کامیار عابدی که به تازگی در کتاب «شاعر و عاشق» به زندگی و شعر مهدی حمیدی شیرازی پرداخته است درباره نگاه این شاعر به خودش میگوید: حمیدی در میان شاعران 100 سال اخیر هیچکس را قبول نداشت و میگفت من خدای شاعران و تنها شاعر مهم کشور هستم.
در چند سال گذشته فقدان کتابی جامع و کامل درباره شعر و زندگی مهدی حمیدی به شدت احساس میشد که خوشبختانه با تلاشهای شما این اثر به رشته تحریر درآمد. مخاطب در نگاه اول با کتاب حجیمی روبهرو میشود که در فصلهای متعدد به دورههای مختلف زندگی و شعر مهدی حمیدی شیرازی پرداختید. کمی درباره کتاب و فصلهایش توضیح دهید.
این کتاب پنج قسمت دارد؛ یک قسمت کاملا به زندگی مهدی حمیدی شیرازی میپردازد؛ یک قسمت مفصل هم داریم که درباره شعر حمیدی است که شعر او را از نظر محتوا و نوع ژانرهایی که استفاده کرده، تقسیمبندی کردهام و همه آنها را تا حد توان شناساندم. بعد از اینها یک فصل مفصل دیگر داریم درباره مناقشههایی که حمیدی در طول زندگی ادبی خود با شاعران نوگرا و گاهی با ادیبان و شاعران سنتگرا داشته است. این مطالب را از مجلات، روزنامهها و کتابهای مختلف ردیابی و گزارش منصفانهای از اینها منتشر کردم. در بخش چهارم نظرات حمیدی نسبت به شعر جدید و قدیم آمده است و نشان دادم که حمیدی شعر سنتی را تا قرن ششم خیلی خوب خوانده بود و قبول داشت. به سعدی توجه داشت ولی به شاعران قرنهای بعدی (یعنی از حافظ تا دوره بازگشت ادبی) اعتقادی نداشت. در بخش آخر کتاب، نظرات حدود 30 نفر از افرادی که موافق یا مخالف او بودند نیز آمده که در ادامه اگر شما سوالی داشتید، درباره آن صحبت خواهیم کرد.
ما بعد از مشروطه شاعر تاثیرگذار کم نداشتیم؛ چه شد که تصمیم گرفتید به سراغ مهدی حمیدی بروید و این کار پژوهشی سنگین را انجام دهید؟
من سالها به حمیدی و آثارش علاقهمند بود. بهخاطر دارم از دورهای که نوجوان بودم در کتابخانه پدرم (که خیلی به شعر علاقه داشت) شعرهای حمیدی را میخواندم و همیشه منتظر بودم که یک نفر پژوهش کامل و جامعی درباره شعر حمیدی انجام دهد. مخصوصا انتظار داشتم که دانشگاهیها به شعر حمیدی توجه ویژهای داشته باشند؛ اما نشد. میدیدم که پایاننامههایی درباره شعر حمیدی در دانشگاههای مختلف در 20 سال اخیر نوشته شده؛ اما هیچ وقت این پژوهشها انتشار پیدا نمیکرد. بنابراین به این نتیجه رسیدم که امروز منابعی که درباره حمیدی میشناسم در حدی است که بتوانم یک کتاب درباره او بنویسم؛ بنابراین شروع کردم و حدود یک سال تالیف این کتاب طول کشید. البته باید بگویم که منابع را از قبل دیده و گردآوری کرده بودم و تنها تالیف آنها طول کشید. به هر حال فکر میکنم که تاریخنگاری و نقد ادبی معاصر ما با توجه به نفوذ و شهرت حمیدی در دهههای 20 تا 50 یک کتاب به او بدهکار بود و باید این کار انجام میشد.
امروز آنچنان که باید شاید نامی از حمیدی نیست؛ دلیل این بیتوجهی به او چیست؟
دلیل خاصی ندارد. ذوق و سلیقه در هر دورهای تغییر میکند؛ مثلا شعرهای حمیدی در دهه 20 و 30 در اوج شهرت است؛ مخصوصا کتاب «اشک معشوق» او بارها تجدید چاپ میشود و گزیدههایی نیز از آن بیرون میآید. در آن دوره مخاطبان ادبیات شعرهای رومانتیک را خیلی میپسندیدند، از این رو توجه به آن زیاد بود. به خاطر دارم، سالها پیش در گفتوگیی که با رضا سیدحسینی (مترجم) داشتم، وی میگفت وقتی که نوجوان بوده است، لحظه به لحظه منتظر بوده تا یک شعری از حمیدی شیرازی منتشر شود. باید شرح عشقها و شیفتگیها و دلدادگیها را بدانیم تا بدانیم که او کیست و چرا آنقدر در دهه 20 مطرح بوده است. به هر حال این موضوع را نیز نمیتوان کتمان کرد که به تدریج وقتی ذوق و سلیقه ادبی تغییر میکند، برخی شاعران نیز به حاشیه میروند. این شامل همه نمیشود اما در هر دورهای برخی شاعران هستند که مورد توجه میگیرند و در دوره بعد که جریانهای جدید میآید به حاشیه میروند. در حال حاضر حمیدی با شعرهایی مثل «در امواج سند» و «قو» مطرح است و به نظرم هنوز هم شهرت دارد؛ اما نه به اندازه قبل.
مهمترین ویژگی شعری حمیدی را چه میدانید؟
فعالیتهای شعر حمیدی را میتوان به دو دوره تقسیم کرد. در دوره اول که تا حدود دهه 1330 است (یعنی از 1310 تا 1330) بیشتر یک جور رمانتیسم فرانسوی را وارد شعر سنتی میکند و در این دوره در اوج شهرت قرار دارد؛ در دهههای 40 ، 50 و 60 به طرف سنت گرایش بیشتری پیدا میکند و از رمانتیسیم شعر او کاسته میشود و بیشتر شعرهای مرثیه، اخوانیه، دوستانه و شعرهای داستانی میسراید. شعرهای «موسی»، «بتشکن بابل»و «در امواج سند» مربوط به این دوره است که او بیشتر به سمت شعرهای داستانی میرود و این گونه شعرهایش قویتر است.
در آن دوران بحث جریانهای ادبی بسیار داغ بود؛ رابطه حمیدی با جریانها و نحلههای شعری چطور بود؟ شما در این کتاب به رابطه او با نحله «سخن» و خانلری پرداختید، حمیدی سنتگرا بود و خانلری متمایل به نوگرایی؛ از طرفی حمیدی با شاعرانی که با سخن در ارتباط بودند، مثل نادرپور ارتباط خوبی نداشت. چرا در این کتاب به رابطه او و سخن پرداختید؟
دکتر حمیدی شاعری بود که بیشتر نوسنتگرا بود؛ نوسنتگرا به معنی نئوکلاسیک، بنابراین یک فصل مشترکی هم با سنتگرایان داشت و هم با نوگرایان اعتدالی مثل مجله «سخن». البته با هر دو جریان نیز جدالهایی داشت. من در دو سه فصل این کتاب به ارتباط حمیدی با نوگرایان، سنتگرایان و نوگرایان اعتدالی صحبت کردم و نشان دادم که حمیدی در قاب هیچکدام از اینها نمیگنجید، بنابراین در کنار اینکه با همه اینها وجوه اشتراکی داشت، اختلافی هم داشت. مثلا در مجله «سخن» چهارپاره، غزلهای نسبتا نو، شعرها و قطعههایی که کمی مدرن بودند چاپ میشد؛ تقریبا انتظار میرفت که بخشی از شعرهای حمیدی نیز در آن منعکس شود؛ اما به دو دلیل ارتباطی میان حمیدی و مکتب یا مجله «سخن» برقرار نشد؛ با اینکه خود حمیدی میگفت، شعر «عقاب» خانلری، یکی از بهترین شعرهای دوره معاصر است. حمیدی با شاعران نحله سخن ارتباط خوبی نداشت؛ چراکه فکر میکرد، مکتب سخن دارد در نوگرایی افراط میکند و شعرشان شبیه ترجمهای از اشعار فرانسوی است. مکتب سخن نیز از آن طرف فکر میکرد که نوگرایی حمیدی به قدر کافی نیست.
