«بابا اتوبوسی» و «شانهای که میخواست فرار کند»، دو اثر جدید سمیه سیدیان، به تازگی از سوی نشر سوره مهر راهی بازار کتاب شده است.
وی درباره داستان کتاب «بابا اتوبوسی» گفت: این قصه در گروه داستانهای تخیلی قرار میگیرد و آن را با نگاهی تازه به اطراف و اشیای به ظاهر از کار افتاده و افراد بازنشسته در خانواده نوشتهام تا حضور متفاوت بزرگترها را برای بچهها به شیوهای جدید بیان کنم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
بابا اتوبوسی گفت:
_نمیشنوم... یککم بلندتر حرف بزن!
بابا اتوبوسی دستش را گذاشت کنار گوشش:
_نمیشنوم!
از ایستگاه رد شد. چشمهایش هم ضعیف شده بود. عینک به چشمهایش نزدیک کرد. یادش نمیآمد توی این ایستگاه هم میایستاد یا نه؟ روی نیمکت صورتی، دختری با کیف مدرسه نشسته بود؛ اما بابا اتوبوسی یادش نبود.
دختر کوچولو که موهایش را بافته بود، کیفش را دست گرفت و تند دوید. دست تکان داد:
_ای وای مدرسهام...!
این عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان افزود: در کتاب «شانهای که میخواست فرار کند» نیز به لجبازیهای کودکانه و بداخلاقیهای گاه بیعلت کودکان پرداختهام. در این کتاب با ابزاری ساده چون شانه، این رفتار را به نقد گذاشتم تا خود کودک با نتیجه کارش روبهرو شود.
در بخشی از کتاب «شانهای که میخواست فرار کند» آمده است:
شانه رفت پیش آینه. آینه شانه را ناز کرد و گفت:
- دیگر موهایش را قشنگ نکن تا همیشه نامرتب باشد.
شانه دستهایش را به کمرش زد. به آینه گفت:
- بله راست گفتی!
دختر کوچولو هم رفت و مادرش را صدا کرد:
- مامان حوصلهام سر رفت! پس کی میرویم بیرون؟...
سیدیان پیش از این کتابهای تصویری چون «دندانی که لق نمیشد» از نشر دندانه، «قالیشویی در رود تشنه» برگزیده جشنواره آب کاشان، «جشن تولدی برای گاو» از مجموعه کتابهای شادونه ترجمه در نشر هیرمند، رمان نوجوان «الهه خاموش معبد» از نشر علمی فرهنگی، «افسانه جزیره کبودان» از نشر صاد و «صورت فلکی گمشده» از نشر موج را در کارنامه خود داشته است.
نظر شما