یکشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۱
«شاخه‌های طوبی»؛ شعرهایی اندرزی و اندکی عاشقانه

بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی بوشهری در یادداشتی برای ایبنا درباره مجموعه‌ شعر «شاخه‌های طوبی» سروده محبوبه هاشمی‌زاده، نوشت: این مجموعه، علاوه بر اینکه مذهبی و آیینی است، از آرکائیسم رویگردانی کرده و تصاویر زیبا و دلنشینی را با عاطفه اشعار مذهبی و انقلابی ارائه داده است.

خبرگزاری کتاب ایران ایران (ایبنا) در بوشهر - بشیر علوی: مجموعه شعر «شاخه‌های طوبی» سروده سید محبوبه‌ هاشمی‌زاده، شاعر خورموجی به همت نشر «بید» با یک مقدمه و کاروانی از غزل، دوبیتی، رباعی و شعر سپید اوایل سال ۱۴۰۰ راهی بازار کتاب شد.

رویکرد این مجموعه‌ شعر، مذهبی و با موضوع عاشورا و زبانی عاشورایی است که واژه‌ها و ترکیبات همگی با این موضوع همراه هستند. هر چند به‌دلیل قالب سنتی و کلاسیک متن، وجه غالب فرم سنتی است، ولی شاعر تلاش کرده با نو کردن زبان و آوردن واژه‌هایی که کارکرد امروزی دارند تا اندازه‌ای خود را از سنت جدا کند. شروع این مجموعه با همین رویکرد مذهبی صورت گرفته است:

«عاشق و دلبسته­‌ام بر جلوه­‌ی روی حسین
تشنه یک قطره­ام از زمزم کوی حسین
کربلا گلگون شده از چشمه­‌ی خون خدا
باغ جنّت جان گرفت از غطر خوشبوی حسین
خود دلی بشکسته دارد از گلوی اصغرش
هر دل بشکست‌ه­ای دارد نظر سوی حسین» (هاشمی‌زاده، 1400 :4)

این مجموعه در عرصه محور فرهنگی موفق عمل کرده است. حضور متفاوت و متنوع منبع پشتوانه‌ی فرهنگی که اسلامی و ایرانی است، تنوع خوانش را که به‌وجود آورده، علاوه بر آن سطح خوبی هم برای متن تولید کرده است. این مجموعه‌ شعر، علاوه بر اینکه مذهبی و آیینی است، از آرکائیسم رویگردانی کرده و تصاویر زیبا و دلنشینی را با عاطفه­ اشعار مذهبی و انقلابی ارائه داده است. این قدرت شاعر است که بتواند واژگان و تعابیر نو و امروزی با عاطفه آیینی همراه کند.
 

هاشمی‌زاده در شعر «اندوه یأس بارانی» ثابت کرده که توانایی توصیف را در حد اعلای خود دارد و با قافیه قرار دادن واژه­‌هایی مانند پنهانی، پریشانی، زمستانی، پیشانی، ویرانی، سوزانی، حیرانی، بارانی، به زیبایی توانسته است لحظه­‌های مورد نظر خود را که عالم اندوه حضرت فاطمه (ع) است، مورد پردازش قرار دهد. این واژه­‌ها علاوه بر اینکه در تصویرسازی‌­ها خوب عمل کرده‌­اند، پویایی را نیز محصول متن کرده‌­اند.

«چرا ای آفتاب من به پشت ابر پنهانی
نگو! در ماتم زهرا! سیه‌پوش و پریشانی؟
گل لاله ز هجرش سینه­‌ای آتشفشان دارد
شرار داغ او بنگر در این فصل زمستانی
که دیده فخر عالم را میان یک در چوبی؟
که از حسرت دل شیدا نَهَد داغش به پیشانی
پس از او درد و رنجش را به کوه بیستون دادند
سحرگاهان به خود ارزید و شد یک تل ویرانی» (همان:29)
 
شما و جنم رباعیات این مجموعه، اندرزی و تا اندازه­‌ای نیز عاشقانه است. هرچند که این مجموعه هشت رباعی بیشتر ندارد؛ ولی قدرت زبان و توانایی شاعر در این هشت رباعی گویای توانایی وی در سرودن رباعی است.

«یا اهل ادب تو یار باشی بهتر
آرام دل‌نگار باشی بهتر
هر چند که پاییز دو چشمت زیباست
در زندگی­ات بهار باشی بهتر» (همان:72)
یا
«ای در دل من زلال عشقت جاری
با غربت من چه آشنایی داری
باران بهاری و پُر از احساسی
نم نم به کویر تشنه می‌­باری» (همان:74)

این مجموعه حدود 15 دوبیتی نیز دارد که از دشتیاتی‌ترین دوبیتی‌­های این سرزمین است که بوی مذهب و رویکرد اعتقادی نیز در خود جای داده است.

«نگاهم کن به درگاهت نشستم
به امید رُخ ماهت نشستم
همیشه صبح جمعه با دلی تنگ
گل نرگس سر راهت نشستم» (همان: 63)

در محور فرهنگی دوبیتی­‌های این مجموعه بهتر از رباعی‌­ها عمل کرد­ه‌­اند. در رباعی­‌های این مجموعه خبری از مولفه­‌های فرهنگی نیست که امیدوارم در دفترهای روبه جلوی این بانوی شاعر این مولفه نیاز در این قالب بهتر ساری و جاری شود. البته همین اتفاق در اشعار سپید وی نیز افتاده است. کمبود رنگ و بوی محور فرهنگی در اشعار سپید او نیز معلوم و مشخص است.

