رویکرد این مجموعه شعر، مذهبی و با موضوع عاشورا و زبانی عاشورایی است که واژهها و ترکیبات همگی با این موضوع همراه هستند. هر چند بهدلیل قالب سنتی و کلاسیک متن، وجه غالب فرم سنتی است، ولی شاعر تلاش کرده با نو کردن زبان و آوردن واژههایی که کارکرد امروزی دارند تا اندازهای خود را از سنت جدا کند. شروع این مجموعه با همین رویکرد مذهبی صورت گرفته است:
«عاشق و دلبستهام بر جلوهی روی حسین
تشنه یک قطرهام از زمزم کوی حسین
کربلا گلگون شده از چشمهی خون خدا
باغ جنّت جان گرفت از غطر خوشبوی حسین
خود دلی بشکسته دارد از گلوی اصغرش
هر دل بشکستهای دارد نظر سوی حسین» (هاشمیزاده، 1400 :4)
این مجموعه در عرصه محور فرهنگی موفق عمل کرده است. حضور متفاوت و متنوع منبع پشتوانهی فرهنگی که اسلامی و ایرانی است، تنوع خوانش را که بهوجود آورده، علاوه بر آن سطح خوبی هم برای متن تولید کرده است. این مجموعه شعر، علاوه بر اینکه مذهبی و آیینی است، از آرکائیسم رویگردانی کرده و تصاویر زیبا و دلنشینی را با عاطفه اشعار مذهبی و انقلابی ارائه داده است. این قدرت شاعر است که بتواند واژگان و تعابیر نو و امروزی با عاطفه آیینی همراه کند.
هاشمیزاده در شعر «اندوه یأس بارانی» ثابت کرده که توانایی توصیف را در حد اعلای خود دارد و با قافیه قرار دادن واژههایی مانند پنهانی، پریشانی، زمستانی، پیشانی، ویرانی، سوزانی، حیرانی، بارانی، به زیبایی توانسته است لحظههای مورد نظر خود را که عالم اندوه حضرت فاطمه (ع) است، مورد پردازش قرار دهد. این واژهها علاوه بر اینکه در تصویرسازیها خوب عمل کردهاند، پویایی را نیز محصول متن کردهاند.
«چرا ای آفتاب من به پشت ابر پنهانی
نگو! در ماتم زهرا! سیهپوش و پریشانی؟
گل لاله ز هجرش سینهای آتشفشان دارد
شرار داغ او بنگر در این فصل زمستانی
که دیده فخر عالم را میان یک در چوبی؟
که از حسرت دل شیدا نَهَد داغش به پیشانی
پس از او درد و رنجش را به کوه بیستون دادند
سحرگاهان به خود ارزید و شد یک تل ویرانی» (همان:29)
شما و جنم رباعیات این مجموعه، اندرزی و تا اندازهای نیز عاشقانه است. هرچند که این مجموعه هشت رباعی بیشتر ندارد؛ ولی قدرت زبان و توانایی شاعر در این هشت رباعی گویای توانایی وی در سرودن رباعی است.
«یا اهل ادب تو یار باشی بهتر
آرام دلنگار باشی بهتر
هر چند که پاییز دو چشمت زیباست
در زندگیات بهار باشی بهتر» (همان:72)
یا
«ای در دل من زلال عشقت جاری
با غربت من چه آشنایی داری
باران بهاری و پُر از احساسی
نم نم به کویر تشنه میباری» (همان:74)
این مجموعه حدود 15 دوبیتی نیز دارد که از دشتیاتیترین دوبیتیهای این سرزمین است که بوی مذهب و رویکرد اعتقادی نیز در خود جای داده است.
«نگاهم کن به درگاهت نشستم
به امید رُخ ماهت نشستم
همیشه صبح جمعه با دلی تنگ
گل نرگس سر راهت نشستم» (همان: 63)
در محور فرهنگی دوبیتیهای این مجموعه بهتر از رباعیها عمل کردهاند. در رباعیهای این مجموعه خبری از مولفههای فرهنگی نیست که امیدوارم در دفترهای روبه جلوی این بانوی شاعر این مولفه نیاز در این قالب بهتر ساری و جاری شود. البته همین اتفاق در اشعار سپید وی نیز افتاده است. کمبود رنگ و بوی محور فرهنگی در اشعار سپید او نیز معلوم و مشخص است.
زبان، کار اصلی را در غزلیات دفتر «شاخههای طوبی» برعهده گرفته است. این عامل با تکیه بر جدا شدن از سنت زبانی، وظیفه انتقال عاطفه و مفهوم را برعهده داشته است و بهخوبی از عهده این وظیفه برآمده است. استفاده خوب و بجای این شاعر از واژههایی که حسی هستند، باعث شده که رنگ و فرم مجموعه کاملا پویا و رو به جلو شود و شادابی را بهرهی شعر کند.
