هنر شعر و موسیقی، قسمتی از فعالیتهای دوران كودكی مهدی اخوان ثالث را تشكیل میداد، هرچند پدرش معتقد بود كه «صدای تار همان صدای شیطان است». اخوان خودش در این زمینه میگوید:
«مشكلی كه من داشتم در ابتدای كار پیش از كار شعر، پدرم مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ كه به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمیخواست نشان بدهد، به پسرش به فرزندش یعنی اخمها در هم كشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه كنم، پیش از شعر، من با موسیقی سروكار پیدا كرده بودم، پیش استاد سلیمان روحافزا میرفتم و همچنین با پسرش ساز میزدم، تار ... من نمیگذاشتم پدر بفهمد كه من با ساز سروكار دارم، چون میدانستم تعصبش را. برادرش را وادار كرد كه تار را دور بیندازد و كار نكند و اینها، تار برادرش را كه عموی من باشد، من گرفتم و خلاصه اینها.»
پدر اخوان، علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از فهرج در استان یزد به مشهد کوچ کرده بود و از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند.
اخوان ثالث درباره تخلص خود چنین تعریف میکند:
«در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم (سالهای ۲۳- ۲۴) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استادی به نام نصرت منشیباشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا میشنید، میپرسید تخلص شما چیست؟ او واجب میدانست که هر شاعری تخلص داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد.»
مهدی اخوان ثالث پس از کودتای ۱۳۳۲ مانند بسیاری دیگر از اهالی قلم دستگیر و روانه زندان شد و از امضای تعهدنامه جهت آزادی امتناع كرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اخوان در شعر «نادر یا اسكندر» لحظهای تصور میكند كه مادرش به دیدار او میرود و از او میخواهد كه با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمیپذیرد:
«... باز میبینم كه پشت میلهها مادرم استاده با چشمان تر
نالهاش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد «آیا نیست كر؟»
«... مردی به دادگستری از دست او شكایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینكه با تمامی كوششها كه این شكایت را بمالانند كار ِ محاكمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر بهجای یك اِنكار - كاری كه آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها كمتر در دادگاهها نشاندادنی هستند - بعد از صرف مقدماتِ مبسوطی، اهورایش بیامرزاد و زردشتش ببخشاید، برخاست حمله برد بر محدویتهای ضد نفس و آزادی، و همچنین بر انواع مالكیتها - چیزهایی كه حرفه و درآمد قاضیها، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یكسر، مطلقا به آنها بستگی دارد، قاضی اول كوشیده بود كه جدی نگیرد و از خر ِ شیطان او را بیاورد پایین، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط كار خود را كرد، شاعر را وادار كرد، دور بردارد، و دور هم برداشت تا حدی كه قاضی عاجز شد. او را محكوم كرد به زندان بهحداقلِ ممكن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمیدارد، قاضی در دست قانون بود.»
اخوان از آنجایی كه دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میلهها سپری نماید، خود را از نظرها پنهان كرد. با این اتفاق ماندنِ او در رادیو نیز میسر نبود، زیرا از نظر قانونی این امر با كار دولتی مغایرت داشت، از این رو تا مدتها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی میكرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی كرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد کرد و خانوادهاش را در تنگنای مادی قرار داد.
اما در مورد آثار اخوان ثالث، ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)، زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)، آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)، از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)، عاشقانهها و کبود (۱۳۴۸)، بهترین امید (۱۳۴۸)، برگزیده اشعار (۱۳۴۹)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)، دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)، زندگی میگوید اما باز باید زیست… (۱۳۵۷)، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)، گزینه اشعار (۱۳۶۸)، شاملو مردی دوست داشتنی، آوردهاند که فردوسی (کتاب کودکان, ۱۳۵۴)، درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)، پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)، نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)، کتاب مقالات (جلد اول)، بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی, ۱۳۵۷) و عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱) مجموعه آثار مهدی اخوان ثالث است؛ در واقع او ذوق و مایه شعری را از مادرش به ارث برد و گاهگاه اشعاری به شیوه شاعران متقدم و بخصوص شاعران خراسانی میسرود.
امید پس از زمان کوتاهی در سرودن قصیده به سبک متین خراسانی و مثنوی و غزل شهرتی پیدا کرد و از سال 1326 تا سال 1330 شمسی که نخستین مجموعه شعرش «ارغنون» منتشر شد قدرت و چیره دستی وی در انواع شعر کلاسیک آشکار گردید. «ارغنون» که نمونه اشعار عاشقانه و مسائل اجتماعی بود در حقیقت: کارنامه سالهای اولیه اقامت وی در حوزه ادبی تهران بشمار میرود. با انتشار مجموعه دوم اشعارش «زمستان» در سال 1334 قدرت شاعری امید بیش از پیش بر همگان روشن شد. در مجموعه «آخر شاهنامه» که در سال 1337 شمسی منتشر شده است و مجموعه «از این اوستا» که در سال 1344 شمسی نشر یافته میتوان نمونه های کامل شعر امید را در آنها یافت. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش ملی و میهنی شد، شعر زمستان اخوان را شاهکار شاعری وی مینامند.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپا خوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمهی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
نظر شما