زبان، کار اصلی را در غزلیات دفتر «شاخه‌های طوبی» برعهده گرفته است. این عامل با تکیه بر جدا شدن از سنت زبانی، وظیفه انتقال عاطفه و مفهوم را برعهده داشته است و به‌خوبی از عهده این وظیفه برآمده است. استفاده خوب و بجای این شاعر از واژه­‌هایی که حسی هستند، باعث شده که رنگ و فرم مجموعه کاملا پویا و رو به جلو شود و شادابی را بهره‌­ی شعر کند.

این کار را با اعتبار دادن به زبان نرم و غنایی و با تکیه بر موسیقی جویباری شعر انجام داده است. حرکتی که در نهایت، لحن زنانه و ترنمی به خواننده منتقل می‌کند. در پناه همین نرمی زبان و موسیقی، نوعی از عاطفه­‌ی فردی سروده که زلال است. در برابر این همه نرمی زبان شعر‌ هاشمی‌زاده نباید فراموش کنیم که عاطفه‌ها سراسر فردی و عاشقانه یا گلایه‌آمیز و مبتنی بر نیازهای شخصی و فردی نیستند؛ بلکه گاهی از این اندوه و ساز و گدازها گذشته و به عواطف اجتماعی نیز رو آورده است.

«با دست‌­های پینه بسته
تقسیم کرده­‌ای کودکی‌­ات را
با بغض­‌های تلخ
و قناعت نان شب
آیا نام دیگر بهشت
نان است؟!» (همان:89)

در محور صور خیال، تشبیه و استعاره از پرکاربردترین عنصرهاست که هر دو با بسامد بالا به کار رفته‌اند. اگر ‌هاشمی‌زاده در دستگاه ایماژسازی خود تا حدودی مناسبت، تشخیص را هم راه می‌داد، به یقین متن وی پویاتر و رساتر و جان‌دارتر از اینکه هست، می‌شد.

آنچه نمی‌­توان از آن گذشت، حضور خوب زبان با واژگان چکش‌کاری شده و سنجیده و تراش‌خورده است که در محور هم‌نشینی و جانشینی وظیفه خوبی برعهده گرفته‌اند و به‌خوبی از پس آن برآمده‌اند. این امری نیست که از آن غافل بمانیم؛ زیرا از لذاتی که متن شاخه‌های طوبی به خواننده می‌دهد، خوانش شیرین واژگان و زبان‌سازی‌های این دفتر است که روان ساده و کاملا همسو با عاطفه­ شعری و عاطفه­‌ی مورد نظر راوی است. در هیچ غزلی نتوانستیم واژگانی را پیدا کنیم که با عاطفه­‌ی شعر همراه و همسو نباشد یا اینکه ساز خودش را بزند و عاطفه را رها کند. این به‌خاطر قدرت زبان‌دانی شاعر است که امیدوارم به دیگر محورها هم رسوخ کند.
 

آنچه جای حسرتش را در این مجموعه بر دل خواننده می­‌گذارد، استفاده بجا و پربسامد از محور فرهنگی است که اگر در کنار محورهای خوب دیگر به خوبی و پرملات خود را نشان می‌داد، کار را به معنای واقعی‌­تر تمام می­‌کرد. حیف از این زبان پر قدرت و این ایماژهای موفق که در یک رویکرد بومی با ایماژهای زیست اقلیمی به تصویر کشیده نشده­‌اند، چیزی که به یقین و با جرأت می‌توان گفت که از قدرت این بانوی شاعر و شاعر زاده بر می­‌آید.

ردیف‌ها در این مجموعه به‌خوبی در ساخت موسیقی‌ها کناری و حالتی پویا دادن به شعر مؤثر واقع شده‌اند. شعرها معمولا ردیف دارند و ردیف‌ها هم بیشتر فعلی آمده‌اند. حضور ردیف‌های فعلی و گاهی دو کلمه‌­ای در سازش با موسیقی دلنشین و همراه، مؤثرند؛ زیرا که همین تکرار در پایان مصراع‌ها به گونه مرتب، حاصلش نوعی موسیقی است که علاوه بر اینکه متن را پویا می‌کند، آن را از یکنواختی و دلزدگی نجات می‌دهد:
«دلم می­‌خواست ئنیا مال من بود
و چشمت شاهد احوال من بود
شب ماه و بهاری سبز و خرّم
تمام فصل­های سالِ من بود
اگر چه آرزویم پَر کشیدن
ولی ای کاش دستت، بال من بود» (همان:24)
یا
«یک شب، خزان به خانه من سرکشید و رفت
پروانه­‌ی بهاری دل پر کشید و رفت
او با ز حال پریشان و خسته ام
بغضی بزرگ بر دل دفتر کشید و رفت» (همان:31)

بسامد واژه‌های حسی بسیار بالاتر از واژه‌های عقلی است، این رویکرد و به جریان انداختن تشبیه در دستگاه ایماژها و عدم حذف فعل و دیگر ارکان اصلی جمله، از جمله مواردی است که پویایی را بهره­‌ی کامل این متن کرده است. از مهم‌ترین مولفه‌های دیگر پویاساز این متن، حضور پر تکرار فعل است. حضور و رفتار فعل، باعث درک هویت مملوس و عینی متن می‌شود. این مولفه در تکامل و تکمیل زبان یک متن بسیار موثر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها