگ گرابار متفاوت است مولف «تاریخ هنر ایران» معتقد است مسلمانان هنر خاصی ندارند چون در تعالیم اصلی نسبت به هنر نگاه سلبی بوده است. بنابراین آنها اقبالی نداشتند که به سوی هنر بروند. او میگوید با اینکه هنر زاییده فکر است اما در فکر آنها هنر جایی نداشته چون معتقد بودند دنیا فانی است.
این مدرس دانشگاه تاکید کرد: البته این سخن او مورد پذیرش نیست. بورکهارت میگوید هنر اسلامی معنادار و بر آمده از هستی شناسی و معرفت شناسی خاص است به همین دلیل در هنر و در سازههایی که مسلمانان میآفریند تاثیر دارد.
نظر شما