«دراماتیک کردن در طبیعت ماست» و این شاید اصلی ترین گزارهای است که ممت قصد دارد، شرحش دهد. او میگوید بر اساس همین موضوع، هر چیزی را شخصی میکنیم و درام آن را در ذهن میسازیم تا برایمان قابل فهم باشد.
به نظر میرسد تلاش دیوید ممت در کتاب «سه کاربرد چاقو» هم در راستای روشن کردن ابعادی از حقیقت است؛ حقیقتی که در صدد است مخاطب را با واقعیت پیش رویش، آشتی دهد. شاید حتی بتوان گفت که قصد دارد، واقعیت را سهل الوصول ترین سرگرمی عنوان کند. تلاش این کتاب، اگر باورش کنیم، تلاش نویسنده است برای دراماتیک کردن مواضع فکری شخصیاش یا مواضعی که از آن ها دفاع میکند. در دیدگاههایی که ممت مطرح میکند، همچون تمام دیدگاههایی که در کتابهای نقد و فلسفه مطرح میشود، میتوان شک کرد اما شاید عاقلانه تر این باشد که با آن همراه شویم. به نظر میرسد فارغ از دیدگاههای سنتی یا افراطی، دیوید ممت قصد دارد بر واقعیت تاکید کند و اگر نگاه تیزبینی باشد، شاید بتوان تلاش ناهشیار او برای روشن ساختن دین را نیز مشاهده کرد.
اگرچه ممت، دین را در کنار تئاتر و شعبده بازی – سه یار غار میداند اما در آخر، از نتیجه گیریهای عاقلانهای که ناشی از مسئله محور بودن گفتههای اوست، میتوان پی برد که یافتههای او، در امتداد دیانت انسانی قرار دارد و قصدش، رها ساختن انسان عصر جدید از توهم خدایی است.
قصه گوی بازیگوش درون
«دراماتیک کردن در طبیعت ماست» و این شاید اصلی ترین گزارهای است که ممت قصد دارد، شرحش دهد. او میگوید بر اساس همین موضوع، هر چیزی را شخصی میکنیم و درام آن را در ذهن میسازیم تا برایمان قابل فهم باشد (اما همچنان میتوان ادعا کرد هرچیزی که فهمیده میشود، صرفا حقیقت نیست) فطرت حقیقت جوی انسان از ظن خود، پردهای از کار هستی برمیدارد و به صورت ناهشیار، به احساسات غالب درونی، پاسخ میدهد. مثل وقتی که اضطراب دیر رسیدن به محل کار را داریم و از خود میپرسیم: پس این اتوبوس کی میاد؟! و با این پرسش قصد داریم حقیقت را بدانیم. اینکه چند دقیقه باید منتظر باشیم، می تواند مانعی را در درام ذهنی مان، بردارد و تسکینی برای قهرمان درونی، بازیگوش و عجولمان باشد.
ممت میگوید گاهی حرفها، تسکین بخش اضطرابهای ما نیستند و امیدی ارائه نمیکنند. پس برای رفع اضطرابهای قصه گوی درونمان، ماجرا را به نفع خود و برای قابل فهمتر شدن حقیقت، دراماتیک میکنیم. گاهی حقیقت را نیز فهمیدهایم اما هنوز قصه گوی بازیگوش درون ما، سیراب نشده و درام بیشتری میخواهد. از همین رو، مخاطب، مدام به دنبال نمایشی است تا سرگرم شود و هرچه نمایش، پر التهاب تر باشد و بهتر تمام بشود، راضی تر از سالن خارج میشود.
ممت به موضوع طرفداری اشاره میکند. فرض کنید طرفدار یک تیم هستید. لذتِ وقتی که تیم ما با قدرت تیم مقابل را در هم میکوبد به مراتب کم تر از زمانی است که رقابتی پایاپای در جریان است و تیم ما از دل تنشها و فراز و فرودها، به پیروزی میرسد. ممت الگوی آن را «بله، نه، اما صبر کنید» میداند.
هر درام جایزهای دارد
دیوید ممت معتقد است انسان از هر امر دراماتیکی، انتظار جایزه دارد، به همین جهت در اغراق در درام تا جایی که میتواند پیش میرود. در مورد مسئله دین، این اغراق، جایزه بزرگی به نام توهم خدایی را به فرد القا میکند که متاسفانه یا خوشبختانه همه افرادی که شاهد این درام هستند، راضیاند و سرگرم. «بر همین اساس در بسیاری از درامهایی که نوشته میشوند، مرگ، خفتی است که نابرگزیدگان از بخت بد، در معرضش قرار میگیرند و درام نویس، قهرمانی است که از مرگ میگریزد.»
ممت در این کتاب به درام مسئله محور اشاره میکند. نمایشهایی که آگاهانه در پی طرح مسئلهای هستند و اغلب، از ابتدا، پایانشان برای مخاطب، آشکار است. پاداش دیدن چنین درامهایی رسیدن به جمله «من میدانستم/ دیدید گفتم» است.
بسیاری از درامهای مسئله محور را از این جهت دنبال میکنیم، چون به ما احساس رضایت نسبت به خودمان میدهند. از آنجایی که مسیر قهرمان قابل پیش بینی است، مخاطب میتواند نقشی در روند درام بپذیرد و با آسودگی تا انتها پیش برود. (از این جهت مخاطبان درامهای مسئله محور به مراتب بیش تر از مخاطبان درامهایی است که به وسیله ناهشیار غیرقابل پیش بینی آدمی، خلق میشوند.)
ممت مینویسد: «یک چاقو داری، با آن نان میبُری تا برای کارکردن نیرو داشته باشی؛ با آن ریشت را میتراشی تا برای دلبرت جذاب باشی؛ و اگر بفهمی دلبرت با کس دیگریست، آن را در قلب فریبکارش فرو میکنی. قاتل برای توجیه به خود میگوید، داشتم آنهمه جان میکندم تا بتوانم یک هدیه خوب برای او بخرم، با این انگیزه صبحها از خواب بیدار میشدم. با همین امید غذا میخوردم تا توانایی سرکاررفتن داشته باشم. تراشیدن ریشم هم به همین خاطر بود؛ تا برای او جذاب باشم. و وقتی به من خیانت کرد، با همان چاقو کاری کردم تا مطمئن شوم دیگر عشقش را به هیچکس دیگری نخواهد داد.»
به همین ترتیب، میتوان برای بسیاری از درامهایی که در طول روز در ذهن میسازیم، کابردهای مختلفی در نظر بگیریم که اصلی ترین آنها، به زعم کتاب، سازگاری با طبیعت و واقعیت است.
کتاب «سه کاربرد چاقو»، به ترجمه محمدرضا ترک تتاری، توسط نشر بیدگل به چاپ رسیده است.
نظر شما