دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۴
«نیوتن زیر درخت گردو»؛ چالشی برای انتخاب بهترین‌ راه حل در بدترین شرایط

«لیلا صبوحی» نویسنده کتاب «نیوتن زیر درخت گردو» می‌گوید: هدفم از نگارش این رمان این بود که به مخاطب نشان دهم در مواقع بحرانی و سخت زندگی که به نظر می‌رسد تمام راه‌ها بسته شده‌اند، حتماً راه دیگری هم وجود دارد.  

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان‌شرقی، کتاب «نیوتن زیر درخت گردو» نوشته «لیلا صبوحی» رمانی امروزی با درونمایه فلسفی عمیقی است که به‌صورت همزمان هم محتوامحور است و هم شخصیت‌محور. نویسنده در این کتاب مسائل اخلاقی را به‌خوبی به چالش کشیده و تصویری از بی‌مسئولیتی و بی‌بندو‌باری مردان در روابط عاطفی و انفعال و قربانی‌بودن زنان را به تصویر می‌کشد. این کتاب ترکیبی زیبا از دنیای واقعی و ذهنی است. گفت‌وگوی ما را با این نویسنده تبریزی ساکن مشهد در ادامه می‌خوانید.
 
ایجاد پل بین دنیای عین و ذهن در سراسر کتاب شما مشهود است. چه چیز باعث شد که شما به برقراری ارتباط بین این دو حوزه علاقه‌مند شوید؟
 
شاید اینکه من یک معلم هستم و در دوران مدرسه علاقه زیادی به فیزیک داشتم، باعث شده است تا دست به این تطبیق بزنم. قضیه انطباق همیشه برای من جالب بوده و هست. من علوم طبیعی و انسانی را جدای از هم نمی‌دانم. به اعتقاد من علم و عینیت را می‌توان با روان مرتبط دانست و نه لزوما با ماوراءالطبیعه. جسم و شعور ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. این رمان به سه مسئله مهم مرگ، عشق و اخلاق می‌پردازد و من سعی کردم با وصل کردن قوانین عینی فیزیکی به زندگی عادی به این سه مسئله مهم بپردازم.

به اعتقاد من بین عینیت و ذهنیت یک رابطه قوی وجود دارد. به عنوان مثال من در این کتاب مرگ را با خواب و بختک مقایسه کرده‌ام یا به عنوان نمونه پرهیز در زندگی، اخلاق و عشق را با فنر مقایسه کرده‌ام. من معتقدم برخی از کارهایی که در قبال دیگران انجام می‌دهیم، بیشتر از آنکه برای آنها نفع داشته باشد، برای خودمان سودمند است، هیچ‌گاه بایدی در کار نیست اما ما می‌توانیم با انجام دادن بسیاری از کارها بارمان را در زندگی سبک‌تر کنیم.
 

شما در این رمان سعی دارید به نوعی  امید را در زندگی‌ها تزریق کنید، درست متوجه شده‌ام؟
 
بله. من با تطبیق قوانین فیزیک با زندگی سعی دارم به این نتیجه برسم که پرهیز یا هر رنجی که ما در زندگی می‌کشیم، مانند فنر است؛ این رنج‌ها و اذیت‌ها هرگز هدر نمی‌رود، بلکه مانند فنر انرژی زیادی را در خود جذب می‌کند که بعداً امکان آزادسازی آن وجود دارد. در واقع من همیشه احساس می‌کنم نوشته‌هایم به دنبال من می‌آیند؛ شاید این نوعی خودشیفتگی باشد اما من معتقدم که در زندگی شخصی‌ام در بعضی از گردنه‌ها را که بسیاری از افراد از آنجا سخت و عبور می‌کنند، توانستم با این نوع نگرش مدیریت کنم.
 
این نگرش مثبت در کدام قسمت‌های رمان تجلی یافته است؟
 
به عنوان مثال مسئله خیانت ممکن است برای هر کدام از ما پیش بیاید. از دیدگاه بسیاری از افراد این یک معضل است ولی نگاه من به این قضیه فرق دارد و در حقیقت سعی می‌کنم مسائل را به راحتی حل بکنم؛ وجود یک مثلث عشقی برای هر یک از طرفین رابطه می‌تواند آسیب‌‌زا و صدمه‌زننده باشد اما مسئله این است که بتوان آن را با کمترین هزینه حل کرد. به عبارت دیگر من در این داستان سعی کرده‌ام در مواقع بحرانی و سخت زندگی که تمام راه‌ها بسته شده‌اند، به مخاطب نشان بدهم حتماً راه دیگری هم وجود دارد.
 
شما یک نویسنده تبریزی و ساکن مشهد هستید، بعد از مطالعه آثار قبلی شما به‌راحتی می‌توان رد پای قومیت را در جای جای روایت‌ها مشاهده کرد. در این مورد بیشتر توضیح می‌دهید؟
 
قبل از این کتاب، من دو کتاب دیگر با عنوان‌های «سیاوش نام بهتری است» و «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» نوشته‌ام و در این کتاب‌ها به نوعی سعی کرده‌ام به تاریخ و جغرافیای شهر مادری‌ام (تبریز) وفادار بمانم. فضای داستان اولم در یکی از روستاهای شهرستان اهر در آذربایجان‌شرقی جریان دارد، کتاب دوم‌ام را در دامنه‌های سهند نوشته‌ام و کتاب سوم‌ام در خراسان. اما باید بگویم این نویسنده نیست که از قبل تصمیم می‌گیرد که راجع به فلان موضوع یا جامعه صحبت بکند، بلکه نویسنده انتخاب می‌شود تا در مورد چیزی یا جایی صحبت کند. من تا اوایل جوانی در همین خیابان‌های تبریز زندگی کرده‌ام و در نتیجه طبیعی است که به شهرم و انسان‌های آن توجه ویژه‌ای داشته باشم، اما همانطور که در داستان‌هایم نیز مشهود است، با گذشت زمان من از قومیت به ملیت و از ملیت به فراملیت رسیده‌ام.
 
شما قبلا گفته‌اید که وسواس خاصی روی داستان‌هایتان دارید، برای همین بارها نوشته‌هایتان را بازنویسی می‌کنید، در مقابل نویسندگانی وجود دارند که در عرض چند ماه کتاب می‌نویسند. شما با این نوع نویسندگی موافق هستید؟
 
به نظر من همه چیز بستگی به فلسفه آدم‌ها دارد؛ برخی‌ها می‌توانند در عرض ۲۰ روز یا ماه کتاب بنویسند و اتفاقا کارهای خوبی هم از آب دربیاید. مانند نوشته‌های آقای هادی تقی‌زاده در کتاب «الفبای لازاروس» که کاری خاص و بسیار قوی است. نوشتن تابعی از زیست‌جهان انسان‌ها است. اما مدل من این گونه است که تمام آثارم را حداقل ۵ تا ۶ بار بازنویسی اساسی می‌کنم و اگر کتاب‌های چاپ شده‌ام را دوباره به من برگردانند، باز در آن‌ها تغییر ایجاد می‌کنم. این امر بستگی به سلیقه و سبک نویسنده دارد و نمی‌توان گفت حُسن است یا عیب.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها