حیدر، شخصیت اصلی داستان که از بازماندگان جنگ تحمیلی است، باغی در نزدیکی نقاط مرزی برای خود و خانوادهاش احداث میکند. او در این باغ «هویج» میکارد، اما باغ هویج او آلوده به مینهایی است که از زمان جنگ بهجا مانده. این مسأله باعث میشود که او در همان ابتدای داستان، همسرش «نبات» را از دست بدهد و با دخترش «غنچه» تنها بماند.
داستان با مرور واگویههای درونی حیدر و مرور وقایع جنگ تحمیلی ادامه مییابد. نویسنده کوشیده ماجرای عاشقانه حیدر و نبات را نیز به موازات داستان اصلی کتاب به پیش ببرد. در ادامه گفتوگو با حسین شیردل، نویسنده کتاب «دشت هویج» را میخوانید.
حسین شیردل نویسندهای است که در کارنامهاش کتابهای متعددی ازجمله «بلوغ پشت خاکریز»، «زمین ناله میکند»، «بارانهای هفت تپه» و «به رنگ کودکی» را دارد، لذا میتواند در زمینه رمان و خاطرهنویسی تجربههای خوبی در اختیار ما و مخاطبان قرار دهد. در ابتدا بفرمایید چرا قالب داستان را برای این موضوع انتخاب کردید؟
کتاب «دشت هویج» در فضایی انتزاعیتر نگاشته شده و از قالبی که همیشه کار میشده در آمده، در واقع کتابی مانند «دشت هویج» حاصل تجربه 15 ساله نگاشتن در حوزههای مختلف است که ازجمله آنها میتوان به «فنون دلبری» و «شاه شمشاد قدان» که از سوی نشر هاجر منتشر شد و در عرض 10 روز به چاپ سوم رسید، اشاره کرد. پس از مدتها قلمزدن در حوزه خاطرهنگاری، تم «دشت هویج» که مدتها قبل در ذهن من بود، خود را جلو کشید و نتیجه آن کتاب «دشت هویج» شد.
از انتخاب این سوژه بگویید.
انتخاب سوژه کاملا اتفاقی بود. در جمع دوستانی قرار گرفتم که خودشان اهل جبهه بودند و به بیان خاطرات خود میپرداختند، اما هیچکدام از خاطرات نمیتوانست مستقلا داستان شود. البته جای خیالپردازی وجود داشت. در میان خاطرات، موضوع دشت هویج ذهنم را به خود مشغول کرد و به مرور در ذهنم پرورش یافت و بعد کمکم سعی کردم خود را با دشت هویج، رفیق نگه دارم. از سویی هم انگار دشت هویج داشت نشانههای خود را نشان میداد، چون عناصری که وارد ذهن من میشد، همه به این موضوع ربط پیدا میکرد و حدود دو سال هم طول کشید تا رمان نوشته شود.
با توجه به این کتاب و مجموعههایی شبیه «دشت هویج»، میشود گفت دغدغه آدمهای جنگ چه در دوران جنگ و در خود میدان و چه پس از جنگ و حتی حالا که چندین دهه از پایان جنگ میگذرد، دست از سر نویسنده بر نمیدارد و همچنان به آنها فکر میکنند. این دغدغه چیست و از کجا میآید؟
مطمئنا یک بخشی از آن به رسانه مربوط میشود و نکته دیگر این است که این آدمها، آدمهای فراموششدنی نیستند و نه فقط در ایران، بلکه همهجای دنیا، سربازان خود را دوست دارند و بهنظر من هیچ نویسندهای نمیتواند از جریان جنگ بگذرد و از آن ننویسد. همانطور که نویسندهای را سراغ ندارید که رمان درام و عاشقانه نوشته نباشد. در واقع نویسندگان معتقدند که دو تا درام در دنیا جواب میدهد، یکی درام عاشقانه و دیگری جنگ. ممکن است نویسندگانی باشند که دوست نداشته باشند درباره جنگ بنویسند، اما ما جنگ نداشتهایم و بیشتر مقاومت بوده است، مانند کشور ژاپن، به همین دلیل ما در این زمینه اشتراکات بیشتری در فیلمها و کتابها با این کشور داریم.
