علیرغم اینکه دنیای نشر عموما دوران کنونی سلطه زنان را پذیرفته -نیازی به اشاره به شش هزار سال سیطره مردان نیست- در میان ناشران، نمایندگان و نویسندگان بهطور فزایندهای شاهد صداهای مخالف هستیم.
پوشش رسانهای نیز همینطور است. طی پنج سال گذشته «آبزِروِر» ۴۴ رماناولی معرفی کرده که ۳۳ نفر از آنها زن بودند. از طرفی شاهد نسبتهای مشابهی در فهرست کوتاه جوایز بودهایم. نام مردان در میان نامزدهای اخیر جایزه اولین رمان کاستا گم بوده و ۷۵٪ از فینالیستهای پنج سال گذشته را زنان تشکیل دادهاند. از هشت فینالیست جایزه راثبون فولیو امسال تنها یک نویسنده مرد بود. فهرست کوتاه جایزه دیلان توماس تنها یک جا برای مردان داشت و در مورد بهترین رمان اول باشگاه نویسندگان هم قضیه از همین قرار بود که باعث شد لوسی پوپسکو، رئیس هیات داوران اشاره کند: «بسیار خوشایند است که شاهد غلبه زنان بر فهرست نهایی هستیم.»
اما در صنعت نشر این اتفاق برای همه هم مطبوع نیست. کمی بعد از اعلام این فهرست یکی از ناشران مرد برایم ایمیل فرستاد و نوشت: «چرا دیدن این اتفاق خوشایند است؟ میتوانی عکسش را تصور کنی؟ فهرست کوتاهی از پنج مرد و یک زن که رئیس هیات داوران دربارهاش بگوید بسیار خوشایند است که شاهد غلبه مردان بر فهرست نهایی هستیم؟»
یک نسل پیش، در دهه ۸۰ و ۹۰ فهرست کوتاه جوایز تحت سلطه مردان بود. مارتین امیس، جولین بارنز، یان مکایوان، ویلیام بوید، کازوئو ایشی گورو و دیگران در بریتانیا و فیلیپ راث، جان آپدایک و سال بلو در ایالات متحده. نویسندگانی که داستاننویسان پیشرو و مهم خود میدانستیم، مردان بودند. حال این واقعیت تغییر کرده و علیرغم اینکه دنیای نشر عموما دوران کنونی سلطه زنان را پذیرفته -نیازی به اشاره به شش هزار سال سیطره مردان نیست- در میان ناشران، نمایندگان و نویسندگان بهطور فزایندهای شاهد صداهای مخالف هستیم. آنها احساس میکنند مردان -بهویژه مردان جوان- در حال راندهشدن از صنعتی هستند که نسبت به تبعیضهای خود کور است.
بسیاری از زنان ممکن است به طور غریزی نظر خوشی به مردان نداشته باشند و بگویند آنها نیاز به ارائه بهتری دارند. هر زمان که زنان در شرایط برابر قادر به رقابت با مردان باشند این موضوع به وجود میآید. و وقتی این مساله را با فردی که در صنعت نشر مشغول به کار است، مطرح میکنید. اولین واکنشی که نصیبتان میشود احتمالا این است که «یک لحظه صبر کن! پارسال یک مرد برنده جایزه بوکر نشد؟» آنهایی که معتقدند در این میان مشکلی وجود ندارد، از داگلاس استوارت، نویسنده کتاب «شاگی بین» که برنده بوکر شد به عنوان شاهدی بر برتری مردان بُل میگیرند. اما اغلب برای نام بردن از مردان جوانتری که راهشان را به فهرست جوایز یا نمودارهای پرفروش باز کردهاند دچار مشکل میشوند. مکس پورتر، سم بایرز و تعداد انگشتشماری امریکایی نظیر بن لرنر و برندن تیلر ازجمله این مردان جوان هستند؛ اما با این همه هیچکدام هیاهوی فرهنگی سالی رونی را ایجاد نکردهاند.
چرا اینطور است؟ همان ناشر مرد بهطور خاص به تبلیغات وینتِیج اشاره میکند و میگوید تقریبا تمام ویراستاران آن بخش زن هستند. و این تنها مربوط به یک تیم در یک شرکت خاص نیست، این تعادل جنسیتی است که در این صنعت در حال تکثیر است. بررسیهایی که ماه فوریه توسط انجمن ناشران بریتانیا منتشر شد نشان داد ۶۴٪ نیروی کار صنعت نشر را زنان تشکیل میدهند.
یک نماینده ادبی مرد میگوید: «هروقت رمانی را برای سردبیران میفرستم، تقریبا تمام اسامی فهرست زنانه است». مثل همان ناشر -که میترسد به عنوان فعال حقوق مردان شناخته شود- این نماینده هم تنها به شرط ناشناسماندن حاضر به صحبت است. وضع آنچنان وخیم است که تقریبا تمامی مردان صنعت نشر که به سراغشان رفتم، از ترس واکنشهای منفی حاضر به صحبت درباره این موضوع نشدند.
این نماینده ادبی میگوید: «سالها وقتی در مهمانیهای صنعت نشر شرکت میکردم، از این موضوع شکایت میکردم؛ اما مرتب تشویقم میکردند که حرف نزنم.» اما این ساختار جنسیتی نیست که او را آزار میدهد؛ بلکه تفکر گروهیِ غالب است. عدم علاقه به داستاننویسان مرد و این ایده شایع که صدای مردان مشکلساز است.
