کتاب «طلای سیاه در مس داستان» با موضوع بررسی بازتاب وضعیت کارگران صنعت نفت در ادبیات داستانی معاصر و رویکرد داستاننویسان ایرانی به غرب و غربیان به قلم نسیم خلیلی منتشر شد.
«طلای سیاه در مس داستان» هفدهمین اثر نویسنده به شمار میرود که پیش از این به قلم او آثار متعددی در دو حوزه پژوهش تاریخی و ادبیات داستانی منتشر شده است.
خلیلی در پیشگفتار کتاب مینویسد: «این پژوهش در واقع تنیدهای است از دو موضوع "نفت" و "غرب" و بازنمایی آنها در ادبیات معاصر ایران؛ با این توضیح که نویسنده ذیل گستره اصلی ادبیات، دو گونهی ادبی داستان را بیشتر و خاطرات را کمتر بهعنوان منابع اصلی خود در این پژوهش برگزیده است.
بررسی اجمالی نویسنده در ابتدای کار نشان داد که مطالعهی بازتاب نفت در آثار داستانی ایران معاصر و یا خاطرات بدون پرداختن به چگونگی مواجهه ایرانیان با غربیها در بستر داستان و خاطرات، مطالعهای ابتر است. بر همین اساس، نویسنده ضمن تعهد به بررسی بازتاب نفت، در رفت و آمدی همیشگی میان این موضوع و انعکاس ستیز و سازش با غربیان در گونههای داستان و خاطرات بوده و بازنمایی نفت را در بستر همین مواجهه پیگیری کرده است.»
این کتاب را آنچنان که نویسنده در معرفی پشت جلد کتاب به آن اشاره کرده است، میتوان تاریخنگاری مردم و گروههای بهحاشیه راندهشده نظیر کارگران صنعت نفت و روستاییان دانست. خلیلی که همواره در داستانها و تاریخنگاریهایش کوشیده فراموششدگان تاریخ ایران را به نسل جوان ایرانی معرفی کند، در این اثر نیز بهصورتی پیگیرانه و از دل ادبیات معاصر و خاطرات به دنبال شناسایی آدمهایی رفته است که در هیاهوی حوادث تاریخ معاصر ایران صدایشان گُم شده است.
نویسنده که خود دانشآموخته دکتری تاریخ ایران است، با آگاهی از سرشت سیاسی منابع تاریخنگارانه ایرانی که در آنها صرفاً حاکمان و طبقات اشراف موضوعیت داشتند و بهسختی میتوان در آنها سراغی از تاریخ مردم گرفت، در رویکردی غیرکلیشهای، پایههای پژوهش خود را بر قصه و خاطره استوار ساخته است. همین رویکرد باعث شده است شاید برای نخستین بار در اثری پژوهشی با جزئیاتی از تحولات تاریخ اجتماعی معاصر ایران مواجه شویم که پیش از این صرفا به دلیل غیرآکادمیک دانستن منابع ادبی و این رهیافت از سوی پژوهشگران دانشگاهی، مورد اعتنا واقع نشده بود.
شوربختانه روایت ملی شدن نفت در ایران روایتی است شهری و بیشترین پژوهشها درباره آن حول محور تهران و شخصیتهای سیاسی مثل شاه، دکتر مصدق، آیتالله کاشانی و چهرههای مشهور حزبی دور میزند و کمتر پیش آمده که اطلاعاتی از نوع نگرش و کنش مردم معمولی ایران در سایر شهرها یا در مناطق روستایی دستمایه تحقیق قرار بگیرد و تقریبا آگاهیهای ما در این زمینه نزدیک به صفر است. از همین رو بزرگترین مزیت «طلای سیاه در مس داستان» را میتوان یادکرد کسانی دانست که زیر آوار نگرشهای شهرمدار و سیاستزده به دست فراموشی سپرده شدند.
کتاب در چهار فصل سامان یافته است و در هر فصل نویسنده کوشیده است بیشتر با اتکا به داستانهای بومی مناطق غرب و جنوب غربی ایران که بیشترین صنایع نفتی ایران و نیز مستشاران غربی در آنجاها مستقر بودند، ماجرای اقشار فرودست را برای مخاطبان بازگو کند. گرچه توجه نویسنده به دلیل نوع رویکرد و منابعاش بیشتر معطوف به ادبیات جنوب بوده است، اما این امر باعث نشده تا از خلال خاطرات و قصهها مثلاً پیامدهای اجتماعی نهضت ملی نفت یا حضور غربیها را در ایران در مناطقی مانند یزد، کرمان و کرمانشاه دنبال نکند.
شاید این تصور که بتوان برای نمونه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی یا جلد نخست خاطرات احمد زیدآبادی اطلاعاتی درباره تاریخ معاصر ایران بهویژه ملی شدن صنعت نفت پیدا کرد و آنها را چونان اطلاعات استخراجشده از منابع رسمی معتبر دانست، قدری یا بهتر است بگوییم تا اندازه زیادی عجیب دانست، اما نسیم خلیلی با جسارتی مثالزدنی مرزهای رشتهای و دانشگاهی را درهم شکسته و خود را برای انجام این پژوهش صرفاً در حصار منابع رسمی یا خاطرهنگاریهای سیاسی اسیر نکرده است.
در مجموع میتوان «طلای سیاه در مس داستان» را مثالی درخشان از پژوهشی دانست که با گذر از مرزهای ژانر تاریخنگاری متعارف یا پژوهشهای محض ادبی، ترکیبی از این دو قلمرو را در خدمت به صدا درآوردن خاموشان تاریخ معاصر ایران قرار داده است.
نظر شما