پس از خواندن کتاب، یک تلخی ته ذهن آدمی مینشیند. یک تلخی دردمندانه که تلخیِ نامرادی است. شاید اینگونه تلخی را برخی نپسندند و حتی نویسنده را متهم به سیاهنمایی و حتی گرایش به ضدجنگ کنند. خود شما در اینباره چگونه فکر میکنید؟
بهنظر من، ضد جنگ نوشتن بهتر از این است که درباره جنگ بنویسیم و اتفاقا تلاش ما این است که این اتفاق بیافتد، زیرا حقیقت جنگ همان چیزی هست که اتفاق میافتد و شما نمیتوانید از سیاهی و زخمهای جنگ بگذرید، همانطور که کارهای پژوهشی و تحقیقی باید وجود داشته باشد. مانند این انتقاد سالها قبل خطاب به آقای حاتمیکیا صورت گرفت و پیشنهاد کردند که شما بهگونهای دیگر به مسأله بپردازید و در راستای این صبحت، کارگردانهای زیادی کارهایی در این زمینه ارائه کردند و جنگ را با نگاه خودشان مورد بررسی قرار دادند، البته مورد پسند برخی قرار گرفت و برخی نیز نپسندیدند.
این قصه همچنان ادامه دارد. در واقع جریان مخالف باید وجود داشته باشد و در ضمن جریانی موفق است که بتواند خود را بالا بکشد. در حال حاضر، رمان جنگ تولید نمیشود و اگر هم تولید میشود، دیده نمیشود و البته در همه حوزهها اینچنین است.
رمان «دشت هویج» در اصل تلاش برای زنده ماندن است با همه فضای سیاهی که در آن دشت و بیمارستان جلوهگر میشود. اما همه تلاشم این بود که یک کار بومی ارائه دهم، فضایی که در خیلی از داستانها وجود ندارد، درحالیکه انسانهای مختلف در جنگ حضور داشتند.
یکی از مشکلات اساسی که در این حوزه وجود دارد این است که نویسندگانی که تکنیکی داستاننویسی میکنند، معمولا سراغ کارهای بومی نمیروند و عموما این کتابها از سوی آنها خوانده نمیشود، درحالیکه باید به جوانان اعتماد کرد و به آثاری که توسط این نوقلمان نگاشته میشود توجه داشت، زیرا اینها همان خاطراتی هستند که رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند: «کسی که جنگ رفته است، تا خاطراتش را ننویسد، کار خود را تمام نکرده است» و این بار، باید از روی دوش ادبیات ایران برداشته شود و این نسل باید تلاش کند خود را به رمان «سفر به گرای 270 درجه» برساند.
در واقع میتوان گفت بیشتر جزو نویسندگانی هستید که ماهیت جنگ را به نقد میکشند. این نگاه و زندگی با آن حتما تجربه سختی است. برای ما از چگونگی ایجادش در خودتان بگویید.
15 سال تجربه خاطرهنویسی و کسب افتخارات مختلف ازجمله دریافت جایزه بینالمللی سرخنگاران، انجام بیش از یکهزار و 500 ساعت مصاحبه با همکاری اخوی، تألیف 40 عنوان خاطره از لشکر 25، باعث شد به یک چیز اعتقاد داشته باشم که اصولا داستاننویس نباید نقش پدر بشریت را بازی کند. درست بر خلاف داستاننویسی که امروز اتفاق میافتد و باید آنچه حقیقت داشته بازگو شود، متأسفانه کسی که پیرو این منطق باشد، به سیاهنمایی متهم میشود، درحالیکه فقط آنچه وجود داشته، نوشته شده است و هر شخص میتواند از نگاه خود جنگ را روایت کند.
کتاب دیگری در حوزه دفاع مقدس مینویسید؟
کتاب جدیدی به قلم برادرم، حسن شیردل نگاشته شده که کار ویراستاری آن نیز توسط بنده انجام و به انتشارات سپرده شده است. این کتاب، کاری جدید و منتقدانه است که موضوع آن کاملا خارج از جنگ، در زمان جنگ و در شهر اتفاق میافتد و فکر میکنم اولینباری است که چنین کاری انجام میشود.
نشر شاهد کتاب «دشت هویج» را با شمارگان یکهزار و 100 نسخه در قطع رقعی و 205 صفحه، به بهای 25 هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما