داستاننویسی مدرن زنان در ایران با نام سیمین دانشور آغاز میشود؛ نخستین زنی که به صورت حرفهای داستان نوشت و برای همیشه نام و آثار خود را در ادبیات معاصر ایران ثبت کرد. او اولینبار مجموعه داستان «آتش خاموش» را در سال 1327 بهچاپ رساند و در ادامه با انتشار رمان «سووشون» به جایگاهی که هر نویسندهای آرزوی آن را دارد، دست یافت؛ کتابش به 17 زبان ترجمه و یکی از پرفروشترین آثار ادبی ایران شد.
از دهههای 30 و 40 در کنار نامهایی چون صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی، احمد محمود، هوشنگ گلشیری و ... کمتر نشانی از نویسندگان زن برده میشد. در ادامه و پس از پیروزی انقلاب اما، تا دهه 60 آرام آرام بر تعداد نویسندگان زن افزوده شد؛ اگرچه این روند رو بهرشد که البته نویدبخش حضور درخشانتر و گستردهتری از نویسندگان زن بود، آنطور که باید و شاید پیشنرفت و با کندیهایی هم مواجه شد؛ اما در دو دهه اخیر؛ بهخصوص در دهه 90 شاهد ظهور زنان نویسنده زیادی بودهایم؛ نویسندگانی که نهتنها از دنیای زنان، روزمرهگیها، مسایل و دغدغههایشان مینویسند، که ژانرها و قالبهای مختلف ادبی را نیز به خدمت میگیرند آثار نوآورانهای را روانه بازارهای کتاب میکنند.
کسب جوایز ادبی معتبر همچون جایزه ادبی مهرگان ادب، جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه روزی روزگاری و صدالبته نامزد نهایی جایزه بوکر2020، نشان از آن دارد که عمده زنان نویسنده فعال امروز ما در مسیر درستی قرار دارند. این یعنی؛ نویسندگان زن در این سالها، بیشتر از هر دوره دیگر در کار خود جدیت دارند، در حال پیشرفتاند، به آینده نظر دارند و گامبهگام سهم بیشتری را از بازار ادبیات داستانی، بهدست میآورند.
جامعه آماده شنیدن از زنان بود
فرشته نوبخت، نویسندهای که نزدیک به دو دهه فعالیت در حوزه نقد ادبی و روزنامهنگاری را در پرونده کاری خود دارد، معتقد است که در یکدههی اخیر، زنان بسیار بیشتر از گذشته به نوشتن روی آوردهاند و اگر نگوییم بیشتر از مردان نوشتهاند، کمتر هم نبوده است.
وی در اینباره توضیح داد: جامعه خواسته که زنان بنویسند و خودشان هم این نیاز را در خود حس کردهاند. روی آوردن زنان به نوشتن، اتفاقی است که از اواسط دههی هفتاد به اینسو، به دنبال بازشدن فضای سیاسی و اجتماعی در ایران رخ داد. مهمترین موفقیت زنان نیز شاید همین بوده و اینکه خواستهاند حرف بزنند و جامعه هم آماده شنیدن بوده است.
نویسنده مجموعه داستان «مرغ عشقهای همسایه روبهرویی» درباره بازتاب جامعه و پدیدههای اجتماعی بر سبک نوشتن زنان در این سالها، گفت: زنان نویسنده در دهه نود، بسیار بیشتر از دهههای گذشته از پرداختن به موضوعات شخصی فاصله گرفتهاند و سعی کردهاند داستانهایی روایت کنند که در آنها با شخصیتهایی برونگرا مواجه هستیم. زنانی که میخواهند جایگاه خودشان را در تاریخ و جامعه پیدا کنند. شاید به همین دلیل هم هست که غالب نویسندههای زنِ دهه نود در مشاغلی دیگر نیز فعال هستند. یعنی فقط در خانه ننشستهاند تا بنویسند؛ بلکه همزمان با نوشتن، در حال انجام امور دیگر، مانند تحصیل، تحقیق، پژوهش، تدریس، طراحی، روزنامهنگاری و انجام امور اجرایی هستند.
وی ادامه داد: همین میشود یک دلیل برای اینکه آثارشان در نزدیکی بیشتری با اجتماع قرار بگیرد و مخاطبان بیشتری را جذب کند. درواقع زنان نویسنده امروز ما دیگر تنها دغدغهشان این نیست که از خودشان و مسائل شخصیشان بنویسند. زاویهی دیدِ آنها تغییر کرده و دریافتهاند که اگر قرار باشد حرفی بزنند که اثرگذار باشد و یا دستکم شنیده شود، باید اول موقعیت خودشان را در جامعه و در یک تطور تاریخی درک کنند.
جای خالی جایزه «سیمین دانشور»
نوبخت معتقداست که جوایز ادبی تاثیر خاصی در سیر تحول نوشتن زنان ندارد. این نویسنده با بیان اینکه من نویسنده خاصی را نمیشناسم که بعد از گرفتن یکی از این جوایز، به مسیر پیشرفت شگفتی وارد شده باشد و یا جوایز تاثیری در موفقیتهای بعدی او داشته باشد، ادامه داد: اما به نظرم جایزه، به ویژه جوایزی که مناسبتهای تاریخی مربوط به زنان داشته باشد و مثلا ربطی به نوشتن داشته باشد، اتفاق مبارکی خواهد بود. چه میشد اگر جایزهی سیمین دانشور برگزار میکردیم؟
او که به آیندهی داستاننویسی ایران امیدوار است، اظهار کرد: همینکه امروز زنان در کنارِ مردان مینویسند و منتشر میکنند و زنبودن یا مردبودن، نقشِ چندانی در این همکاریها ندارد، و همینکه زنان توانستهاند طیفِ وسیعی از مخاطبان را فارغ از جنسیت به خود جلب کنند، یعنی نوید برای آینده. اما چیزی که به آن معتقدم و مایلم به عنوان کلام آخر بگویم این است که هرگونه موفقیت و پیشرفتی در زمینه نویسندگی، بستگی بسیاری به میزان آزادی زنان در بیان مسائلشان دارد.
نوبخت ادامه داد: اینکه بترسیم یک نویسنده زن، از جهانهایی بنویسد که با معیارهای مردان، ناشناخته و یا تابوشکن به نظر میرسد، مغایر است با آزادی و مانع حرکت ادبیات به سمت جلو. در چنین حالتی، فقط تکرار و تکرار داستانها و روایتهایی را شاهد هستیم که بهنظر بیخطر میرسند و البته خنثی! پس چقدر خوب میشود اگر به هرگونه بیانی در جهان ادبیات، حسن نظر نداشته باشیم و داستانها را گفتوگوهایی بدانیم که هر یک از ما با جهان ترتیب میدهیم.
امروز زنان نویسنده عمیق و باشهامت مینویسند
آتوسا زرنگارزاده شیرازی نیز یکی دیگر از نویسندگانیست که به نقش پررنگ زنان نویسنده در آینده امید دارد. وی معتقد است: ادبیات ایران در آینده به دوش زنان نویسنده خواهد بود؛ زنانی که با نگاه عمیق خود، هم از مردان مینویسند هم از زنان. نه اینکه همکاران مرد نویسنده در این آینده نقشی نداشته باشند اما از دید من نقش زنان پررنگتر خواهد بود.
نویسنده کتاب «گراد عاشقانه» با بیان اینکه داستاننویسی به شکل مدرن حدود صد سال است وارد ایران شده، گفت: در چند دهه اول، سهم زنان از نوشتن بسیار کم و ناچیز بود اما با مدرن شدن جامعه و ورود زنان به همه عرصههای اجتماعی، در این حوزه نیز زنان شروع به فعالیت کردند.
