پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۶
سطرهایی صمیمی و صادق

«لغت‌نامه کلمات مهجور»، عنوان مجموعه شعر تازه سیدرسول پیره است که به همت «نگاه» در دیدرس اهالی اقلیم ادب قرار دارد. یادداشت فرارو، معرفی کوتاهی است از این اثر.

سیدرسول پیره متولد ۱۳۶۸- نجف آباد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است. در روزنامه‌ها نقد می‌نویسد و پیش از این سه کتاب تسکین (۱۳۹۵- نشر چشمه)، کلیدها (۱۳۹۱- نشر فصل پنجم) و پیراهنِ تو پرچم کدام جمهوری است (۱۳۸۸- دفترِ شعرِ جوان) از او منتشر شده است. کتاب‌های او جوایز متعددی برده‌ است؛ و جایزه‌ی شعر فجر (۱۳۹۲)، جایزه‌ی شعر دانشجویان (۱۳۹۰) و ... در کارنامه‌ی او به چشم‌ می‌خورد. 

اثر تازه او لغت‌نامه کلماتِ مهجور -که با خطی از کتابِ ایوب به پیشانی‌اش شروع می‌شود- سی‌ویک شعر از سیدرسول پیره است؛ نوشته‌شده از بهارِ سال‌های نودوپنج تا زمستانِ نودونه که نشرِ نگاه منتشر کرده است.

پیره شعری می‌نویسد که یک پایش در زمینِ خاطره است و یک پایش در صحن و سرای شعر، لحنِ صمیمیِ شعرها بر رخوتِ نومیدانه‌ زبان چیره می‌شود؛ ستیهنده و جاه‌طلبانه نیست؛ نمکِ عصیان بر شعر نمی‌پاشد؛ صمیمی است و صداقت دارد و به گوشِ مخاطب آشناست. او در کتاب قبلی‌اش -تسکین- هم همین راه را رفته است.

از تاریخ و اجتماع اگر می‌نویسد، خصوصی‌اش می‌کند و اگر در هوای عشق و تغزل می‌نویسد، از دالان‌های تودرتوی درون جاری‌اش می‌کند؛ بی‌تابانه می‌نویسد و اغراق‌گونه نمی‌نویسد؛ عشقِ پیچیده در شعرهایش، سودایی و بی‌قرار است؛ فراق‌نامه‌ای نایاب و دست‌نیافتنی. خاطره‌ای است محو و غایب. درکی است که با ترس و تحسین به عشق دارد و نشانی از آن می‌جوید. معصومیتی که در آن همه‌چیز پاک و بی‌آلایش و روان است. او فضیلت و سادگی را در طبیعت جستجو می‌کند؛ می‌کوشد روحِ آدمی را از قید و بند هرروزه رها کند و به کشف دوباره جهان بنشیند و این کار شکوهمند که آرزوی همواره ناکام مانده‌ی بشر است را با ظرافت انجام دهد. او خوب می‌داند شادکامی‌ها را از کجای زندگی باید یافت و قدر غم‌های کوچک را می‌داند که موهبتِ سادگی و رنج آدم‌ها هستند.

عینی‌نگری، توجه به جزئیاتِ پنهانِ زندگی و همچنین تصاویر و تعابیرِ شگفت و نو، تازگیِ شعرش را دوچندان می‌کند. او در شعرهایش، احیایِ بلاغت می‌کند و به استعاره‌های جورواجور و تشبیه و تلمیح نظر دارد. تجربه‌ چشیدنِ تلخی‌های روزگار و روایتِ بدعهدی ایام را کنارِ تلخی مهاجرتِ دوستان و عزلت‌گزینیِ آشنایان می‌نشاند. گاهی معنا را به تعویق می‌اندازد؛ اما اغلب، فهمِ شعر به سهولت ممکن می‌شود. اگرچه شعرش زبان‌ورزانه نیست؛ اما شاعر میانِ شهود و پرداختن می‌ایستد. شهر با همه خاطرات و یادآوری‌اش، فقدانِ عناصر زیبا  و حضور سنگین و بی‌رحمش در این کتاب ردی از خود به جا می‌گذارد. شهر با آدم‌هایی که خاطره می‌شوند، بارانِ نابه‌هنگامِ را شعرش محزون می‌کند و درخت و پرنده و انسان را.  پیره، سازوکار تنهایی و غربت را می‌داند. دوری از اجتماع و انزوا برگزیدن را. مهارتش اما در بازگشت به ریشه‌هاست. در یادآوری خاطراتِ غیرضروری. در کشفِ معنای کلماتِ مهجور.

 
 
 دو شعر از کتاب «لغت نامه کلمات مهجور» را در این کتاب می‌خوانیم:

غم‌نامه‌ای برای دریاها
با صدایم غریبه شده‌ام
با خودم که حرف می‌زنم
حُزنِ آبیِ رودها را می‌شنوم
خزانِ باغ‌های زعفران را
کاش نامِ تو
مرا با صدایم آشتی دهد
دلتنگی سنگینم می‌کند
شبیه نامۀ مادران از دوردست
که صندوقِ پست را سنگین کرده،
شبیه خرمالوها
که این شاخه را پایین کشیده‌اند
 
دلتنگیِ آدمی
از بنفشه‌ها که کمتر نیست!
 
گاهی دلتنگ می‌شوم
آنجا که خشکی نیست
آنجا که آب‌های دو دریا
به‌هم می‌رسند
و نامِ دریاها عوض می‌شود.
 
خردادِ نودوهفت
  
 
جداکردنِ روز از شب
می‌خواستم به صدای تو گوش کنم
به صدای تو
که غمگین می‌کند و رستگار
 
می‌خواستم
آن دانه‌ی غمگین باشم
به صدای تو
از خاک سر بزنم
 
می‌خواستم
با من حرف بزنی
و روز را از شب جدا کنی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها