استاد فلسفه و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی بیان داشت: زبان در آن زمان، روشن، سالم، موثر، شیوا و رسا بود تا حوالی قرن پنجم که به دلیل تحولات سیاسی دچار معضلاتی شدیم، زبان نیز گرفتار مشکلاتی شد و ادبایی که عربزده شده بودند، گمان میکردند مغلقگویی نشانه بلاغت است.
وی با اشاره به نفوذ لغات ناآشنا و تعبیرات دشوار به زبان در این زمان، افزود: از قرن ششم توجه به صنایع بهصورت تصنعی آغاز شد و زبان به پدیدهای دشوار و نامفهوم بدل شد که برای درک آن میبایست فرد تحصیل میکرد و درواقع این زبان به درد اهل فن میخورد.
دادبه هنر سعدی را در بازسازی زبانی دانست که هم اهل فن به سوی آن بروند و هم مردم و بیان داشت: سعدی به زبان فردوسی و رودکی بازگشت؛ اما زبان سعدی عین آن زبان نبود؛ بلکه زبان دیگری بود و هنرش در این بود که همه اقشار آن را درک میکردند و همچنان نیز درک میکنند.
او با انتقاد از این دیدگاه که درک زبان سعدی را به معنای درجازدن زبان و تغییرنکردن آن میدانند، بیان کرد: این نگاه بهنوعی مغالطه است؛ زیرا گروهی که این زبان را درک میکند، هر روز به افراد متخصص محدودتر میشود و از سوی دیگر، تحولات عرَضَی بر زبان حادث شده است؛ به بیان دیگر، سعدی زبان را ذاتا به کمال رسانده؛ اما این زبان، از لحاظ ویژگیهای غیرذاتی متحول شده است.
دادبه ویژگیهایی که سعدی بر زبان فارسی افزود را یکسانسازی زبان شعر و نثر، ظاهر ساده و باطن هنری، زیبایی بیان و ایجاد معانی بلند بهصورت توامان برشمرد.
ایجاز ویژگی جدی کلام سعدی است
وی با بیان اینکه ایجاز از دیگر ویژگیهای بیان سعدی است، ابراز کرد: ایجاز عین بلاغت یا شرط لازم بلاغت است. این ویژگی جدی کلام سعدی است و نمیتوان هیچ کلمهای را از بیان سعدی حذف کرد که زاید بهنظر رسد؛ درواقع مساله بلاغت در زبان و کلام سعدی به تمامی رعایت شده است.
چهره ماندگار ادبیات و عرفان طنز را از خصیصههای برجسته زبان سعدی دانست و عنوان کرد: خود سعدی از این ویژگی با عنوان طربانگیزی و طیبتآمیزی یاد میکند که در قالب گفتارش بیان شده است و تاثیر خاصی به آثارش میبخشد.
دادبه دستیابی به این ویژگیهای ادبی را تا حدودی در گرو وضعیت سیاسی روزگار او دانست و ابراز داشت: وضعیت سیاسی به نسبت در زمان سعدی مناسب بود و فتنهای جز فتنه قامت مهوشان نبود، آن زندگی آرام فضا را شاد میکرد و سخن سعدی چنین است تا آنجا که حتی اگر از فراق سخن بگوید نیز در آن طرب احساس میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه فرغانی به سعدی لقب استاد سخن داده است، ادامه داد: در قرن نهم دولتشاه سمرقندی، صاحب تذکرة الشعرا آثار او را نمکدان سخن دانست که هر دوی این تعابیر درباره او کاملا صادق است.
سهلِممتنعگویی سعدی خلاصه هنر او در زبان است
او مجموعه ویژگیهای یادشده را خلاصهشده در خصیصه "سهلِممتنع"گویی سعدی دانست.
دادبه همچنین از موسیقی کلام سعدی یاد کرد و آن را مهم خواند و گفت: ارتباط وزن و موسیقی تنگاتنگ است و اوزان عروضی به دستگاههای موسیقی نزدیکاند و بسیاری از قطعات گلستان را اگر اندکی دستکاری کنیم، وزن عروضی مییابند؛ مثلا ملکالشعرای بهار در یکی از داستانهای گلستان با روش کاستن و افزودن وزنی کاملا عروضی ایجاد کرده است: «زورقی پی ما غرق شد» که شده است: «زورقی اندر پی ما غرق شد» که وجود وزن عروضی در آن کاملا مشهود است.
این استاد دانشگاه به توازن سجع در نثر سعدی نیز اشاره کرد و ادامه داد: در بخشی از کلام سعدی که ظاهرا عاری از وزن است، آهنگ و موسیقی درونی نهفته است؛ به بیان دیگر کلام سعدی آهنگین است.
وی با تاکید بر اینکه سعدی به همه جهان تعلق دارد، ابراز داشت: سعدی قهرمان با زبردستی و دانایی ویژگیهایی به زبان فردوسی میبخشد که میتواند قرنها بماند، هم خواص را جمع کند هم غیر آنها را؛ همچنین موسیقی آزاد را نیز به بهترین وجه در آن گنجانده است و خصوصا گلستان که جلوهگاه وزن غیر عروضی است، بیآنکه خواننده بداند او را جذب میکند.
استاد فلسفه و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به استفاده بهجای سعدی از صنعت مفاخره گفت: چنانچه مفاخره بهجا باشد موثر است و شاعر بزرگی چون سعدی حق دارد خود را بستاید؛ زیرا هدف شعر تهییج است و اخبار و اطلاعرسانی نیست.
نثر مجالس سعدی از زبان منصور رستگار فسایی
در ادامه این نشستها که تا پاسی از شب به طول انجامید، دیگر سعدیپژوه و استاد پیشکسوت زبان ادبیات فارسی درباره «نثر مجالس سعدی» سخن گفت.
منصور رستگار فسایی با اشاره به روایت سعدی از مجالس، گفت: روایت سعدی از مجلسگویی چنین است که می گوید «در جامع بعلبک وقتی سخن همی گفتم، با گروهی افسرده و دلمرده و از عالم صورت به عالم معنا نبرده. دیدم سخنم در نمیماند و آتشم در هیزم تر نمی گیرد؛ اما در سخن باز بود و سلسله معنی دراز، سخن بهجایی رسید که می گفتم: دوست نزدیک تر از من به من است/ لیک مشکل که من از وی دورم// چه کنم با که توان گفت که دوست/ در کنار من و من مهجورم؛ من از شراب این سخن مست و فضاله قدح در دست، که روندهای از کنار مجلس گذر کرد و دور آخر در او اثر کرد و نعرهای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش گفتن ای سبحان الله دوران باخبر در حضور و نزدیکان بیبصر دور.»
او افزود: براساس این حکایت، سعدی به این حالت مجلس میگوید و مجالس او حاصل پنج گفتار و پنج منبری است که در نقاط مختلفی ارائه کرده است.
به گفته این استاد زبان و ادبیات فارسی، مجلس در لغت، به معنی نشستن است؛ اما از نظر ادبی نوعی خطابه بهشمار میرود که منظوری خاص دارد و هدفی معین و آن، هدایت مستمعان است به سمت کمال و راه درست.
سعدی یا مریدانش مجالس را ویرایش میکردند
رستگار فسایی با بیان اینکه مجالس سعدی گاه توسط مریدان و مستمعان باخبر، مکتوب میشده است، ادامه داد: این مجالس بعدها به دست خود سعدی یا مریدانش ویرایش میشد.
وی با تاکید بر اینکه مجلسگویی در دوره اسلامی از زیباترین آثار ادبی بهشمار میرود، اظهار کرد: مولوی و پدرش، هردو به منبر میرفتند و مریدان سخنان ایشان را مکتوب کردهاند، هماکنون نیز از مولوی مجالس هفتگانه باقی مانده است.
این سعدیشناس شرط حضور در مجالس را نزدیکی و دلسپردگی عنوان کرد و بیان داشت: واعظ در این موارد میخواهد در دل مخاطب نفوذ کند؛ بنابراین گوینده در کلام از آهنگ و الفاظ قابل فهم برای مردم استفاده میکند و سعدی چنان زیبا سخن میراند که گویی دارد گلستان را مینویسد.
رستگار فسایی ویژگی سعدی در مجلسنویسی را سادهگویی، توجه به بلاغت ممتاز و شیوه سهل ممتنع برشمرد و تصریح کرد: این بدان معناست که او در عین وعظ با بیانی قابل فهم، آهنگین، زیبا و موثر فریاد برمیآورد و ذوقی چنان مییابد که خامان مجلس را نیز به جوش میآورد.
نظر شما