«عبدالصالح پاک» در کنار داوری رویدادهای متعدد ادبی به مدت 30 سال به عنوان مسئول آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری و مربی ادبی در شهرستان ترکمن فعالیت داشته و تا جوایز متعددی چون دیپلم افتخار دوچرخه طلایی، کتاب سال جشنواره غنیپور، جایزه بهترین کتاب سلام بچهها، انتخاب کتاب دختر چوبی برای کتابخانه مونیخ، نفر اول داستان کوتاه رشد، کسب کرده است.
وی در حال حاضر یکی از داوران جشنواره ملی داستانک قرآن و عترت با رویکرد وحدت اسلامی در استان گلستان است. با او درباره بهرهگیری از زبان ادبیات برای انتقال آموزههای قرآنی، داستان و مقوله وحدت در استان گلستان و درمجموع درباره داستان مینیمالیستی به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
بهرهگیری از زبان شیوا و جذاب ادبیات برای انتقال آموزههای قرآن و عترت از جمله اهداف نخستین جشنواره ملی داستانک قرآن و عترت است. برای نیل به این هدف بهویژه توسط نویسندگان جوان چه پیشنهادهایی دارید؟
به طور کلی هنر را نمیتوان بدون زبان شیوا و جذاب تصور کرد. هر بخش از هنر ابزار مخصوص به خود را دارد و بدون آن ابزار نمیتوان هنری را خلق کرد. به عنوان مثال، ابزار نقاشی رنگ و بوم و ابزار فیلم تصویر و صدا است. در هنر داستان نویسی ابزار هنر کلمه است. با گذاشتن کلمه در کنار کلمه، هنر داستان شکل میگیرد. برای نوشتن داستانک یا داستان مینیمال که زیرمجموعه داستاننویسی است، اول باید بلد باشیم داستان بنویسیم و بدانیم هر داستان عناصری دارد. برای یاد گرفتن این عناصر بعد از مطالعه، نوشتن داستان است. برای آموختن داستان، کتابهای بسیار زیاد و خوب وجود دارد ولی با صرف خواندن کتاب داستاننویسی هیچکسی نویسنده نخواهد شد. برای نویسنده شدن حتماً نوشتن را باید تجربه کرد و عیب و ایراد داستان بعد از نوشته شدن، خود را عیان میکند. پس یکی از بهترین و البته مشکلترین بخش آموختن داستان، نوشتن آن است.
برای نوشتن داستانک هم اول باید داستان نویسی را بیاموزیم و وقتی در نوشتن به مرحله پختگی رسیدیم، میتوانیم نوشتن داستانک را هم تجربه کنیم. در داستانک هر کلمه و هر جمله ارزشمند است. با آنکه عناصر داستانی در داستان کوتاه و در داستانک مشترک است، ولی در داستانک به خاطر کوتاه بودن و کم حجم بودن کلمهها هر چه جذابتر و کاربردیتر باشد، بهتر است. بهخصوص برای نوشتن داستان قرآن و عترت، بتوانیم از کلمههای جذاب و زیبا استفاده کنیم؛ تا تاثیر بیشتری روی خوانندگان بگذارد.
استان گلستان نماد و نمونهای از وحدت اقوام در کشورمان است و با اقلیم چندفرهنگی خود، بستری ذاتی و مناسبی برای ایدهیابی و خلق آثار و داستانهای ماندگار است. برای بهرهمندی از این ظرفیت بهخصوص منطبق با اهداف جشنواره و رویکرد وحدت اسلامی چه پیشنهادهایی دارید؟
حضور اقوام گوناگون در یک منطقه و استان، باعث همنشینی فرهنگهای مختلف میشود. تجمیع این فرهنگها باعث غنای آن منطقه میشود. به عنوان مثال، وقتی یک نفر بتواند به دو زبان حرف بزند و بنویسد، میتواند با فرهنگ و تاریخ آن قوم آشنا شود و به غنای فرهنگ خود و دانش خود بیافزاید. استان گلستان دقیقاً استانی است که از حضور چندین قوم تشکیل شده و فرصت مناسبی است که از حضور آنها استفاده بهینه صورت گیرد و با برگزاری مسابقات مختلف جهت آشنایی با خصوصیات هر فرهنگ و قوم، به تحکیم اقوام کمک شایانی کرد.
