در گزارش مورد اشاره، با «قباد یاری» دهیار اسبق و عضو کنونی شورای اسلامی روستا به گپوگفت نشستیم. یاری که پشتکار و تلاش فراوان خود را تحت تاثیر ایدهی اصلی فیلم «رستگاری در شائوشنگ» میدانست، گفت: «اوایلی که دهیار شده بودم، به فکر تاسیس کتابخانه افتادم. میخواستم محرومیتی را که در نداشتن کتاب در کودکی تجربه کرده بودم، بچههای روستا تجربه نکنند.»
در آن گزارش، یاری از چگونگی راهاندازی کتابخانه، تامین کتابها، کتابدارها، تاثیر کتاب بر ساکنین، ایده نامگذاری کوچهها به نام کتابها و مشاهیر و ماجرای نامگذاری کوچهای به نام «آسترید لیندگرن» و تمایل و برنامهریزی «اُسا لیند» برای حضور در روستا و خواهر خواندگی رسولآباد با زادگاه آسترید لیندگرن گفت.
پس از انتشار این گزارش، رسانههای مختلفی از اقدام تحسینبرانگیز رسولآبادیها در نامگذاری کوچههایشان به نام کتابها و خالقان آثار ادبی، نوشتند. حالا این روزها نام این روستا دوباره بر سر زبانها افتاده است؛ آنهم از آنور آبها، در برزیل. «پائولو کوئیلو» نویسنده مطرح برزیلی در صفحه خود در فضای مجازی، پستی با تصویر تابلویی از کوچهای با نام «کیمیاگر» (اثر معروف خود) منتشر کرد و در متن این پست نوشت:
«کوچههای روستایی در استان همدان، شمال غربی ایران، همگی به نام شاهکارهای ادبیات جهان نامگذاری شدهاند. ابتکار عمل خوانندگان کتاب و علاقهمندان به ادبیات، روستای رسولآباد را به وضعیت منحصر به فردی کشانده و آن را در منطقه مشهور کرده است. گلستان و بوستان از شاعر پارسی سعدی؛ شاهنامه از شاعر پارسی فردوسی؛ شازده کوچولو نوشته نویسنده فرانسوی آنتوان دو سنت اگزوپری؛ صدسال تنهایی از نویسنده کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز؛ کیمیاگر اثر نویسنده برزیلی پائولو کوئلیو؛ «دن آرام» از میخائیل الكساندروویچ شولوخوف، نویسنده روسی و «مسیر سبز» از نویسنده آمریکایی استفان کینگ کوچههای روستا را آراسته است.»
این موضوع با واکنشهای بسیار زیادی در داخل و خارج از ایران همراه شد. از این رو بر آن شدیم تا دوباره پای صحبتهای «قباد یاری» - که ایده اصلی این کار از اوست - بنشینیم و از وضعیت کنونی کتاب و کتابخوانی و البته کتابخانهی روستا از او بپرسیم.
یاری در ابتدا با اشاره به بازخوردهای فراوان این اقدام در سالهای اخیر، گفت: اخیرا در دیداری که با مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتم، گفتند قبلا روستای شما به رواج مواد مخدر و شرارت معروف بود؛ الان روستا را با کتاب میشناسند که جای تقدیر دارد و از این موضوع خوشحال هستیم. با وجود اصرارهایی که برای حضور مجددم در شورای اسلامی روستا وجود داشت، امسال برای این موضوع ثبت نام نکردم.
یاری با نقل این بیت معروف که «چه خوش بی عاشقی از هر دو سر بی / ز یک سر عاشقی خون جگر بی» از اتفاق رخ داده ابراز خرسندی کرد و افزود: زمانی از سوی فرهیختگان و روشنفکران جامعه با استقبال مواجه میشویم اما بافت اجرایی شهرستان مانع ورود هر مهمانی میشود، مسلم است که به نتیجه مطلوب نمیرسیم. آرزویم این بود با کاری که شروع کردیم، به نتایج مطلوبی برسیم. ما صرفا 20 تا 30 درصد از برنامهمان برای روستا را پیش بردهایم، مابقی مسائل پابرجا است. میخواستیم بخشی از متون کتابها را بر در و دیوار و خیابانها بنویسیم. با کشورهایی مثل سوییس، سوئد، اتریش و هلند که به ایمیلهای ما پاسخ دادند، ارتباط بگیریم و رسولآباد با روستاهایی از این کشورها ارتباط خواهرخواندگی داشته باشد.
وی ادامه داد: به سفارتخانههای 26 کشور ایمیل ارسال کرده بودیم و در حال تبادل نظر برای نامگذاری کوچهها و خیابانها به پیشنهاد آنها بودیم تا با حمایت مالی آنها فاز اجرایی را پیش ببریم و هیچ هزینهای هم به دهیاری و دولت تحمیل نشود، بلکه از طریق جذب اسپانسر به نتایج مطلوبی دست پیدا کنیم. هدف نهایی من این بود که روستایمان پایتخت کتاب کودک جهان شود. در همان آغاز کار و پس از آنکه به عنوان مروج برتر کتاب در کشور از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در آبان 1398 جایزه دریافت کردم، در آذر ماه همان سال، یونسکو در رشت اجلاسی داشت که «رسول آباد» به عنوان روستای خلاق جهان مطرح شد. در ادامه اگر کارمان به همین سبک پیش میرفت و اجازه میدادند خانم «اُسا لیند» عضو آکادمی کتاب کودک سوئد به روستا بیاید، اوضاع جور دیگری پیش میرفت. پس از آن، سفیر سوئد دو بار درخواست کرد که به روستا سفر کند، هر بار علتی مانع این سفر میشد. بار اول به دلیل ایام انتخابات 1398 بود که طبق نظر استاندار محترم که میخواستند خودشان هم در برنامه حضور پیدا کنند، به بعد از انتخابات موکول شد. پس از انتخابات نیز کرونا امان نداد تا برنامه به اجرا درآید.
این عضو شورای اسلامی روستای رسولآباد ادامه داد: در همین ایام دو بار به خاطر نامگذاری کوچهها به محکمه رفتم. هیچکس رسما به من نگفت که چرا این نامها را انتخاب کردی، اما به محکمه کشانده شدن من بر سر این موضوع بود؛ که خوشبختانه بار نخست قاضی محترم با درایت کامل و رفتاری کاملا مودبانه هیچکدام از اتهامات را وارد ندانست و ابراز خوشحالی کرد و گفت «باید در هر روستا و شهری یک قباد یاری آموزش دهیم تا بتواند کارهای روستایش را دلسوزانه پیش ببرد.» این موضوع نشان از وجود یک قوه قضاییه مستقل و عادل دارد و باعث میشود قاطعانه بگویم که قضات شهرستان بهار تحت تاثیر فضای بیرون از دادگاه قرار نمیگیرند. بار دوم نیز قاضی بدون اینکه مرا به دادگاه احضار کند، من را از چهار اتهام وارده، تبرئه کردند. من میگویم که قضات عادل هستند و تبرئه شدم اما دقت کنید در هشت ماهی که پروندهام باز بود، استرسی به من وارد شد که کل انرژی من را گرفت.
یاری افزود: با وجود اینکه شاید برخی از افراد مطرح جهان را که به پست آقای کوئیلو واکنش نشان دادند نشناسم، اما برایم بسیار خوشحالکننده است؛ هر چند به قول عزیزی، ما نسبت به محاسنی که داریم، بیاعتنا هستیم؛ مگر اینکه از چشم غربیها و بیگانگان آن را ببینیم. به عنوان مثال آقای سهند ایرانمهر که شخصی است پُر مطالعه و در فضای مجازی مطالب پرمغز و سنگینی منتشر میکند و در فضای اینستاگرام و توئیتر پرمخاطب است، از دو سال پیش در جریان این نامگذاریها بود، اما هیچگاه کوچکترین عکسالعملی راجع به این موضوع نشان نداد، اما به محض اینکه متوجه شد آقای کوئیلو درباره این روستا پُست گذاشته است، سریع پست آقای کوئیلو را همراه با ترجمه، استوری کرد. دلخوری من از این است که به قشنگیهای پیرامونمان باور نداریم مگر اینکه بیگانهای قشنگی سوژه را تایید کرده باشد. به نظر من اینگونه واکنش دادن مطلوب نیست. اگر اتفاقی که در روستای ما رقم خورده، در روستایی از کشورهای دیگر اتفاق افتاده بود، سلبریتیها و اصطلاحا شاخهای اینستاگرام و توئیتر از آن، بمبهایی برای تخریب فرهنگ خودمان میساختند.
از سمت دیگر دلخوری من این است که بهرغم تشویقهای فرماندار شهرستان و مسئولان سپاه پاسداران و سایر مسئولین دولتی و حکومتی، فردی در یک پست معمولی در بخشداری مانع پیشبرد برنامهها میشود و بهتنهایی، تاکید میکنم بهتنهایی از تحقق اهداف و برنامههای ما جلوگیری میکند. درحالیکه فرماندار شهرستان بهار و همچنین یکی از معاونین استاندار همدان به دلیل نامگذاریها، از روستا بازدید و از اقدام انجام شده تقدیر کردند اما یک فرد بیهنر مانع ادامه کار ما شد، از بس انتقاد کرد و شایعه ساخت که انرژیمان گرفته شد، به گونهای که من تمایلم را برای شرکت در این دوره از انتخابات شورای اسلامی روستا از دست دادم. با وجود اینکه عضویت در شورای اسلامی روستا برخلاف شوراهای اسلامی شهر که حق الجلسه دریافت میکنند، هچگونه عایدی فردی برای عضو ندارد، بجز انتقادات اهالی روستا و بیاعتنایی دیدن و مانعتراشی ادارات.
