فریدون گنجور در سیونهمین سالگرد ربودهشدن کاظم اخوان؛ عکاس خبره جنگ، در یادداشتی مفصل، به ذکر خاطرات و توصیف روزگاراین رزمنده از جبهه تا زمان ربودهشدن در لبنان به همراه احمد متوسلیان، پرداخت.
«کاظم اخوان که با اصرار زیاد همراه برادرش سروان حسن اخوان به جبهه آمده بود، بعد از فتح سوسنگرد از برادرش جدا میشود، زیرا حسن اخوان که در آزادی این شهر قهرمان سهم بهسزایی داشته است؛ تانکی در بازار سوسنگرد ساقط شده است، یادگار همیشگی سروان اخوان است. در این آزادسازی، ایشان بهسختی مجروح میشود و با آنکه دکتر چمران و آقای خامنهای برایش تقاضای ارتقای درجه کرده بودند، از آنها اجازه میخواهد که او را معاف کنند.
در مدت کمی بیش از یک سال که من کاظم را شناختم، گذشته از اصالت خانوادگی، شجاعت و چابکی چشمگیری داشت، هوش و استعداد بالای او برای یادگیری انواع ادوات جنگی و طراحی نقشهکشی جنگ همه را متعجب میکرد. کاظم چون همیشه با دکتر چمران بود، اجازه داشت همیشه با افسران ارشد در رکن 3 حضور یابد و اگر در آخر جلسه کاظم پیشنهاد نظامی میداد، توصیه او حتما جزئی از طرح عملیاتی میشد.
دکتر چمران که اکثرا روزه بود، اگر گرفتار جلسه نظامی نبود، به خط مقدم میرفت. آنها که ریشسفید بودند، مثل پدرش، آنهایی که همسنوسال خودش بودند، مثل برادرش و آنها که جوان بودند، مثل فرزندش در آغوش میگرفت و همیشه تا آخرین سنگر حضور مییافت! عجب انسانی بود، همه دوستش داشتند، شاید بالاترین تجلی مکتب «علی» ، با آرمان سیدالشهدا. چمران خود میگوید : «مقاومت فلسطین برای ما بهصورت بت در آمده بود و بیچون و چرا آنرا میپذیرفتیم و راهش را و توجیهاتش را قبول میکردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدای ارزش دارد ـ و هیچچیز نمیتواند جای آنرا بگیرد. باید انسان ساخت، باید هدف را براساس سلسله ارزشها معین نمود ومعیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت وارزشهای خدای قرار داد.» آری او پیام عشق و محبت بود از مدینه تا مدینه و به بزرگترین آرزویش ملحق به شهدا شد. در حقیقت او از ساهای سال پیش از دوران لبنان هر بار که کسی شهید یا مجروح شده بود، نفس و جسمش در آن سهیم بوده است.
یکی از این انسانهایی که دکتر چمران ساخت، کاظم اخوان بود که عکاسی را رفته رفته به او آموخت و تشویقهای او باعث شد که کاظم همراه اسلحهاش، دوربین به گردن خود بیندازد. تعداد عکسهایی که کاظم تا شهادت دکتر چمران گرفته، زیاد نیست و بیشتر عکسهای یادگاری است که رویهمرفته عکسهای جالب و منحصربهفرد از آن ایام است.
بهزودی کاظم فرزند عزیزدردانه چمران میشود وهر کجا که میرفت کاظم هم باید با او باشد. در اوقات فراقت تنهایی دکتر چمران از زندگی خصوصیش و خاطرات دوران اقامت در آمریکا و دماغ به دماغ شدن با خانواده خرسهای گریزلی در پارک معروف یلو اِستون آمریکا برای او و نزدیکترین شخص دیگر یعنی شهید حاج مجید هنرآموز که از آمریکا ، لبنان و بالأخره جبهه جنوب عاشقانه همراه او بود، تعریف میکرده که حتی برادرش هم به گوشش نرسیده و عجیب است که مهدی چمران از همهکس با مصطفی چمران بیگانهتر بوده، هست و وارث تامالاختیار شخصیت بینالمللی اسلامی و جهانی این بزرگوار شده است.
با شهادت دکتر مصطفی چمران، برای اولینبار لقب «سردار پر افتخار اسلام» را امام به او دادند. خبرگزاری تقریبا هیچ عکسی از خط مقدم جبهه و پشت آن نداشت، چون در طول مدت 9 ماه جنگ فقط یکی از عکاسانشان آقای علی فریدونی (جانباز) به جبهه رفته بود و بایگانی خبرگزاری از سال اول دفاع مقدس بسیار ناچیزاست و بماند که سئوال برانگیز است که ارگانهای مسئول حتی یک دقیقه هم از خط مقدم و چمران تصویر ندارد! عکسهای کاظم اخوان مورد توجه آقای صمدیان قرار گرفت و فورا کاظم را به استخدام خبرگزاری درآورد، چون در همان نگاه اول استعداد فوقالعاده او را شگفتزده کرده بود. آقای سیفالله صمدیان بهراستی عکاسی را در کشور ما در طول جنگ احیاء نمود و خدمات فرهنگی ایشان مانند کتابهای جنگ تحمیلی که هر ساله از سال دوم جنگ به چاپ رسید ، همراه فیلم کمنظیر «چهل شاهد» بسیار قابل قدردانی است.
کاظم در مدت کمتراز یک سال در جبهه بود تا با نیروهای ما در تابستان 1361 به سوریه اعزام شد. در طول مدت کوتاهی که کاظم اخوان بهعنوان عکاس حرفهای عکاسی کرده، عکسهایش از نظر کمی و کیفی بالاتر از همه عکاسان جهان است. عکسهای زنده او نزد هر کارشناس عکاسی در دنیا برده شود، پرتعدادترین و بالاترین مقام را از آن خود خواهد کرد. به همین دلیل او 12 عکس در اولین کتاب دفاع مقدس دارد و جایزه اولین نمایشگاه جنگ را که در آن 74 عکاس حرفهای شرکت کرده بودند، به رأی بازدیدکنندگان از آن او شد.
در عکاسی اگر شما از یک تانک در حال سوختن عکس بگیرید، این عکس را زنده میگویند، ولی عکس لاشه آن یک عکس مرده است. اولین عکس زنده اخوان، بمباران خوشهای است که رزمندهای در جلوی او به حالت کمین گرفتن دیده میشود و انفجار رعدآسا مواد منفجره که کاظم شجاعانه ایستاده آن لحظه را ثبت کرده است.
دومین عکاسی بینظیر کاظم، چهار عکس متوالی است که اسرای عراقی دربند رزمندگان اسلام هنگام انتقال ناگهان خمپارهای در میان آنها منفجر شده و اینبار نیز عکاس در کمال شجاعت ایستاده و عکسهایش را گرفته است.
سومین عکس فوق کلاسیک اخوان، عکس انفجار خمپاره در میان رزمندگان میهنمان است که تعدادی را شهید و چند نفری را مجروح و حرکت بازماندگان است و مثل همیشه اخوان ایستاده خونسرد کار خود را انجام میدهد. آنها که کاظم را از نزدیک میشناختند، میدانستند که چیزی بهعنوان ترس در وجود او نبود و یک عکاس خوب جنگ باید یک رزمنده خوب هم باشد و کاظم اخوان، مصداق بارز این معنا بود که در کنار دکتر چمران و تشویقات او چنین شد.
ولی شاهکار ابدی دنیای عکاسی «شهید گمنام» است که نماد تمام شهدای گذشته، حال و آینده تاریخ بشریت است. خصوصیات عجیبی در این عکس دیده میشود، چون از یک زاویه بهخصوصی ثبت شده که در عینحال که میتوانیم صورت شهید را ببینیم، ولی میتواند هر شهیدی باشد. سر شهید با دستمال چفیه پوشانده شده است که این نماد انقلاب ما، یعنی آزادی بیتالمقدس میباشد و آن چیزی که این عکس را فوقالعاده و بینظیر میکند، سرخی رنگ خون است که دراین عکس دیده میشود. اگر چند لحظه این عکس گرفته شده بود، رنگ واقعی و کامل سرخی خون حاصل نمیشد. رسالت امام حسین (ع) پاکترین خونها از طیبه آل محمد مصطفی (ص)، اوج شهادت بوده و رسالت شهید دکتر علی شریعتی بهتحریردرآوردن این حماسه الهی، یعنی رساندن پیام به گوش بشریت همانند خواهر گرامی امام حسین (ع) زینب کبرا (س) بوده است که مکتب شهادت را برای همیشه جاودانه کند. رسالت کاظم اخوان نیز به تصویر کشیدن شهادت بوده است.
کاظم اخوان بدون هیچ شک و تردید، بالاترین پدیده عکس و عکاسان جنگ در جهان است. او تنها عکاسی است که با هیبت دوربین لنز درازش (تله) اسیر گرفته است!!! و داستان آن را آقای محمد نخستین در مستند «نگار بیخبر» تعریف میکند.
اما از همه والاتر همان است که شهید چمران نوشته است: «انسانیت و ارزشهای خدائی ارزش دارد» و بارها اتفاق افتاده بود که کاظم بهجای عکس گرفتن از صحنهای که اکثر عکاسان جنگ از آن نمیگذرند (خون دلخراش یا خوی آدمخواری)، دوربین را کنار گذاشته و مجروح را در آغوش گرم پر محبتش حمل کرده است و اتفاقا یکی از این بارها مصطفی یکی از رزمندگان لبنانی که همراه چمران به جبهه آمده بود ، دوربین او را برداشته و این لحظه انسانی الهی را ثبت کرده است.
کاظم اخوان یکی از اصیلترین جوانهای مملکت ما است که با پیروزی انقلاب دیپلم خود را تمام کرد و برای انقلاب مخلصانه فعالیت میکند. او مانند جد اندر جدش، از سنین خردسالی در حرم مطهر اما رضا (ص)، کفشهای زواران را به دستشان سپرده است . 22ـ 20 سالگی خود را در جبهه جنگ بهسر آورده و مدت 28 سال میشود که در زندانهای اسرائیل با خدای خودش راز و نیاز و عبادت کرده است.
چند سال پیش آقای ابراهیمیراد از خبرنگارارن بهنام کشورمان در ترکیه که متأسفانه ارزشهای بالای فرهنگی این شخص به خود ما شناختهشده نیست، مقالهای به زبان ترکی در یکی از روزنامههای ترکیه در رابطه با اسارت سه دهه اخوان چاپ کرد و جالب بود که تعداد قابلتوجهی خبرنگار ترک با او تماس گرفته و شگفتزده بودند که چرا برای آزادی کاظم اخوان بهعنوان یک خبرنگار که از مصونیتهای بینالمللی برخوردار بوده، اقدامی نشده است . مثلا اگر یک کنفراس مطبوعاتی و دعوت از خبرنگاران بهنام جهانی در شهر مهمی مانند پاریس که مقر مؤسسه مهم «خبرنگاران بدون مرز» است و نام کاظم اخوان در سایت خبری آنها سالهاست درج شده ، برای آزادی او میتواند اولین اقدام مفید باشد.
بههرحال کاظم اخوان چه شهید شده باشد یا روزی زنده برگردد، شهید است، زیرا رسالت است عکس ابدی و شاهکار «شهید گمنام» بشریت بوده و در نهایت با آمدن حضرت مهدی (عج) که علایم آن حکایت از «آن روز نزدیک است» دارد، آزادی این چهار هموطن ما با آزادی بیتالمقدس یکجا خواهد بود؛ « ... و من ، یوحنا، شهر مقدس اورشلیم نو را دیدم که از آسمان از جانب خدا پایین میآمد.» ( مکاشفات یوحنا، فصل دو ، آیه 21 )»
«عکسها از کاظم اخوان»
نظر شما