موسی اسوار میگوید: ایرانیان در طول این سدهها از فرهنگ اسلامی و رهاوردهای مثبت این فتح بهرهمند و خود در غنای این فرهنگ ذینقش بودند. سهم ایرانیان در غنای فرهنگ اسلامی بسیار درخشان است و این تعاطی فرهنگی به بهترین نحو صورت میگرفت.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: در ایران مخاطبان ادبیات در پنج دهه گذشته با شعر عرب آشنایند و آثار شاعران فراوانی از جهان عرب در قالب گزیده اشعار یا کتابهای جداگانه ترجمه شده است و خوشبختانه شاعران معاصر عرب در ایران تا حدود شناخته شدهاند. شعر در عراق رشد و نمو خوبی داشته است و بیشتر شاعران قدرتمند جهان عرب از عراق برخاستهاند. اسوار خود بیست سال پیش در مقدمهی برگردان خود از «از سرود باران تا مزامیز گل سرخ: پیشگامان شعر معاصر عرب» به جایگاه شعر معاصر عرب در ایران و میزان شناخت ما از شعر معاصر عرب اشاره کرده است. اما با اینکه ما با جهان عرب همسایهایم و از نظر فرهنگی و دینی با هم اشتراکاتی داریم، در داستاننویسی و رماننویسی از آنها، بهویژه از عراق، کمتر شناخت داشتهایم. در دهپانزده سال اخیر مترجمان حوزه جهان عرب مستقیم رمانها یا مجموعه داستانهای کوتاهی را از مراکش، مصر، الجزایر و دیگر کشورهای عربی به زبان فارسی ترجمه کردند و تا حدودی با اسامی جدید از جهان عرب آشنایمان کردند. نجیب محفوظ هم با بردن جایزهی نوبل بیشتر در ایران مشهور شد.
او ادامه داد: یکی از برجستهترین نویسندگان و رماننویسان عراقی غائب طعمهفرمان است که او را به حق پیشگام رمان امروز عراق میشناسند. غائب در ۱۹۲۷ در بغداد متولد شد و سالها بیرون از عراق، در روسیه و مصر، زندگی کرد. او شیفتهی تالستوی و گورکی بود و حتی آثاری را از زبان روسی به عربی برگرداند. فرمان در ۱۹۹۰ فوت کرد و تاکنون «سایههایی بر پنجره»، «پنج صدا»، «درخت نخل و همسایهها»، از او به قلم موسی اسوار ترجمه و در انتشارات هرمس منتشر شده است. عبدالرحمن منیف، یکی از نویسندگان و شاعران مشهور عرب و سعودیتبار، در مورد او گفته است، گمان نکنم هیچ نویسنده عراقیای در مورد موطن خود به مانند غائب طعمهفرمان نوشته باشد. این نویسنده بهخوبی شرایط اجتماعی و سیاسی عراق را در آثار خودش انعکاس میدهد. او در «درخت نخل و همسایهها» به پدیدههای جنگ جهانی دوم و تأثیر آنها در زندگی مردم عراق و جهان میپردازد. در «پنج صدا» دغدغههای روشنفکری در دوران اختناق پیش از انقلاب ۱۹۵۸ را و در «سایههایی بر پنجره» وضعیت ناکام جامعه پس از انقلاب و رخداد کودتا را بهخوبی ترسیم میکند.
محمدخانی در ادامه بخشی از «سایههایی بر پنجره» را خواند و گفت: به واسطهی شخصیتها، کوچهها، رویدادها، کاسبها، آدمها، رابطهی فرزندان با پدران با این رمان خیلی احساس نزدیکی کردم. همچنین، اگر بخواهیم تاریخ ملتی را بدانیم باید رمانهای آن ملت را بخوانیم. فوئنتس میگوید، هیچگاه تاریخ را به صورت خود علم تاریخ نخوانید، بلکه رمانهای ملتها را بخوانید تا بفهمید بر آن کشور و ملت چه گذشته است. برای شناخت عراق، تحولات عراق قبل از کودتا و رویدادهای سیاسی اجتماعی، بهترین راه خواندن رمانهای طعمهفرمان است که هر کدام زاویهای از عراق را برایمان روشن میکند. اسوار با ترجمهی تعدادی از این آثار اطلاعاتی درباره عراق به دست ما داده و امکان آن را فراهم کرد که فقط به دنبال رمانهای مد روز نرویم و از طریق این رمانها جهان عرب را بیشتر بشناسیم. امیدوارم آثار ارزشمند دیگر نویسندگان عراقی نیز به فارسی ترجمه بشود تا از خلال آنها تصویر جدیدی از عراق به دست بیاوریم.
تاریخ اجتماعی عراق در دوره گذار
موسی اسوار در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: ما ملتهای این پهنه از جغرافیای جهان، بهخصوص در حوزه فرهنگی، اگر نگویم به هم جفا میکنیم، باری قدری با هم بیگانهایم. به لحاظ دادوستد و تعامل فرهنگی، ما از سدههای پیش پیوندهای محکمی با هم داشتیم. ولی بهخصوص در یکی دو قرن اخیر گسستی اتفاق افتاد و امروزه از فرآوردهها و تولیدات فرهنگی همدیگر کمتر اطلاع داریم. مگر اینکه این آثار از دریچه مغربزمین به ما معرفی شود. وقتی از ترکیه مطلع میشویم که غربیها اورهان پاموک را در جایگاه نویسندهای مطرح به ما معرفی کنند؛ طاهر بنجلون مراکشی را وقتی میشناسیم که کتاب «شب قدر» او در فرانسه گل میکند؛ نجیب محفوظ مصری را وقتی میشناسیم که برندهی جایزهی نوبل میشود. حال آنکه از دیرباز با هم پیوندی فرهنگی داشتهایم. این سخن فقط ناظر بر مردم خودمان نیست، بلکه همهی مردم خاورمیانه را دربرمیگیرد. به همین اندازه که ما از ادبیات جهان عرب بیاطلاعیم، آنها هم دربارهی ما اطلاعاتی اندک دارند. امروزه در خاورمیانه عربی از بزرگان ما فقط فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و خیام مطرحاند. هرچند، در چند دهه اخیر جنبش ترجمه در مصر نگاهی هم به تولیدات متأخر ما در حوزه داستان و رمان و گاه تحقیقات ادبی داشته است. در کل، این تعامل ضعیف بوده است و ملتهای این منطقه با هم بیگانهاند.
او افزود: در عینحال، ملتهای این منطقه در مقابل فرهنگ مغربزمین خودباخته بوده و هستند و فراوردههای درجهی سوم ادبی مغرب زمین را ترجمه میکنند و میخوانند و به فرآوردههای درجه اول همدیگر بیتوجهاند. البته این مساله هم علل تاریخی دارد هم آکادمیائی. علت تاریخی اینکه همیشه به سبب حملهی اعراب مسلمان به ایران، در ناخودآگاهمان دافعهای در مقابل زبان عربی داریم که در یکی دو قرن اخیر تشدید و گاه با رویگردانی از آثار و فراوردههای فرهنگی این زبان توأم شده است. ایرانیان در طول این سدهها از فرهنگ اسلامی و رهاوردهای مثبت این فتح بهرهمند و خود در غنای این فرهنگ ذینقش بودند. سهم ایرانیان در غنای فرهنگ اسلامی بسیار درخشان است و این تعاطی فرهنگی به بهترین نحو صورت میگرفت. ولی در قرون متأخر نگاهمان فقط بر حملهی اعراب مسلمان به ایران معطوف مانده است، حال آنکه در طول تاریخ حملههای مشابهی را از دیگر جاها تحمل کردیم و از کنارشان گذشتیم، از حمله اسکندر مقدونی تا حملهی تارتارها و جنایت خبیثانه انگلیسیها که نیمی از جمعیت هجده میلیونی ایران را به کام مرگ برد. اما ما از کنار این جنایات میگذریم و نگاهمان فقط به همان یک حادثهی تاریخی است. امروز آن سیاست مخرب انگلیسی را در نظر میگیریم، اما در کنار آن به آثار درخشان شکسپیر و چارلز دیکنز و امثال آنها توجه داریم و برایمان مغتنم است. پس میتوانیم به دیگر فرهنگها هم اینچنین بنگریم.
