اشتیاقی که مخاطبان داستان فارسی به این اثر در این مدت کوتاه نشان دادهاند، بیانگر کارهای درخشانی است که او در دهه 40 نوشته است. او در سال 98 «دهه 40 و مشقهای دیگر» که شامل داستانهای قدیمی و چند مقاله و یک فیلمنامه بود را چاپ کرد تا بعد از غیبت طولانی، بار دیگر خودش را به مخاطب داستان فارسی معرفی کند. «قرنها بگذشت» داستانی تازه و نو است که با فرمی کمتر دیده شده، پیش میرود. این داستان بلند گفتوگوی پیوسته زن و شوهری است که در حال سفرند، بهار در ابتدا با پرداختی سینمایی ملال و گرفتاریهای کهنسالی را نشان میدهد و بعد مسیر روایی خودش را در جاده آنهم در زمانه همهگیری پیش میبرد:
«قدمی میزنیم/ قدغن نیست، سفر؟/ چرا قدغن؟/ سفر غیرضروری، زمانهی همهگیری/ قدغن نیست چون که تفریحی نیست»
او سالهای رفته و آدمهای مانده و نمانده را در کنار همسرش به تماشا مینشیند و یک به یک آنها را در کنارشان حاضر میکند تا یاد آنها را زنده کند، البته با شیوه خودش. و از سعدی میگویند و مثنوی میخوانند، انگار نویسنده رفتهرفته با کلاسیکهای شعر ایرانی ارتباط بیشتری گرفته است، همچنانی که از نام داستان برمیآید که تکهای از یک مصرع مثنوی مولانا است:
«فرضیه هست/ تو دهن اینو اون نیس/ ولی هست، گوشه کنار/ که ادبیات قدمایی، که یعنی ادبیات قدر اول/ همون سهچارتایی که داره، هر ملتی هر فرهنگی/ اگه اصلش فرهنگ داره/ بگذرا باقی که خود میکشن خواننده جذب کنن، به هر قیمتی/ ادبیات قدیم برعکسه/ غربال میکنه/ شده که میبینی خواننده پس میزنه، میتارونه/ تاروندن حقاً/ زمان مکان بعله دارهو ضمناً نخیر نداره زمان مکان/ نسل بعد نسل، میانو میخوننو خدا داناست که چی دسگیرش میشه/»
«-ماجرا حرف نمیزنیم/ گذشته حرف نمیزنیم/ سیاست حرف نمیزنیم/ بیادبی حرف نمیزنیم، حیفش.
-آینده که حرف میزنیم در عوض/ فکر میکردی قرن بعدم ببینیم؟
-قرن 15/ حقیقتش نه/ حالاکه بناست قرن بعد ببینیم مادیات حرف بزنیم/ چوتو ذخیرهای که داریم/ تجدید نظر میخواد/ نقشههایی که داشتیم، گلخونهی شیشه با قابندی فلزی، قلمستانی که میخوای شما با نهالای کمیاب، نایاب حتا/ گمونم همه برآبه.»
داستان بلند «قرنها بگذشت» نوشته شمیم بهار در 135 صفحه و با قیمت 27 هزارتومان توسط انتشارات بیدگل به چاپ رسیده است.
نظر شما