وی اضافه کرد: اول راهنمایی بودم و آرزوهای دوردست و شیطنتها برای به دست آوردن دوچرخه در ذهنم بود. لذا ایده این رمان در ذهنم شکل گرفت و سالها با آن بازی کردم. یکبار همراه دوست دوران بچگی در یک عروسی دوچرخهای را دزدیدیم و خراب کردیم و دور انداختیم، البته بعداً من از مالک دوچرخه رضایت گرفتم اما همه اتفاق در ذهنم بود تا اینکه طرح رمان را برای کارگاه رمان شهرستان ادب نوشتم و همانجا کتاب را به سرانجام رساندم.
نویسنده رمان «دارم میرسم جانجان» تصریح کرد: این رمان یک کار نوجوان محور با اقلیم روستایی است که فضایش در بابلسر میگذرد و بخش مهمی از آن در منطقه جنگلی فیروزجان روایت میشود. برای من اقلیم مهم بوده و هست و این موضوع نزد من مقدس است.
این داستاننویس یادآور شد: این کار، سومین رمان نوجوان من است. دو رمان بزرگسال هم کار کردهام، هرچند این روزها درگیر کار بزرگسالم اما امیدوارم «دارم میرسم جانجان» آخرین کار نوجوانم نباشد و حتما برای نوجوان خواهم نوشت.
فیروزجایی درباره جایزه شهید غنیپور گفت: این جایزه جای خودش را باز کرد و خودش را به اثبات رسانده است. شخصا نسبت به این جایزه حس خوبی دارم و با توجه به خاستگاه و مزین بودن به نام شهید غنیپور و به نوعی دخیل بودن پدران شهید در این جشنواره، جایزه شهید غنیپور برایم مبارک است.
وی در پایان گفت: بچههای جایزه اثبات کردند که دغدغه دارند، منتها نهادهای فرهنگی باید به وظیفه خودشان در قبال این جایزه عمل کنند، به این معنا که برای دیده شدن کتابها همت به خرج دهند و کتابهای برگزیده را در دسترس علاقهمندان و مخاطبان قرار دهند.
نظر شما