او ادامه داد: علت دیگر، این فاصله بین ما و جهان ادب عرب خلأ علمی و آموزشی است. در نظام آموزشی ما و کشورهای همجوار توجه به زبان دو فرهنگ ضعیفتر است. در ایران توجه فقط به آموزش کلاسیک زبان عربی است و عمدتاً در حوزهی دینی و کتابهای فقهی. و آموزش در نهادهای آکادمی و دانشگاهی هم ناظر به ادبیات قدیم و کهن است و کمتر به ادبیات معاصر توجه شده است. این مورد در کشورهای عرب زبان هم صادق است.
این مترجم اظهار داشت: آنچه ما امروز در ایران از ادب معاصر عربی میشناسیم بیشتر از شعر معاصر عربی است. ولی از ادبیات داستانی در عراق کمتر اطلاع داریم. نهضت ادبیات داستانی نخست در مصر شکل گرفت. ناپلئون بناپارت پس از حمله به مصر با خود گروه پرشماری را از دانشمندان و کاشفان و صنعتگران و فنورزان آورد و باعث رونق و شکوفایی کشاورزی و آبیاری و نهضت عمرانی در مصر شد. به تبع آن، در حوزهی موسیقی و هنر و ادبیات و توجه به انواع ادبی مغربزمین پیشرفتهایی صورت گرفت و نخستین حرکات تألیف و تولید آثار در حوزهی ادبیات داستانی، داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه شکل گرفت. بزرگان ما در ایران هم با همان نخستین نویسندگان همچون نجیب محفوظ و توفیق الحکیم، مصطفی الطفی المنفلوطی و طه حسین آشنا شدند. مهد رمان و ادبیات داستانی در جهان عرب مصر بود. بعد در کشورهای دیگر هم رونق پیدا کرد. اما این پیشرفت در عراق از نظر ما پوشیده ماند. حال آنکه عراق به نوبهی خود سهم قابلتوجهی در ادبیات داستانی در جهان عرب داشت.
او توضیح داد: یکی از مهمترین نویسندگان ادب داستانی عراق، غائب طعمهفرمان است که در خانوادهای اصیل در محلهی فقیر المربعهی بغداد متولد شد که به لحاظ جغرافیای شکل مربعی داشت. او زندگی را در عسرت گذراند، ولی از جوانی اهل مطالعه بود و حرص و شعف و شوق وافری برای مطالعه و تتبع داشت. در آغاز، طبع شعر داشت، شعرهایی سروده بود و با شاعرانی آشنا بود. در دورهی دبیرستان با عبدالوهاب بیاتی همدوره بود. همزمان با ذوالنون ایوب، پیشگام رماننویسی، آشنا شد که در آن مدرسه معلم جبر بود. همچنین، در مراحل بعدی با بدر شاکرالسیاب، بنیانگذار شعر نوی امروز، و محمدمهدی جواهری، آخرین بازمانده از شعرای بزرگ کلاسیسیسم آشنا شد. هم کتابهایی چون «البیان و التبیین» و «نهج البلاغه» را میخواند هم مجلات وزین ادبی وقت را. آن زمان رونق و اوج رونق جنبش ادبی مصر بود و او مجلاتی مثل «الرساله»، «الکاتب المصری»را دنبال میکرد.
طعمهفرمان در جوانی به بیماری سل ریه مبتلا شد و در ۱۹۴۷ ناگزیر برای درمان و ادامه تحصیل به مصر رفت. در مصر دریچههای دیگری به روی او گشوده شد و هم در مجلات ادبی در مقام نویسنده اشتهار یافت هم در محافل ادبی با بزرگان محشور شد. به خصوص در جلسات چهارشنبه طه حسین حضور پیدا میکرد و به محافل احمد لطفی صیاد و دیگران میرفت و سخت تحت تأثیر آن جنش ادبی قرار گرفت. او در سال ۱۹۵۱ سال سوم رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه قاهره بود، اما بنا به دلایلی به عراق بازگشت و تحصیل دانشگاهی خودش را در دانشگاه بغداد پی گرفت. همزمان از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ در روزنامه «الاهالی»، ارگان حزب ملی دموکراتیک عراق بود، اشتعال یافت و قلم زد. او در این روزنامه مسئول بخش مطالبات مردم بود و هر روز عرایض گوناگونی از گوشه و کنار عراق به دست این بخش میرسید. پس، با مسائل و مشکلات و بحرانهای اجتماعی عراق از نزدیک آشنا شد و مایههای بسیاری برای داستاننویسی خود برگرفت.
