افشین علا، برای همدردی با یوسفعلی میرشکاک که در سوگ فرزند نشسته است، شعری سروده و منتشر کرده است.
متن شعر به شرح زیر است:
مرگ با داغ جوان میخواست مغلوبت ببيند
شعلهور شد درد تا ای مرد! مرعوبت ببيند
غم نمیدانست برمیخيزی از آتش چو عنقا
گرچه در ويرانهای سوزان و مخروبت ببيند
شاعران را با رسولان نسبتی ديرينه باشد
زين سبب میخواست حق تا صبر ايوبت ببيند
گر چو ابراهيم، جانت منجنيق ماتمی شد
عالمی را در گلستان خواست مجذوبت ببيند
فهم در كامت نجويد جز دم گرم مسيحا
وهم بر دار بلا هرچند مصلوبت ببيند
ميرشكاكا! اميرالمؤمنين میخواست بیشک
در شمار كشتگان خویش محسوبت ببيند
چون غلام حضرت صدّيقهای، از داغ زهرا
شمهای میخواست در قلب پرآشوبت ببيند
چون ثناگوی حسينی، خواست سالار شهيدان
در بغل، رخسارهی فرزند محبوبت ببيند
در زمين نامت زبانزد بود؛ طالع خواست گردون
بعد از اين در صفحهی افلاک، مكتوبت ببيند
در طريقت خواست چندی چون جلالالدين محمد
بیخود از هجر صلاحالدين زركوبت ببيند
از درخت قامتت گر شاخهای چيد، ای قلندر!
ساقهای میخواست در فردوس از چوبت ببيند
پير كنعان يا عزيز مصر؟ توفيری ندارد
بودهای يکچند يوسف؛ خواست يعقوبت ببيند!
نظر شما