سالها پیش، مجموعه شعری با عنوان «از حنجره چکاوک آبی»، تألیف ناصر صارمی منتشر شد که حاوی پنجاه و چهار شعر سپید تغزلی است. اکنون پس از دومین نوبت چاپ، این کتاب به کوشش یک اهل قریحه از اهالی سنندج به کوردی ترجمه شده و توسط نشر مادیار روانه بازار نشر شده است.
مترجم کتاب، عبدالله حیدریان که نشر مجموعه شعر دیگری را سالهای گذشته در کارنامه خود داشته، درباره انگیزهاش از تلاشی که مبذول داشته میگوید: «وقتی این مجموعه شعر به دستم رسید، آن را به تکرار خواندم و هر بار تمایل بیشتری به ترجمه و اشاعه آن در من ظهور میکرد، بعلاوه دوست داشتم شاعرش را به مردمان خطه کردستان معرفی کنم.
وی اضافه میکند: بسیار دقت کردم تا ترجمهام با اصل کتاب، منافات یا فاصله نداشته باشد. به همین سبب با بسیاری از اساتید ادبیات کوردی به شور پرداختم و ساعتها نشست داشتم.»
ناصر صارمی در پیشگفتار مجموعه شعرش که توسط مترجم، به بازار عرضه شده، اینچنین نوشته است: «عبدالله حیدریان را خیلی سال نیست که میشناسم، اما انگار از این آشنایی سالیانی دراز عبور میکند. او به فارسی، شعر نمیگوید، اما بیانی سرشار از آرایههای ادبی و لطافت دارد. شعر را خوب میفهمد و در خوانش و ارائه هر گونهای از ادبیات، همه شروط و مراتب از قبیل امانتداری نحوی و حسی را مراعات میکند و در این مورد بسیار سختگیر است.
حیدریان، ساکن شهر سنندج است و به این خاستگاه پدری و مادری بسیار عشق میورزد. دو سال پیش بود که مجموعه شعر «از حنجره چکاوک آبی» را که در برگیرنده پنجاه و چند شعر سپید با بیان حال دلدادگی و دلآوارگی است، خوانده بود، چون مقبول طبعش واقع شده بود، مشتاق شد تا به منظور معرفی اثر و شاعر به شهرها و سرزمینهایی که به گویش زادبومش حرف میزنند، کتاب را به کُردی ترجمه کند و چه کار پسندیدهای».
یک نویسنده آمریکایی میگوید: «در ترجمه، کشفهای حتمی امکانپذیر نیست بنابراین، به گونهای تعبیر و برداشت بهحساب میآید. ترجمه فقط یک امکان است از انبوه ممکنها» با این حال، اگرچه من با گویش کُردی آشنایی ندارم، اما با توجه به درایت و دقتی که در ایشان سراغ دارم، جای تردید باقی نمیماند که در ترجمه اشعار کتاب مورد بحث، با هر آنچه شاعر گفته، فاصله نگرفته است. برای این دوست اهل اندیشه و دل، سربلندی و سعادت و برای اثرش، اقبال و توفیق آرزو میکنم».
در قسمت پایانی مجموعه شعر «از حنجره چکاوک آبی» سرودهای به انگلیسی، عربی، فرانسه و ارمنی ترجمه شده است. یک شعر از این کتاب با ترجمه کوردی آن:
برای چه، اینقدر مردد هستی؟
دوستداشتن، سند نمیخواهد
حلقه در انگشت کردن نمیخواهد
ببین
از آن پاییز که تو رفتی
رنگم طلایی
و موهایم نقرهای شده است.
نظر شما