او ادامه داد: در دههی پنجاه با رویکارآمدن، نوری سعید، دستنشاندهی انگلیس، سختگیریهای سیاسی شروع شد. در این دوره، احزاب تعطیل شدند و بنابر دستور ادارهی مطبوعات وقت تمام روزنامههای مخالف بسته شدند. طعمهفرمان هم چهرهی روشنفکری با تمایلات چپ بود. گرچه هیچگاه به حزب کمونیست وابسته نشد، بلکه تمایلات سوسیالیستی، چپ، مشرب دموکراتیک و انساندوستی تا اخر عمر با او بود. پس، در این شرایط ناگزیر برای امرار معاش به سوریه رفت و آنجا با برخی نشریهها همکاری کرد و در ۱۹۵۷ در خبرگزاری چین نو در چین شغل مترجمی پیدا کرد. آنجا بود که در سیسالگی بیماری او تشدید شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و یک ریهاش برداشته شد. در چهارده ژوئیهی ۱۹۵۸ در عراق انقلابی صورت گرفت و نظام سلطنتی بر افتاد و نظام جمهوری برآمد، پس، طعمهفرمان هم به عراق بازگشت. اما این بازگشت کوتاه بود و در ۱۹۶۰ از عراق به مسکو کوچ کرد و برای سی سال در آنجا اقامت گزید. او در دههی پنجاه به لحاظ مطالعات عمق و وسعت و غنا پیدا کرد. او به آثار ماکسیم گورکی و تالستوی و داستایفسکی و چخوف و کالدول و جان اشتاین بک و گراهام گرین بسیار علاقهمند بود. حتی در نیمهی دههی پنجاه از اینیا تسیو سیلونه، نویسنده ایتالیایی، متأثر شد. او در جایی تصریح کرده است که در رمان «درخت نخل و همسایهها» از «فونتامارا»ی سیلونه متأثر بوده است.
او افزود: او در روسیه در انتشاراتی پروگرس به ترجمهی آثار ادبی اشتغال پیدا کرد. حاصل این دورهی سیساله دهها اثر سترگ از ادبیات روسی بود که نخست آنها را از زبان انگلیسی به عربی برگرداند و بعد از تسلط به زبان روسی، اینبار مستقیم از ربان روسی به عربی ترجمه کرد. کارنامه ترجمه طعمهفرمان مفصل است و شامل ترجمه مجموعه آثار پوشکین، مجموعهی داستانی از گورکی، مجموعهداستانی از تالستوی و دیگران بود. او در مقام مؤلف هم آثاری نگاشت که یکی دو تای آنها دربارهی سانسور و ممیزی و حکومتها بود و در زندگینامهی او در قیاس با آثار داستانیاش جلوهی کمتری دارد.
این مترجم بیان داشت: طعمه فرمان در دهه پنجاه در عراق دو مجموعهی داستانی منتشر کرد: «مولودی دیگر» و دیگری «حاصل آسیاب». او در ۱۹۶۴ نخستین رمان خود، «درخت نخل و همسایهها» (۱۹۶۶، بیروت) را براساس یکی از این مجموعهها نوشت. این رمان به حق مهمترین رمان طعمهفرمان تلقی شده و نقطهی عطفی در رماننویسی امروز عراق بود. پس از آن، او رمانهای «پنج صدا» ،«وقت زادن حادثه»، «قربان»، «سایههایی بر پنجره»، «دردهای آقای معروف» و «مطلوب و موکول به آینده»، «قایق تفریحی» را نوشت و آنها را در بیروت و لبنان منتشر کرد.
او درباره نگاه طعمه فرمان به رمان و شیوهها و شگردهای او گفت: فرمان اعتقاد دارد که باید تاریخ را از خلال رمانها جستوجو کرد. او در هر یک از آثار خود مقطعی خاص از تاریخ اجتماعی عراق را ترسیم کرد. در «درخت نخل و همسایهها» حوادث سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و متعاقب آن سالهای حضور نیروهای انگلیس و استعمار انگلیس در عراق را به تصویر کشید و تناقضات و مسائل اجتماعی و کشمکشها و هرآنچه در آن برهه رخ میداد، در این رمان بهخوبی ترسیم شده است. مسالهی دغدغههای روشنفکری، اختناق، سانسور، تضییقات سیاسی، تبعید و نفی بلند مخالفان در دههی پنجاه را در رمان «پنج صدا» منعکس کرده است. چهار سال پس از انقلاب و رویکار آمدن جمهوری، کودتایی صورت گرفت و سرانجام انقلاب تلخ شد و دوباره حزبی حاکم شد و بر دیگر احزاب سخت گرفته شد. دوباره بسیاری از عراق مهاجرت کردند و بسیاری به زندان افتادند.
طعمهفرمان آن دوره را هم در قالب رمان «سایههایی بر پنجره» منعکس کرده است. او در «مطلوب و موکول به آینده» به موضوع عراقیان مهاجر و مشخصاً به وضعیت چهرههای سیاسی مهاجر در غربت و مسائلی میپردازد که در گذشته و حال برای آنها کشمکش درونی ایجاد میکند. در آخرین رمان خود هم به دههی هشتاد در سایهی نظام خفقان و دیکتاتوری آن مقطع، به خصوص دورهی تاریک آخرین حکومت عراق پیش از ورود نیروهای آمریکایی، میپردازد. توجه فرمان به مسائل تاریخی، تناقضات اجتماعی، جلوههای این تناقضات، فقر، بیسوادی، بیماری، محرومیت، فاصلههای طبقاتی، روسپیگری و همهی جلوههای زشت نظام طبقاتی و نظام استعماری مشهود است. بهخصوص، این را در رمان «درخت نخل و همسایهها» پررنگ میبینیم.
اسوار در ادامه داستان رمان «نخل و همسایهها» را مرور کرد و در این میان گفت: خانههای این رمان و ساکنان آنها نشانههایی از یک دورهی گذارند. قرار است این خانهها تخریب شود و به جایشان ساختمانهای جدید احداث شود. همهی اینها نمادند. اگر بخواهیم تاریخ را ترسیم کنیم، هیچ تاریخی بدون مکان نیست. تاریخ ناظر به مکان است و هیچ مکانی هم بدون آدمی نیست، مکان نیز ناظر به آدم است. حتی اشیاء هم همین طور. همهی شخصیتهای این داستان در حقیقت جفا و ظلمی را، که به لحاظ اجتماعی به آنها شده، از طریق ظلم کردن به هم طبقه و به همقشر خود خالی میکنند؛ یعنی نمیتوانند دشمن تا تضاد و تناقض اصلی اجتماعی را درک کنند و برای همین، تلافی آن را بر سر همدیگر درمیآورند و این تعامل در این رمان با آن رنگ و بوی بومی و محلی و تحول این منطقه دوره گذاری را در تاریخ اجتماعی عراق نشان میدهد.
او در ادامه ضمن تأکید بر اینکه رمان «پنج صدا» دربارهی دغدغههای روشنفکری است. بخشی از نوشته غسان کنفانی، نویسندهی فلسطینی، را دربارهی این رمان خواند. در این نوشته کنفانی هوشمندی نویسنده را عامل واقعی بودن قهرمان داستان و حرکت رمان بر مدار واقع دانسته بود و باور داشت که این باعث میشود مخاطب در مواجهه با این اثر احساس کند کرامت انسانی خویش را بازیافته است. اسوار همچنین توضیح داد که رمان «سایههایی بر پنجره» درباره مقطعی بغرنج در عراق در دههی شصت است. داستان یک خانوادهی اصیل بغدادی، مردی خودساخته و تناقضهای افراد این خانواده در پی مواجهه با فرار عروسشان است. او در نهایت، سخنان خود را با خواندن بخشی از مقدمهی طعمهفرمان بر رمان «سایههایی بر پنجره» به پایان برد.
نظر شما