واقعیت هم همین بود؛ او واقعا به اندازه خانلری و اطرافیانش نوگرا نبود؟
شاید این طور باشد؛ اما حمیدی مقدار زیادی چهارپاره دارد که آن چهارپارهها میتوانست در «سخن» منتشر شود.
چرا منعکس نشد؟
مجله «سخن» تلاش میکرد از بحث و جدال جلوگیری کند؛ اما حمیدی شخصی بود که خیلی ستیهنده بود و وقتی که شعری چاپ میکرد، همیشه به منتقدانش در همان شعر یا حاشیههایش حمله میکرد. به نظر میرسد که دکتر خانلری زیاد علاقهمند نبود که با دکتر حمیدی ارتباط داشته باشد.
او در اکثر نامههایی که به خانلری مینویسد نادرپور را مسخره میکند. مشکل او با نادرپور چه بود؟
مجله «سخن» در دهه 20 و 30 خیلی در اوج بود و چاپ شدن شعر در آن خیلی اهمیت داشت. در این دوره نادرپور در اوج شهرت بود. طبعا حمیدی نمیتوانست با کسی مثل نادرپور ارتباط بگیرد؛ البته نادرپور و دوستانش علاقهمند بودند که با حمیدی ارتباط داشته باشند؛ اما او تمایل نداشت. نادرپور در مطلبی که درباره شعر حمیدی مینویسد، ضمن احترام به حمیدی میآورد که نوآوریهای حمیدی در شعر فارسی به اندازه کافی نبود. واقعیت این است که حمیدی بیشتر به طرف سنت متمایل بود تا نوگرایی.
دیدگاه او درباره جریان شعر نو چگونه بود؟
او کلا با جریان شعر نو مخالف بود؛ حمیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران که در سال 1325برگزار شد، یک قصیده 49 بیتی علیه نیما خواند که خیلی جنجال به پا کرد و نزدیک بود که جلسه تعطیل شود که جلوی شعرخوانی او را گرفتند. شعر با بیت «به شعر اگر چه کسی آشنا چو نیما نیست/ سوای شعر خلافی میانه ما نیست» شروع میشد. او در آن جلسه به وسط شعر رسیده بود که با اعتراض عدهای مجبور شد شعر را در نیمه رها کند.
او با نیما مشکل داشت یا جریان شعر نو؟
با هر دو؛ چراکه نیما در آن روزگار رهبر جریان شعر نو بود و او بسیار به نیما حمله میکرد و با او مشکل داشت. البته بعدها به شاگردان نیما مثل شاملو، اخوان، فروغ و سهراب حمله نکرد؛ هرچند یک جا اشاره کرده که شعرهای اولیه فروغ تحتتاثیر اوست که به نظر من درست هم میگوید و فروغ در شعرهای اولیه خود تحتتاثیر حمیدی است. او به شاگردان نیما توجهای نکرد؛ اما شاگردان نیما مثل اخوان در نثر و شاملو در چند شعر علیه حمیدی موضع شدید گرفتند و به نوعی پاسخ حملههای حمیدی به نیما را دادند. رابطه حمیدی و شعر نو هیچ وقت درست نشد و او نیز هر زمان فرصتی پیدا میکرد به نیما و شاعران نوگرا حمله میکرد؛ برای مثال در اوایل دهه 50 جنجالی به پا کرد که من گزارش آن را در این کتاب آوردم.