وی افزود: این روند در دو دهه گذشته سیر صعودی زیادی را به خودش اختصاص داده است. زنان با تکیه بر توانمندیها و باور خودشان در این چند سال؛ نه تنها از نظر کمی که از نظر کیفی هم در داستاننویسی ایران نقش بسزایی داشتند.
زرنگارزاده افزود: نگاه زنان نویسنده در این دوران با حفظ نگاه به مسائل اجتماعی، بسیار درونیتر شده و با شهامت بسیار از زندگیهای خصوصی، مشکلات زنان در جامعه و تبعیضهای جنسیتی مینویسند.
آثار نویسندگان زن در انبار کتابفروشیها یا کشوی اتاقها گیر افتاده
در میان هستند نویسندگان زن، هستند کسانی که نهتنها ادبیات ایران را در مسیر رشد و تکامل نمیبینند که معتقدند پیش از هرچیز باید شرایط و بستر مناسب درجهت علاقهمندی جامعه به مطالعه فراهم شود. فریبا منتظرظهور، نویسنده و روزنامهنگار با بیان اینکه نویسندگان زن ایرانی به دلیل سکوت تاریخی و فرهنگیشان، پتانسیل فراوانی برای رشد در سطح ملی و جهانی دارند، درباره روند رشد و تکامل نویسندگان زن ایرانی در دو دهه گذشته، گفت: در مورد رشد و تکامل، زمانی میشود سخن گفت که با موجود زندهای مواجه باشیم؛ نه موجودی در حال احتضار.
وی معتقد است: ادبیات ایران در دو دههی گذشته مسیر رو به تکاملی طی نکرده چون بستر مناسبی برایش فراهم نبوده. بستر مناسب یعنی جامعهای که علاقه به خواندن داشته باشد و سیستمی که این علاقه را در جامعه از طریق آموزش و پرورش، رسانههای مختلف، سینما، ایجاد و بارور کند. جامعهای که مایل باشد وقت و هزینه برای خواندن صرف کند و برای کتاب و هنر -مانند ابزار خودآرایی و زیبایی ظاهری- ارزش و اهمیت قائل باشد. مانند جامعهای که برای آثار موراکامی صف میبندند.
وی ادامه داد: داشتن بستر مناسب یعنی آثار در تیراژ قابل قبولی منتشر، خریده و خوانده و در رسانههای گوناگون معرفی، نقد و دیده شوند. همان روندی که برای آثار نویسندگان سایر کشورها اتفاق میافتد.
منتظرظهور افزود: این درست که ویرجینیا وولف انگلیسی در تنهایی مطلق مینوشت اما به محض انتشار اثرش، در روزنامهها در موردش مطلبی کوتاه یا بلند نوشته میشد. جمعهایی داشتند که در آنجا در مورد نوشتهاش بحث و گفتوگو میکردند ودر نوشتههای بعدی تاثیرگذار بودند. آثار مارگارت آتوود کانادایی و دوراس فرانسوی تبدیل به فیلم و از طریق سینما به جهان معرفی شد و حرکت کرد و در جهان دیده شد و خانم اتوود در سن هشتاد سالگی هنوز خوب مینویسد چون از او میخواهند که بنویسد. موراکامی اگر یک سال کتابی منتشر نکند همه اعتراض میکنند و او خودش را ملزم به کار و حرکت میداند.