هانا وستلند، ناشر آثار ادبی انتشارات «سِرپِنت تِیل»، میگوید همیشه مطمئن نیست که بازاری برای داستانهای نوشتهشده توسط مردان جوان وجود داشته باشد: «اگر یک رمان حقیقتا خوب از یک نویسنده مرد روی میزم قرار بگیرد، به خودم میگویم چاپش دشوارتر خواهد بود.» او معتقد است که راههای موفقیت برای مردان باریکتر است؛ زیرا جوایز کمتری برای آنها وجود دارد، مجلات کمتری نویسندگان مرد را پوشش میدهند و رسانههای کمتری مایل به موفقیت آنها هستند.
بر اساس آمار به دست آمده از بوکسلر، از هزار عنوان پرفروش سال ۲۰۲۰، ۶۲۹ کتاب توسط زنان نوشته شده است. (۲۷ کتاب با همکاری مشترک زن و مرد نوشته شد، سه کتاب توسط افراد نانباینری و تنها ۳۴۱ مورد توسط مردان.) در گروه «داستانهای عمومی و ادبی» ۷۵٪ نویسندهها زن بودند و ۲۵٪ مرد که به نظر می رسد در انتشارات معاصر نسبتی طلایی باشد. اتفاق نظر عمومی این است که نویسندگان جوان مرد نوشتن داستانهای ادبی را رها کردهاند. آنها امکان بیشتری در روایت آثار غیرداستانی یا ژانرهای جنایی و علمی-تخیلی برای خود میبینند.
اما همه نویسندگان جوان مرد این دوران را زمانی تلخ برای داستاننویسی مردان نمیدانند. سم بایرز، که سومین رمان خود با عنوان «بیا به بیماری ما ملحق شو» را ماه مارس منتشر کرد، مردی ۴۲ ساله است که در دنیای نشر مدرن در حال شکوفایی است. او معتقد است ما در حال گذران زمانهای بارور برای ادبیات هستیم که عمدتا به لطف زنان در حال شکستن قالبهای سنتی است. او تجربیات ریچل کاسک در زمینه زندگینامه داستانی، رویکرد جدید ایمیر مکبراید در رابطه با مدرنیسم و رمان بزرگ و تاریخساز النا فرانته را تحسین میکند، زیرا مردم پیش از این در ادبیات داستانی تنها با مردان بزرگ ارتباط برقرار میکردند.
بایرز میگوید: «آثار زنان و سیاهپوستان دههها بهطور کافی و آنطور که شایسته بود عرضه نشد. اما مردم از اینکه آثار مردان حتا برای یک سال به خوبی ارائه نشود احساس خطر میکنند و تصور میکنند باید فورا برای رفع آن کاری انجام دهند. آیا این یک نگرانی واقعی است یا ربط به فرهنگ سلطهگر و غالبی دارد که وقتی خود را در معرض تهدید احساس میکند، سعی در ابراز وجود دارد؟»
کارولینا ساتن، یکی از نمایندههای انتشارات «کرتیس براون» از اینکه مردان احساس میکنند از داستان کنار گذاشته شدهاند، متعجب است. او تاکید میکند که قرنها طول کشیده تا زنان جایگاه خود را بیابند و در صنعت نشر اطمینان خاطر پیدا کنند. ساتن میپرسد: «چرا وقتی زنان نادیده گرفته میشدند در رسانهها جنجال به پا نمیشد؟ این اولین بار است که شاهد چنین اتفاقی هستیم و از معنایی که میتواند در بلندمدت داشته باشد چیز بسیار کمی میدانیم.»
او تاکید میکند که مردان جوان موفق بسیاری در زمینه نویسندگی وجود دارند، فقط اینکه اکثرشان از نگاه غالب یا اعتمادبهنفسی که فیلیپ راث و مارتین امیس در دهه ۸۰ و ۹۰ برخوردار بودند، بهرهای نبردهاند. با این وجود او تصدیق میکند که انتظاراتی که از مردان رماننویس جوان وجود دارد بیش از پیش است: «گرفتن پیشپرداخت یکچهارم میلیون پوندی برای یک مرد جوان مبلغ بالایی است و برای رسیدن به آن باید کار واقعا خارقالعادهای انجام دهد؛ اما برای خانمها دستیابی به مبالغ بالاتر آسانتر است.»
باید به ۱۲ سال پیش برگردید تا ببینید چه پولهایی صرف مردان تازهکار حوزه رمان ازجمله راث رِیزین و جو دانتورن میشد. با اینکه گفته میشود رمان «آبهای آزاد» کیلب ازوما نلسون که ماه فوریه منتشر شد، پس از یک مناقصه ۹-طرفه پیشپرداخت قابل توجهی دریافت کرد، بسیاری از نمایندگان و سردبیران میگویند این اتفاق بسیار نادری است. ساتن معتقد است دلیلش این است که «این لحظه فرهنگی متعلق به زنان است زیرا به نظر میرسد داستانهای تازهتری دارند.»
او میگوید: «مردم همیشه آثار مردان را خواندهاند و این چیزی نیست که تغییر کند. اما آنچه کاملا تغییر کرده، فضای ادبی است که این نویسندگان در آن پدیدار میشوند. این موقعیت اجتماعی دیگر تحت سلطه مردان نیست. چالش آنها این است که خوانندگان را با رویکردهای جدید که در حال اتفاق است و ادامه خواهد یافت شگفتزده کنند؛ زیرا ادبیات و فرهنگ ساکن نمیمانند.»
نظر شما