چه جنجالی؟
در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نشست بزرگداشتی برای نیما برگزار کردند که در آن نشست سخنرانیهایی در بزرگداشت مقام نیما انجام شد. وقتی خبر به گوش حمیدی رسید او از این بابت خیلی ناراحت شد و در انجمن ادبی حافظ علیه نیما سخنرانی کرد که بعدا در رادیو و روزنامههای آن زمان انعکاس یافت و حواشی زیادی ایجاد کرد.
از رسانه گفتید؛ رابطه حمیدی با رسانهها چگونه بود؟
در آن دوره روزنامههایی مثل «کیهان» و «اطلاعات» خیلی علیه حمیدی کار میکردند. در کل باید بگویم که رسانهها در آن دوران چندان با حمیدی خوب نبودند؛ چراکه اغلب شاعران نوگرا و امروزی در رسانهها فعالیت میکردند. البته رسانههایی که کمی معتدل بودند و خیلی نوگرا نبودند به انتشار مطالب او میپرداختند. با اینکه رسانهها رابطه خوبی با او نداشتند اما واقعیت این است که حمیدی در شعر سنتی بسیار قوی بود و آثار خوبی نیز از او باقی مانده است.
حمیدی شاعر آرامی نبود و دائم با افراد مختلف در جدل بود. او بیشترین جدل را با چه کسی داشت؟
او بیشترین جدل را با شعرنو و شخص نیما داشت. البته با شاعران سنتگرا هم مشکل داشت. مثلا در دوره جوانی با ملکالشعرای بهار، ابراهیم صهبا و کلا با شاعران سنتی نیز ارتباط چندان محکمی نداشت. البته اختلاف با این افراد جزئیتر بود. او شاعری مثل ملکالشعرای بهار را نیز اصلا قبول نداشت و میگفت که شعرهای او تاریخمصرفدار و سیاسی است و ماندگار نیست.
از فعالیتهای آکادمیک حمیدی بگویید.
وی دکترای ادبیات فارسی داشت و پایاننامه خود را نیز با بدیعالزمان فروزانفر نوشته بود. فروزانفر نیز خیلی به او علاقه داشت و شعرش را نیز خیلی قبول داشت. از این رو فروزانفر او را به دانشگاه الهیات برد و در آنجا به عنوان استاد زبان فارسی فعالیت کرد تا اینکه در اوایل دهه 40 بازنشسته شد. یک دوره کوتاهی نیز در دهه 50 دعوت به کار شد و در دانشگاه پهلوی شیراز تدریس میکرد که به انقلاب خورد و بعد از آن نیز از او استفاده نکردند. او در فعالیتهای آکادمیک خود، منتخبهای بسیار خوبی منتشر کرد که معروفترین آن «بهشت سخن» است. او تحلیلهای زیادی هم در حوزه شعر کهن دارد که البته بیشتر این تحلیلها ذوقی است. او سعی میکرد تحلیل روحی و عمیقی از شعر شاعران داشته باشد. به نظرم بهترین تحلیل او تحلیلی است که درباره خاقانی نوشته که تا به امروز یکی از بهترین تحلیلهایی است که در شناخت شعر خاقانی نوشته شده است.
حمیدی شاعری رک بود و تا حدودی خودشیفته؛ یا به قول امروزیها اعتماد به نفس زیادی داشت. او منتقدان خود را دشمنان خود میدانست. خودش را بهترین شاعر معاصر میدانست و تقریبا بهجز خودش کسی را قبول نداشت. این اعتماد به نفس زیاد یا خودشیفتگی به مسیر ادبی او لطمه زد یا کمک کرد؟
او به صراحت خودش را بهترین شاعر میدانست. حتا به پژمان بختیاری که دوستش بود انتقاد میکرد که چرا اسم کتابش را «خاشاک» گذاشته است! به نظر من این اعتمادبهنفس و خودشیفتگی باعث شد از یک طرف در زمانه خودش بسیار مطرح شود و رسانهها خیلی به او بپردازند که برایش خوب شد. او شهرآشوبهایی میافکند که به او کمک میکرد اما از طرفی هم با گذر زمان مردم نمیتوانستند قبول کنند که یک نفر تا این حد خودشیفته باشد و به همین دلیل در دراز مدت دوستانش را از دست داد. در همان دوره افراد زیادی بودند که شعر او را میپسندیدند اما اخلاق او را نمیپسندیدند و به همین دلیل به آثارش هم توجه نمیکردند و از او دور شدند.