یاری تصریح کرد: فقط عشق به وطن، خانواده و منطقه و مردمش است که یک روستایی را وادار میکند تا در شورا عضو شود. حال این فرد با این مشقات، از زندگیاش میزند تا منافع جمعی روستایش را تامین کند یک کارشناس بخشداری میتواند بهتنهایی مانع تمام برنامههایش شود. چند بار به مسئولان گفتم اگر بگذارید این کار به نتیجه برسد، تا 5 سال به یارانه روستا نیازی نداریم و میتوانید آن را قطع کنید. هیچ کمکی هم از شما نمیخواهم. فقط مزاحم نشوید. یک بیهنر مانع رشد بذری شد که میتوانست به یک درخت پرثمر تبدیل شود و بازخوردهای جهانی آن را ببینیم. زمانی بوش و ترامپ ایران را محور شرارت میخواندند. با چنین حرکاتی میتوانیم نشان دهیم که ما محور فرهنگ هستیم.
وی با بیان اینکه کتابخانه ما هنوز هم ساختمان ندارد، افزود: 10 سال اجارهنشین بودیم. هر یکی دو سال جایمان را عوض میکردیم. حدود دو سال پیش حمام عمومی روستا را تعمیر کردیم. مخزن کتابخانه را به گوشهای از این حمام منتقل کردیم. در ایام کرونا به خاطر شرایط همهگیری این بیماری کانالی در فضای مجازی برای بهره بردن از کتابهای الکترونیک ایجاد کردیم. همچنین برای جلوگیری از ازدحام کتابها را به محل کسب و کار اهالی بردیم تا از آنجا به مشتریان و مخاطبانشان به امانت بدهند. بخشی از آن در نانوایی، بخشی در آرایشگاههای زنانه و مردانه، ساختمان بانک و برخی از مغازههای دیگر قرار گرفت تا کتابخوانی تعطیل نشود و به شیوهای دیگر ادامه پیدا کند.
یاری گفت: شاید جالب باشد که روز قبل از انتشار پست آقای کوئلیو با یکی از اهالی که برقکش است درباره کتابهای کوئلیو صحبت میکردیم و او از کتاب «مبارزان راه روشنایی» که به تازگی خوانده بود، برایم تعریف میکرد و چون من از ایشان جز کیمیاگر نخوانده بودم، صبح روز بعد درباره کتابهای ایشان جستجو میکردم که در صفحه فیسبوک خبر را خواندم و دیدم آقای کوئلیو توصیف بسیار قشنگی از روستای ما و این ابتکار گذاشتهاند. بسیار خوشحال شدم، زیرا این اقدام تقلبی نیست و ما صرفا واقعیت روستا را نشان دادهایم.
این مروج کتابخوانی اظهار کرد: در این مدت به صورت مستمر به کتابخانه روستا کتاب افزودیم. 20 روز قبل از عید خانمی که سالیان دور هوای کتابخانه ما را دارد و در برخی از کارهای خیریه روستا همکاری میکند و تا به حال حتی یک بار ایشان را ندیدهایم، حدود 30 جلد کتاب برایمان ارسال کردند. خانم دیگری نیز مبلغی به کتابخانه اهدا کردند تا کتابهای مورد نیاز را تهیه کنیم. من هم به دنبال یافتن کتابهای کمیابی مثل «دُن آرام» که نامش کوچههایمان را آراسته است، هستم تا برای کتابخانه بخرم. اهالی روستا نیز وقتی کتابی را برای خود میخرند، پس از مطالعه به کتابخانه اهدا میکنند. امانت کتاب در روستای ما هیچ حساب و کتاب و دفتر و دستکی ندارد. مردم نیز نه تنها رعایت امانت میکنند، بلکه معمولا در زمان بازگرداندن کتاب، کتابهای دیگری را همراه آن برای اهدا میآورند.
یاری که متولد 1355 و سه فرزند دارد و سال گذشته مدرک کارشناسی مدیریت گرفته است، درباره ارتباط خودش با کتاب و کتابخوانی میگوید: من اصولا زیاد کتاب میخوانم، با خود گفتم حالا که کتاب میخوانم بخشی از زمان را صرف خواندن کتابهای تخصصی کنم که خوشبختانه شدنی بود و مدرک تحصیلیام را هم گرفتم. اگر ویروس کرونا شیوع نمییافت، امسال هم در مقطع بالاتر تحصیل میکردم. اگر یک نفر در همدان به این حدیث پیامبر (ص) که میفرمایند «ز گهواره تا گور دانش بجوی» عمل کند؛ آن یک نفر مطمئنا من هستم.
وی در آخر گفت: من یک روستایی بیسوادم که عشق وطن دارم، آرزو دارم که روزگاری برسد که هر کس بر اساس هنر و مهارت خود مسئولیت داشته باشد.
نظر شما