سکینه عرب نژاد گفت: دانستن سبکِ کاری کارگردانانی مانند «کیتی میچل»، یکی از راههای آموختن کارگردانی است. تئاتر او، تئاتری جستوجوگر و پرسشگر با جزییات و دقتی بینظیر است.
در ابتدا درباره «کیتی میچل» و جایگاه او در تئاتر جهان توضیح دهید.
«کیتی میچل» کارگردان انگلیسی تئاتر و اپرا، متولد 23 سپتامبر 1964 است. او پیش از شروع کار به عنوان دستیار کارگردان در کمپانیهای تئاتر، کار خود را در پشت صحنه تئاتر لندن آغاز کرد. کارگردانی را در مدرسه شبانه روزی و در 16 سالگی آغاز، اما به صورت حرفهای در دهه 1990 شروع به کار کرد. پیش از آن در سال 1989 برای تحصیل کارگردانی در روسیه، گرجستان، لیتوانی و لهستان بورس تحصیلی دریافت کرد. کارگردانی اپرا را نیز در سال 1996 در اپرای ملی ولز آغاز کرد و تا به حال اجراهای متعددی در خانه اپرای سلطنتی، اپرای ملی انگلیس، گلیندبورن، جشنواره سالزبورگ، اپرای دولتی برلین، اپرای سلطنتی دانمارک، اپرا-کمیک (پاریس)، اپرای ژنو و... داشته است. میچل در یک حرفه 30 ساله بیش از 70 تئاتر و نزدیک به 30 اپرا را کارگردانی کرده است. وی در حال حاضر استاد کارگردانی تئاتر در «رویال هال وی»، دانشگاه لندن است. او دورههای طولانی و فشرده تمرین با استفاده از سیستم استانیسلاوسکی و هم چنین آموزههای تئاتر شرقی را طی کرده است.
میچل ضمن اینکه در حوزه تئاتر، کارگردانی سرشناس است، اما منتقدان زیادی هم دارد و همینطور ستایشکنندگانی... چرا؟
بله؛ اجراهای او همیشه بحثبرانگیز بوده، چه اجراهایش در انگلستان و چه در کشورهای دیگر. اما انگار در جغرافیایی دیگر مورد مهر بیشتری قرار گرفت تا در وطن خودش. برخی از منتقدان انگلیسی، رویکرد او نسبت به متنهای کلاسیک و تغییراتی که در متنها میدهد را نوعی «تخریب» میدانند و بر این باورند که رویکرد او به این نمایشنامهها به گونهای است که آنها را به هدف مشکوک خود تحریف میکند و او را به «بی توجهی عمدی به متنهای کلاسیک» متهم کردند، اما پاسخ میچل به آنها این بوده که «هر کارگردانی در اثرش امضای خودش را دارد» و او نمیخواهد با «امضای یک شخص معتبر» کار کند. میچل در آلمان با شرایط راحتتری کار میکند. در سال 2016 او به عنوان «ملکه تئاتر انگلیس در تبعید» و کارگردانی توصیف شد که آثارش «واکنشهای شدیدی را برانگیخت»، آثاری که «به دلیل شدت احساسات و واقعگرایی در بازیگری، جهانی کاملاً متمایز را میسازد.» اما واکنشها به او همیشه وجود داشته، او را گاهی کارگردانی با رویکرد فمنیستی زیاد توصیف کردند، گاهی کارگردانی خودخواه حتی و برخی او را بزرگترین کارگردان تئاتر زنده بریتانیا میدانند. دیگرانی هم هستند که علاقهای به کارهای او ندارند، اما صرف نظر از همه این موارد اختلاف، آن چه مورد اختلاف نیست شیوه کارگردانی دقیق و پر از جزئیات اوست. او تا کنون نمایشنامههایی از اوریپید، چخوف، اشیل، مارتین کریمپ، استریندبرگ، ژان ژنه، بکت، هرتا مولر و نمایشنامهنویسان مطرح زیادی را به صحنه برده است. روزنامه گاردین در 14 ژانویه 2016 از او به عنوان «مهم ترین کارگردان معاصر تئاتر و اپرای انگلیس، و در واقع یکی از بزرگترین کارگردانان جهان» نام برد.
کتابهای بسیاری در حوزه کارگردانی تئاتر منتشر شده که حتی در دانشگاهها هم تدریس میشود. تفاوت کتاب حاضر با آنها چیست؟ یا بهتر بگویم چه مبحث تازهای در آن است؟
اگر بگویم کتاب مهارت کارگردان از بهترین کتابهایی است که درباره کارگردانی نوشته شده، راه به اغراق نبردهام. میچل سال 2009 کتابش را برای کمک به کارگردانان جوان نوشت. همیشه نسلي از كارگردانان جوان تئاتر دستيارش بودهاند و در كنار او درس گرفتهاند و بسیاری از آنها شیوه کار او را به شدت رهاييبخش ميدانند. چرا كه كارگرداني را با شرح «گامهايي كه براي پر كردن شكاف ميان نمايشي كه در تصوراتت هست با آنچه در نهايت روي صحنه ميبيني»، توضيح میدهد. او بر این باور است که كارگرداني مجموعه مهارتهايي است که ميتوان به دست آورد و آنها را اصلاح كرد، تا اينكه تنها متکی بر استعداد، تخیل و خلاقیت باشد.
میچل این کتاب را از اولین گام کارگردانی، یعنی انتخاب متن آغاز میکند و با طمانینه و جزئیات، آرام آرام پیش میرود تا به آخرین مراحل؛ اجراهای عمومی و نقدهای پس از اجرا. او در این کتاب به تمام جزئیات رابطه کارگردان با اثر میپردازد، ارتباطش با متن، بازیگران، حضور در تمرینها، مسائل فنی، ارتباط با مطبوعات و... جزئیاتی که در بسیاری از کتابهایی که درباره کارگردانی نوشته شده، وجود ندارد. میچل ابزارهای کلیدی عملی که برای نزدیک شدن کارش با بازیگران، تیمهای تولید و متن را به کار می برد، به اشتراک میگذارد. تمام چالشهایی که یک کارگردان با آن روبرو میشود، در این کتاب با وضوح و جزئیات آمده است. کتابی است که برای همه الهام بخش است، از یک کارگردان مبتدی تا یک متخصص کارگردانی که به دنبال بازسازی و احیای حرفه خویش است. او مسائل و تعاریف را ساده بیان میکند، اما این سادگی در توصیف، دشواری آنها را در عمل نفی نمیکند.
نکته جالب توجه در این کتاب، این است که میچل، تنها به کارگردانی صِرف بسنده نمیکند! بلکه بر عوامل دیگر دخیل در تولید تئاتر هم تاکید دارد.
وقتی نوبت به کارگردانی میرسد، همه نیاز به کمک دارند، کمک از بازیگران، طراحان و همه عوامل. این کتاب درباره جنبه های عملی و ملموس این همکاری و کمکهاست. مواردی مانند تحلیل متن، اتفاقاتی که در تمرین میافتد، رفتاری که در قبال واکنشهای فردی یا جمعی بازیگران یا سایر عوامل صورت میگیرد یا باید بگیرد و استراتژیهایی از این دست. خود میچل میگوید: «تلاشهای آغازین اولیه برای کارگردانی، میتوانند با مشکل مواجه شوند؛ زیرا کارگردانان ابزارهای ساده خاص را ندارند. بدون این ابزارها، کارگردانی به فرایندی مبتنی بر شانس – و نه مهارت- تبدیل میشود.»
کتاب «مهارت کارگردان» کتابی بسیار دقيق و همهجانبه نگر است. میتوان گفت که جهان بینی میچل نسبت به کارگردانی در این کتاب آورده شده است. دانستن سبک کاری کارگردانانی مانند میچل، یکی از راههای آموختن کارگردانی است. تئاتر او، تئاتری جستجوگر و پرسشگر با جزییات و دقتی بینظیر است.
به نظر میرسد در این کتاب بیشتر به تمرینهای عملی پرداخته شده تا مسائل تئوریک؟ درباره آن بگوئید/ چرا کیتی میچل بر مقدمات تولید تئاتر از جمله کار به روی نمایشنامه (تحلیل) تا این اندازه تاکید دارد؟
رویکرد میچل در مقیاس آماده سازی بسیار جامع است. شاید در برخی موارد دیدگاهی مرعوب کننده به نظر برسد، اما با این حال، رویکرد دقیق وی در تحلیل متن بستری قطعی در اختیار تولیدکنندگان فراهم میکند و ارزش تحلیل نیز بر هیچ کارگردانی پوشیده نیست. اساس کار او بر پرسش و پژوهش است. پرسشهایی که گاه به پاسخی روشن هم نمیرسند. او از پرسشهای ساده شروع میکند. یکی از پرسشهای اساسی او این است: نمایشنامه درباره چیست؟ او در تحلیل نیز بر ارزش پرسش، رویدادها و ایدههای بنیادین نمایشنامه تاکید دارد.
میچل بر این باور است که پایه و اساس همه انتخابهای کارگردانی، شناسایی واقعیتهای نمایشنامه است. عملا این به معنای تهیه فهرستی است از هر آنچه به صراحت در متن آمده و نه آنچه که ضمنی اشاره شده و نه آنچه قابل تفسیر است، فقط آنچه به طور صریح بیان شده است. همچنین فهرستی از پرسشهایی که واقعیت ها پوشش نمیدهند. این کار، کارگردان را به تصمیمگیری خلاقانه قبل از آماده شدن میکشاند. این پرسشها اساس پژوهش درباره دنیای نمایش است. اگر چه میچل درباره پژوهش صحبت میکند، اما منظور او کمی مطالعه عمومی نیست. او به پژوهش گسترده در هر جنبه از متن اشاره دارد. برای نمونه، مطالعه او درباره مکان بسیار فراتر از صحنه های نمایشنامه است و شامل تحقیق درباره شهر و مکانی که نمایشنامه در آن واقع شده، مراکز مهم آن و حتی شرایط سیاسی - اجتماعی کل کشور میشود. مفهوم زمان نیز به همان اندازه برایش مهم و فراتر از شبانه روز و ماه و فصل و سال است. میچل به بررسی زمینههای تاریخی، زمینه سیاسی و چگونگی گذشت زمان هر صحنه میپردازد. او برای همه شخصیتهای نمایشنامه زندگی نامه تهیه میکند و یک طرح کلی از همه وقایع اصلی شکل میدهد. این حوزه به طور سنتی، حوزه بازیگر است، اما میچل اصرار دارد که کارگردان نیز این کار را انجام دهد و سپس در تمرین با بازیگران آن را تکرار کند. میچل میگوید آن چه هست را فهرست کنید و آن چه نیست را سوال کنید و درباره آن تحقیق کنید. این یکی از زیباییهای این کتاب است و به وضوح نشان میدهد که کارگردانی تا چه اندازه کار دارد و به سادگی هیچ میانبری ندارد.
برخلاف بسیاری از کارگردانان که رویداد را تنها در تغییر در موضوع نشان میدهد، میچل معتقد است که وقایع صرفاً بر اساس تغییر قصد شخصیت است. چنین تفکیکی، ساختار کاملاً واضح تری برای بازیگران و مخاطب فراهم میکند که با آن می توان نمایش را تفسیر کرد. او بر این باور است که یکی از مضرات تلاشهای آغازین برای کارگردانی هم سطح قرار دادن همه لحظات کنشهاست، در صورتی که ارزش لحظات کنش با یکدیگر متفاوت است.
او در تحلیلهایش به چگونگی آمادهکردن یک متن برای صحنه میپردازد و تجزیه و تحلیل تا زمانی پیش میرود که کارگردان و بازیگران، متنی که قرار است کار کنند را درک کنند. در این زمان است که آنها آماده دیدار با گروه تولید هستند. میچل همچنین بر آماده سازی محیط تمرین نیز بسیار متمرکز است و تاکید دارد. او درباره جنبههای عملی آماده سازی تمرین ها از جمله کار با مدیر صحنه (یکی از مهمترین روابطی که یک کارگردان دارد)، ایجاد ساختار ارتباطی و راه اندازی اتاق تمرین صحبت میکند و حالا با تمام آمادگیها، سرانجام کارگردان برای تمرینات آماده است.
کتاب «مهارت کارگردان» با تیراژ 1000 نسخه، 460صفحه و به قیمت 75000تومان از سوی «کانون کارگردانان خانه تئاتر» منتشر شده است.
نظر شما