در این نشست که بهصورت مجازی ترتیب یافت، محمدرضا عزیزی، عضو هیئت علمی بخش زبان و ادبیات عرب دانشگاه بیرجند به ایراد سخن پرداخت. به گفته وی، عربها در صد سال گذشته و پس از ترجمه آثار ادبی فارسی از جمله رباعیات خیام به انگلیسی، متوجه ترجمه آثار ادبی فارسی به عربی شدند. البته پیش از این هم ترجمههایی صورت گرفته بود ولی در صد سال گذشته این مسئله پررنگتر بوده است.
عزیزی گفت: ترجمههایی که از دیوان حافظ به عربی انجام شده است، از نظر کیفی و کمی بسیار متفاوت است. اما یکی از مسائل مهم در بررسی این ترجمهها حضور مؤلفههای فرهنگی در دیوان حافظ است.
وی تأکید کرد: ارائه تعریفی جامع از فرهنگ دشوار است؛ اما در مقام تشبیه، فرهنگ را چشمهای دانستهاند که از کوه سرازیر میشود و آب آن از دهانه کاریزی بیرون میآید.
استادیار زبان و ادبیات عرب دانشگاه بیرجند گفت: با اینکه ما در بسیاری از متغیرهای مؤثر بر فرهنگ مانند دین، جغرافیا، ویژگیهای اجتماعی به عربها شبیه هستیم، اما هنوز تفاوتهای مهمی با آنها داریم که خود را در ترجمه آثار ادبی فارسی به زبان عربی نشان میدهد و به چالش ترجمه بدل میشود. این مطلب بهخصوص درباره ترجمه حافظ خود را بهخوبی نشان میدهد؛ زیرا شعر حافظ فرهنگ ایرانی را نمایندگی میکند.
دکتر عزیزی در ادامه با بیان نمونههایی به تشریح این موضوع پرداخت و گفت: برخی واژهها هستند که در اصل عربیاند و به فارسی راه یافتهاند. در زبان و فرهنگ ایرانی دگرگون شده و از معنای اولیه خود فاصله گرفتهاند، مانند صحرا. صحرا در عربی با توجه به جغرافیایی که اعراب در آن زندگی میکنند، به بیابان خشک و برهوت اطلاق میشود؛ اما در فارسی بهمعنای کشتزار است و به صحرا رفتن معنای تفریح میدهد. یا مثلا شن در عربی نماد بیارزشی است، اما در فارسی خاک، بیارزشی را نمایندگی میکند.
وی ادامه داد: از دیگر واژههایی که در انتقال از عربی به فارسی معنای متفاوتی یافته است، واژه صوفی است. این واژه در زبان و فرهنگ عربی محترم و منزه است اما در فارسی و بهخصوص در شعر حافظ با توجه به مسائل تاریخی و اجتماعی، معنایی متضاد با معنایی که عربها از آن مراد میکنند دارد. واژه دیگری که میتوان مثال زد، رند است. این مفهوم در زبان حافظ بسیار پیچیده است. رند ظاهری ملامتی و باطنی سلامت دارد، کام خودش را از زمان میگیرد و درنهایت رستگار میشود. برخی از مترجمان چون نتوانستهاند این واژه را ترجمه کنند، آن را حذف کردهاند. برخی دیگر آن را به «سکیر» به معنای مست یا آزاده یا «الغی» به معنای گمراه ترجمه کردهاند. شاید بتوان واژههایی چون بهلول و صعلوک را در ترجمه رند به کار برد.
بهگفته عزیزی، از دیگر مفاهیمی که زیرساخت فرهنگی دارد، نور است. نور، یکی از نمادهای پرتکرار در فرهنگ و ادبیات فارسی است. «گویوشف»، نور را مفهومی رمزآمیز میداند که ریشه آن از آیینهای باستانی ایران ازجمله اوستا و مهرپرستی شروع میشود، اما نور در زبان و ادبیات عربی بیشتر جنبه کلامی و شرعی دارد. حتی مضمونهایی که زیرساخت آن نور است، نیز به گونهای است که نمیتوان آن را بهراحتی به عربی ترجمه کرد. مثلا مضمون شمع و پروانه مضمونی پرتکرار و محبوب در زبان فارسی است. پروانه نماد عاشق است و خود را به شمع وجود معشوق میزند، اما همین پروانه در ادبیات عرب بهدلیل نزدیک شدنش به شمع که منجر به مرگ او میشود، نماد حماقت است؛ بنابراین ترجمه چنین مضمونی به عربی بسیار دشوار است.
یادآور میشود، در پایان این استاد دانشگاه مؤلفههای فرهنگی دیوان حافظ را بیش از مواردی که در سخنرانی خود برشمرده دانست و آن را یکی از چالشهای مهم ترجمه حافظ خواند.
نظر شما