محمدتقی بهار در هجدهم آذرماه سال ١٢۶۵ خورشیدی در مشهد متولد شد. پدرش محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی بود؛ لقبی که از پدر به پسر رسید و پیشوند جاودانه نامش شد. بهار که در جوانی به صف مشروطهخواهان مشهد پیوسته بود، شعرها و نوشتههای خود را در روزنامه خراسان منتشر کرد. او خودش بعدها روزنامه «نوبهار» و «تازهبهار» را در مشهد بهچاپ رساند که بارها توقیف شدند.
بهار پنج دوره نماینده مردم شهرهای خراسان در مجلس شورای ملی بود؛ هرچند در دوران نمایندگی خود نیز فعالیتهای فرهنگی و ادبی را رها نکرد و «انجمن ادبی دانشکده» و مجله «دانشکده» را بنیانگذاری کرد و در این نشریات با بزرگترین نویسندگان و پژوهشگران روزگار همکاری داشت. او در همین سالها عضو شورای عالی معارف شد و بعدها به تدریس در دارالمعلمین عالی پرداخت.
ملکالشعرا پس از بارها چشیدن طعم زندان و تبعید در دوره رضاخان، با وساطت فروغی به جشنهای هزاره فردوسی دعوت شد و در این مراسمِ باشکوه سخنرانی کرد. در سال ١٣٢۴ در کابینه قوام، مدت کوتاهی وزیر فرهنگ بود، اما پس از چند ماه از وزارت کنارهگیری کرد. در همین ایام، ریاست نخستین کنگره نویسندگان ایران را برعهده گرفت و شاعران و نویسندگان سرآمد ایران را به این کنگره فراخواند.
بهار در دوران فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود، هرگز از پژوهش در تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران دست برنداشت و مهمترین کتابهای خود را در همین سالها منتشر کرد.
در سالهای پایانی عمر بهعلت ابتلا به بیماری سل از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی کناره گرفت و فقط بهتدریس در دانشگاه اشتغال داشت. او در سال ١٣٢٩ جمعیت ایرانی هواداران صلح را تأسیس کرد و بهریاست آن برگزیده شد. پیکر ملکالشعرا بهار را که در نخستین روز اردیبهشت سال ١٣٣٠ درگذشت، در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپردند.
مهمترین آثار بهار عبارتاند از: «دیوان اشعار»، «احوال فردوسی»، «تاریخ تطور شعر فارسی»، «تاریخ مختصر احزاب سیاسی»، «دستور زبان فارسی»، «زندگانی مانی»، «سبکشناسی (تاریخ تطور نثر فارسی)»، «شعر در ایران»، «فردوسینامه»، «یادگار زریران» و تصحیح چندین کتاب ارزشمند تاریخی و نیز دهها مقاله علمی در موضوعات ادبی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی.
در میان وجوه مختلف شخصیتی بهار، ممتازترین و جاودانهترین وجه شخصیتی او همانا شاعری اوست. بهار مهمترین شاعر دوران مشروطه است و از بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ ادبیات ایران نیز بهشمار میرود. بهنظر استاد شفیعیکدکنی، بهار یکی از چند شاعری است که جریان شعر فارسی را دگرگون کرده است. او قصیده فارسی را که تا پیش از آن فقط مختص شعر مدحی و گاه اندرزهای اخلاقی بود، برای بیان اندیشههای سیاسی، اجتماعی و آرمانهای انسانی برگزید.
او را همچنین میتوان بعد از فردوسی، بزرگترین شاعر سبک خراسانی دانست. علاوه بر قصیدههای فاخر و ماندگار بهار، دیگر شعرهای او در قالبهای مختلف بهویژه تصنیفهای درخشانش مانند «مرغ سحر» و «بهار دلکش» از نمونههای برجسته شعر امروز ایران هستند. بهار در سرودن شعر به گویش مشهدی نیز تبحر داشت و چند شعر زیبا در این حوزه از او بهیادگار مانده است که آنها را با صدای جاودانه زندهیاد استاد محمدرضا شجریان نیز در مجموعه «خراسانیات» شنیدهایم.
آثار پژوهشی بهار نیز از هر نظر منحصربهفرد هستند؛ از آن حیث که تحقیقاتی از این دست که هم بر پایه منابع معتبر کهن باشند و هم از روشهای علمی سود برده باشند، تا پیش از آن در ایران سابقه نداشته است. همچنین اشراف بهار بر موضوع تحقیق و دانش گسترده او در ادبیات و تاریخ و نیز آشنایی او با زبانهای گوناگون از جمله زبانهای باستانی ایرانی، بر ارزش این پژوهشها افزوده است. نثر بهار نیز بهشکلی است که سرمشق بسیاری از پژوهشگران پس از او در حوزه ادبیات بوده است.
بهار یکی از پیشگامان روزنامهنگاری نوین ایران نیز هست. اگرچه فن روزنامهنگاری در ایران از سالها پیش از بهار رواج داشته است، باید گفت دانش روزنامهنگاری تا پیش از بهار، با در نظر گرفتن چند استثنا، به بلوغ نرسیده بود و مطالب روزنامههای منتشرشده پیش از آن، هم از نظر ساختار و هم محتوا در مقایسه با امروز، مطالبی خام و گاه نامناسب بهنظر میرسند، اما بهار با شیوه خود در روزنامهنگاری، بیتردید نقشی ماندگار در این حوزه از خود بهیادگار گذاشته است.
نثر سالم و قلم روان، رعایت ساختار نوشتار، شناخت مسئله، تحلیل و... در نوشتههای بهار در مطبوعات گوناگون بهروشنی مشهود است. همچنین او از نخستین کسانی است که در ایران به انتشار نشریه تخصصی اهتمام ورزید و یکی از ارزشمندترین نشریات تخصصی ادبیات بهنام «دانشکده» را سالها منتشر کرد.
ملکالشعرا بهار یکی از معدود افراد تاریخ ایران است که در طول عمر بابرکت خویش، بهتنهایی کار چند نفر یا کار یک سازمان بزرگ یا حتی کار یک حکومت را برعهده گرفته و انجام دادهاند. بهار را از این حیث فقط میتوان با حکیم ابوالقاسم فردوسی در گذشته ایران و کسی مثل علامه علیاکبر دهخدا در ایران معاصر، مقایسه کرد. این افراد یکنفری کارهایی کردند که آنچه امروز ما بهعنوان «فرهنگ ایرانی» میشناسیم و به آن میبالیم، مدیون همان کارهاست؛ افرادی که با کمترین امکانات ممکن، بیشترین بازدهی را داشتند و سیر معکوس روزگار چنان است که بهنظر میرسد در زمانه ما با بیشترین امکانات موجود، نسل چنین افرادی دیگر منقرض شده است.
نظر شما