حمیدی بعد از خودش چه کسی را بیشتر از همه قبول داشت؟
در میان شاعران 100 سال اخیر هیچکس را قبول نداشت و میگفت من خدای شاعران و تنها شاعر مهم کشور هستم. در جایی هم که به این موضوع اشاره میکند، میگوید که بعد از شعرهای خودش، شعر «عقاب» خانلری را پسندیده است؛ البته باید در نظر داشت که در جلد سوم کتاب «دریای گوهر» منتخبی از شعر شاعران معاصر را نیز تهیه کرده است که از شاعران قبل از مشروطه تا فروغ (بهعنوان جوانترین شاعر) اثر آمده است.
درباره اسم کتاب نیز کمی توضیح دهید. «شاعر و عشق»؛ دلیل این نامگذاری چیست؟
حمیدی خیلی روی شاعر بودن خودش تاکید میکرد؛ از این نظر باید به او احترام گذاشت چراکه از شاعر بودنش خیلی احساس افتخار میکرد و خودش را یک شاعر حرفهای میدانست. او یک عشق و علاقه شدیدی نسبت به خودش و شعرش داشت. او عاشق و شیدا بود و معلوم است که خیلی با شعرش زندگی میکرده است؛ از این رو نام کتاب را «شاعر و عشق» گذاشتم.
از حمیدی چند داستان به یادگار مانده است. البته اگر با تعاریف امروز بتوان آنها را داستان نامید. تلاشهای او در داستاننویسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
داستانهای او زیر متوسط است و بیشتر رمانتیک و حالت قطعه ادبی دوره رضاشاهی را دارد و خیلی نمیتوان به آنها اعتنا کرد؛ اما کار جالبی که او انجام داده این است که در جلد اول و دوم کتاب «دریای گوهر» منتخب داستانهای ایرانی و ترجمه داستانهای خارجی از دوره مشروطه تا دوره اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی را آورده است. آن دو کتاب خوب و ارزشمند است؛ اما آثار داستانی خودش چندان قابل توجه نیست.
به سراغ بخش پایانی کتاب برویم. در بخش پایانی کتاب به نظرات شاعران مختلف درباره حمیدی پرداختهاید؛ دیگران نسبت به او چه دیدگاهی داشتند؟
در بخش پایانی کتاب آرای 30 نفر از شخصیتهای شناخته شده ادبیات معاصر را آوردهام. این آرا را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد؛ یک قسمت ادیبان سنتگرا هستند که 100 درصد شعر او را تصدیق میکنند. افرادی مثل وحید دستگردی، عبدالرحمان فرامرزی، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی. گروه دیگر، معتدلتر هستند که با نگاه غیرستایشگر به شعر او نگاه میکنند و میگویند که او گاهی شعرهای خوبی داشته است؛ اما 100 درصد شعرهای او خوب نیست. یعنی خوب و بد دارد. مثل غلامحسین یوسفی. گروه سوم نیز شاعران نوگرا هستند که اینها به دلیل جدالهایی که با حمیدی داشتند، به شدت مخالف شعر او هستند و شعر او را فاقد ارزش میدانند که دکتر براهنی و یدالله رویایی جزو این افراد هستند.
اطلاعات کتاب:
کتاب «شاعر و عاشق» اثر کامیار عابدی در 528 صفحه و به بهای 95 هزار تومان از سوی انتشارات جهان کتاب راهی بازار نشر شده است.
نظر شما