این کار را با اعتبار دادن به زبان نرم و غنایی و با تکیه بر موسیقی جویباری شعر انجام داده است. حرکتی که در نهایت، لحن زنانه و ترنمی به خواننده منتقل میکند. در پناه همین نرمی زبان و موسیقی، نوعی از عاطفهی فردی سروده که زلال است. در برابر این همه نرمی زبان شعر هاشمیزاده نباید فراموش کنیم که عاطفهها سراسر فردی و عاشقانه یا گلایهآمیز و مبتنی بر نیازهای شخصی و فردی نیستند؛ بلکه گاهی از این اندوه و ساز و گدازها گذشته و به عواطف اجتماعی نیز رو آورده است.
«با دستهای پینه بسته
تقسیم کردهای کودکیات را
با بغضهای تلخ
و قناعت نان شب
آیا نام دیگر بهشت
نان است؟!» (همان:89)
در محور صور خیال، تشبیه و استعاره از پرکاربردترین عنصرهاست که هر دو با بسامد بالا به کار رفتهاند. اگر هاشمیزاده در دستگاه ایماژسازی خود تا حدودی مناسبت، تشخیص را هم راه میداد، به یقین متن وی پویاتر و رساتر و جاندارتر از اینکه هست، میشد.
آنچه نمیتوان از آن گذشت، حضور خوب زبان با واژگان چکشکاری شده و سنجیده و تراشخورده است که در محور همنشینی و جانشینی وظیفه خوبی برعهده گرفتهاند و بهخوبی از پس آن برآمدهاند. این امری نیست که از آن غافل بمانیم؛ زیرا از لذاتی که متن شاخههای طوبی به خواننده میدهد، خوانش شیرین واژگان و زبانسازیهای این دفتر است که روان ساده و کاملا همسو با عاطفه شعری و عاطفهی مورد نظر راوی است. در هیچ غزلی نتوانستیم واژگانی را پیدا کنیم که با عاطفهی شعر همراه و همسو نباشد یا اینکه ساز خودش را بزند و عاطفه را رها کند. این بهخاطر قدرت زباندانی شاعر است که امیدوارم به دیگر محورها هم رسوخ کند.
آنچه جای حسرتش را در این مجموعه بر دل خواننده میگذارد، استفاده بجا و پربسامد از محور فرهنگی است که اگر در کنار محورهای خوب دیگر به خوبی و پرملات خود را نشان میداد، کار را به معنای واقعیتر تمام میکرد. حیف از این زبان پر قدرت و این ایماژهای موفق که در یک رویکرد بومی با ایماژهای زیست اقلیمی به تصویر کشیده نشدهاند، چیزی که به یقین و با جرأت میتوان گفت که از قدرت این بانوی شاعر و شاعر زاده بر میآید.
ردیفها در این مجموعه بهخوبی در ساخت موسیقیها کناری و حالتی پویا دادن به شعر مؤثر واقع شدهاند. شعرها معمولا ردیف دارند و ردیفها هم بیشتر فعلی آمدهاند. حضور ردیفهای فعلی و گاهی دو کلمهای در سازش با موسیقی دلنشین و همراه، مؤثرند؛ زیرا که همین تکرار در پایان مصراعها به گونه مرتب، حاصلش نوعی موسیقی است که علاوه بر اینکه متن را پویا میکند، آن را از یکنواختی و دلزدگی نجات میدهد:
«دلم میخواست ئنیا مال من بود
و چشمت شاهد احوال من بود
شب ماه و بهاری سبز و خرّم
تمام فصلهای سالِ من بود
اگر چه آرزویم پَر کشیدن
ولی ای کاش دستت، بال من بود» (همان:24)
یا
«یک شب، خزان به خانه من سرکشید و رفت
پروانهی بهاری دل پر کشید و رفت
او با ز حال پریشان و خسته ام
بغضی بزرگ بر دل دفتر کشید و رفت» (همان:31)
بسامد واژههای حسی بسیار بالاتر از واژههای عقلی است، این رویکرد و به جریان انداختن تشبیه در دستگاه ایماژها و عدم حذف فعل و دیگر ارکان اصلی جمله، از جمله مواردی است که پویایی را بهرهی کامل این متن کرده است. از مهمترین مولفههای دیگر پویاساز این متن، حضور پر تکرار فعل است. حضور و رفتار فعل، باعث درک هویت مملوس و عینی متن میشود. این مولفه در تکامل و تکمیل زبان یک متن بسیار موثر است.
نظر شما