محور اصلی جشنواره، خلق داستان مینیمال است. به باور شما مولفههای ضروری یک داستان مینیمالیستی چیست؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم، هر داستان از عناصری تشکیل میشود که داستانک هم از این قاعده مستثنا نیست. با این تفاوت که این عناصر با ایجاز و اختصار فوق العادهای همراه است و برخلاف داستان کوتاه و رمان در داستانک عنصر اصلی «شخصیت» و «ایجاز» است. یعنی هر کلمه در داستانک از اهمیت خاصی برخوردار است و نمیتوان حتی یک کلمه یا یک جمله داستانک را حذف کرد. حذف کردن یک کلمه آن را ناقص خواهد کرد. ولی در داستان کوتاه و رمان میتوان کلمه، جمله و حتی گاهی یک پاراگراف را حذف یا اضافه کرد.
همچنین یکی دیگر از تفاوتهای داستانک با داستان کوتاه و رمان، «شخصیت» است. شخصیتهای داستانکها، همان افراد عادیِ جامعه و کوچه و بازار است. شخصیتهایی مثل شاهزاده یا کارآگاه زبل یا یک فرد باهوش دیده نمیشود. همچنین در داستانکها شخصیتهای آن دچار هیچگونه تغییر و تحول درونی و بیرونی نمیشوند.
اگر مثالی بخواهیم بزنیم، شخصیت رمان به نهال و شخصیت داستانک را به درخت کامل تشبیه کنیم. در رمان به تدریج نهال رشد میکند و تبدیل به درخت میشود ولی در داستانک، درخت همان درخت است و اتفاق در همین درخت اتفاق میافتد.
یکی دیگر از ویژگیهای دیگر داستانکها محدود بودن زمان و مکان است. به دلیل کوتاه بودن حجم روایت، زمان حوادث آن هم بسیار کوتاه است و تغیرات مکانی هم بسیار ناچیز است. همچنین درونمایه داستانکها اغلب دغدغههای کلی انسان است. تفکر و اندیشه سیاسی، فلسفی کاربردی در داستانک ندارد.
در آخر بهتر است اشارهای هم به پایان بندی داستانک بکنم. پایان بندی داستانک پیشبینیناپذیر و محکم است. به خاطر سایر عناصر داستانک، مثل زمان و مکان و شخصیت پردازی، پایانبندی آن از اهمیت زیادی برخوردار است و هر چه پایانبندی غیرقابل پیش بینی باشد، ارزشمندتر است.
به یک عنوان نویسنده، کسب چه تجاربی و نیز چه منابعی را برای دانش افزایی نوقلمان که به دنبال خلق آثار مینیمالیستی هستند پیشنهاد میکنید؟
خوشبختانه برای آموختن هنر داستان نویسی، منابع زیادی در دسترس است. نویسنده نوقلم بهتر است منابعهای مختلفی را مطالعه کند و روز به روز به دانش خود بیافزاید و با انواع مختلف داستان و رمان و دیگر گونههای ادبی آشنا شود. اما مهمترین آموزش نوشتن داستان است. باید در کنار خواندن، نوشتن را نیز تجربه کند. صرف خواندن کتاب داستان نویسی نمیتوان لایههای مختلف داستان را یاد گرفت. وقتی بنویسی مشخص میشود علاوه بر حُسن خوب داستان، چه عیب و ایرادهایی دارد.
اصولاً نو قلمها از ترس منتقدین، از نوشتن دوری میکنند و حتی آن را عرضه نمیکنند. جرأت نوشتن و جرأت عرضه کردن داستان را داشته باشند و گرنه بدون نوشتن هیچ وقت نمیتوان نویسنده شد.
یکی دیگر از مشکلات نو قلمها، عجله برای چاپ کردن داستان است. یک داستان مینویسند و دنبال چاپ کردن آن میروند. توصیه میکنم تا به جایگاه پختگی نرسیده باشند، فکر چاپ کردن را از سرشان بیرون کنند. اگر داستان خوب باشد، حتماً مخاطب خودش و راهی برای چاپ شدن را پیدا خواهد کرد.
نظر شما