وی با بیان اینکه در ذهنیت جامعهی ما، نویسنده کسی است که از روی بیکاری و بینیازی مادی مینویسد و جزو بیکارها محسوب میشود، به اقتباسهای سینمایی از آثار ادبی اشاره کرد و گفت: کارگردانهای ما دو گروه هستند؛ یا از شدت بیداستانی فیلمها و سریالهایشان رنج میبرند و روزبهروز ضعیفتر و کلیشهایتر میشود، یا از شدت خودخواهی و استفاده از نوشتههای خودشان گرفتار تکرار میشوند اما حاضر نیستند به نویسندهها و کتابهای دیگران مراجعه کنند. مانند بازیکن فوتبالی که در اتاقی نگهش داشتهاند و مدام با توپ به دیوار ضربه میزند و بعد از چند سال بررسی میکنند چقدر پیشرفت کرده؟ بله احتمالاً پای او قویتر شده اما به معنای پیشرفت نیست چون در زمین بازی و در صحنه رقابت و مسابقه حضور نداشته، نویسنده ایرانی هم در اثر استمرار شاید قلمش قویتر شده اما به معنای رشد نیست، تا زمانی که وارد حیطه رقابت در عرصه وسیعتری نشده و بطور گسترده خوانده و قضاوت نشده باشد.
این نویسنده افزود: از نظر آماری هم ده سال قبل شاید تعداد نویسندگان زن رو به رشد بود اما حالا فکر میکنم آن رشد عددی هم وجود نداشته باشد. آنا گاوالدا در بیستونه سالگی اولین مجموعه داستانش را که اثر خوب یا متوسطی است نوشت و ناشر با تیراژ 20 هزار نسخه چاپ کرد و فروخت و کتاب دومش به بیست زبان ترجمه شد. او کارهای دیگرش را رها کرد و فقط نوشت. آثار چند نویسنده زن ایرانی در بیست سال گذشته به زبانهای دیگر ترجمه شده است که در مورد پیشرفت بتوانیم صحبت کنیم؟ آثار نویسندگان زن در زندان زبان فارسی و در انبار کتابفروشیها یا در کشوی اتاقشان گیر افتاده است.
نویسنده کتاب «هیاهوی کوهسار» با بیان اینکه ادبیات موضوعی فردی نیست و گرچه در تنهایی نوشته میشود، اما پیوند تنگاتنگ با جامعه و جهان دارد، اظهار کرد: تیراژ کتاب در بیست سال اخیر از 2000 به 1000 و سپس به 500 و گاهی 200 نسخه رسیده است. نهایت شانس ما این است که ناشر خوبی کتابمان را چاپ کند و در مورد شرایط چاپ همین تیراژ محدود هم قدرت چانهزنی نداریم چون ناشر هم در مشکلات ما شریک است. بعد کتاب در ارشاد برای بررسی و بعد هم در چاپخانه گاهی ماهها به خاطر کمبود یا قیمت کاغذ میماند.
وی خطاب به همقطاران نویسنده خود گفت: به نظرم همه دوستانی که علیرغم انواع فشارها و بیتوجهیها هنوز وفادار به باورهای خود و باور به قدرت کلمه و احترام به ادبیات مینویسند و تسلیم نشدهاند باید از خود خرسند باشند و توجه کنند که در زمان و مکان و فضایی نوشتند که خواندن و نوشتن، ارزش نبود.
محمدعلی سپانلو در جلسه دیدار با مخاطبانش به زنان نویسنده توصیه کرده بود که «اگر قرار باشد آثار زنان ایرانی جنبه جهانی پیدا کند، باید فراموش کنند که دائم از وضعیتشان شکوه کنند و این شکوهها را قلمی کنند. آنها باید جنبههای شخصی و خاطرهگونه داستانهایشان را کنار بگذارند و بیش از هر چیز به داستان بپردازند.»
امروز زنان نویسندهای داریم که با ادبیاتی به وضوح آشکار، مستقل از مردان مینویسند، جهان داستانی خود را دارند و از زبان و ادبیات مختص به خود بهره میبرند. زنان نویسنده در داستانهایشان پا را از خانه بیرون گذاشته و شخصیتهای داستانی را از میان زنانی با مشاغل و روابط اجتماعی امروزی انتخاب میکنند. ایندرحالیست که تنها هشت سال از پیشبینی 20 ساله سپانلو درباره جایگاه زنان نویسنده میگذرد و باید دید که در آینده، زنان چه میزان از بازار ادبیات داستانی کشور سهم خواهند داشت.
نظر شما