رحیم در مسیر روشنگری و پرتوافکنی بر زوایای تاریک تاریخ معاصر آذربایجان و تکریم مفاخر شعر رثایی تبریز، آرام و استوار گام برمیداشت و زحمتِ خنّاسان و آزارِ کارافزایان و نیشِ کوتهنظران، عزم و اراده خستگیناپذیرش را در راه بیان حقیقت نمیفرسود. صفا و صمیمت و مهربانی عناصر ذاتی وجودش بود. حتی مخالفان راه و مرامش نیز بر این جنبه وجودی او اعتراف میکردند. با همه دوستان و مخاطبان از سر لطف و صفا سخن میگفت و از بدگویی و لجاجت و کینه توزی به شدت پرهیز داشت. من در 23 سال دوستی، یک بار ندیدم در پوستین کسی افتد و از کسی بدگویی کند.
عاشق و شیفته حضرت اباعبدالله الحسین علیه آلاف التحیه والثنا بود و فارغ از هرگونه عنوان علمی و دانشگاهی، خود را خادمالحسین مینامید. در سالهای اخیر عمده فعالیتهای پژوهشیاش بر محور مطالعات عاشوراپژوهی -به ویژه احیای میراث مکتوب مرثیه آذربایجان- متمرکز شده بود و چندین اثر ارزشمند از سوی انتشارات سفیر اردهال و موسسه دیار کهن در این موضوع منتشر کرد. یک بار سخنی قریب به این مضمون برایم گفت که: هرگاه از موشکافیهای ملالآور تاریخ و سندپژوهی خسته میشوم، دمی در سایهسار شعر رثایی آذربایجان و یاد آرامشبخش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام میآسایم.
نگارنده در این لحظه که در سایه امن جوار بارگاه حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام و همزمان با لیله الدفن و شب اول قبر آن دوست نازنین ازدسترفته است، مجال سخنگفتن از دقایق احوال و بررسی آثار و کارنامه پربرگوبار و ترسیم وجوه و جوانب شخصیت گرانقدرش را ندارد. بنابراین در این مجال اندک بر آنم که لختی قلم را در سوگش بگریانم و به اشاراتی کوتاه در باب فضائل اخلاقی و مراتب علمیاش بسنده کنم با ذکر این سخن که:
1. مهمترین جنبه کارهای پژوهشی زندهیاد رحیم نیکبخت حوزههای متنوعی است که در طول سالیان گذشته به پژوهش گرفت. تنوع علایق و گستره ابعاد شخصیت او حقیقتاً مایه شگفتی است. طرفه آنکه تقریبأ در همه این زمینههای متنوع، مهارت داشت و زبردست بود. تاریخ معاصر آذربایجان، ادبیات مرثیه، تاریخ انقلاب اسلامی، تحولات سیاسی تبریز معاصر و سندپژوهی، بخشی از جنبههای متنوع کارهای پژوهشی اوست. آنچه این تنوع و ذوفنونی را به یکدیگر پیوند میداد، تعهد نیکبخت به تاریخ آدربایجان و روایت صحیح از اسناد تاریخی بود.
2. نیکبخت نازپرورده تنعم نبود. از همان آغاز کارهای پژوهشی، با کوشش و تلاشی طاقتسوز، مراتب علمی را تا درجه دکتری تاریخ طی کرد و عائله پدر و مادر و خانواده خود را به سامان رسانید. من و نیکبخت، در طول 23 سال رفاقتی که آغاز آن، بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی بود، با یکدیگر رابطه خانوادگی داشتیم. بارها دیدم که حتی در ایام عسرت نیز دست از مطالعه و تحقیق نمیکشید. هرگاه با خانواده به تبریز میآمد، از پرتو دوستنوازی و مهرگستری، معمولا و اگر فرصت داشت، ابتدا به دیدار مادرم میرفت و سپس قدم به کلبه طوفانزده ما مینهاد و حق نان و نمک را استحکام میبخشید. چنان سرگرم کار کتاب و سند و مجله بود که حتی بر سرسفره نیز، در حال تورق کتابی تازه و مجلهای جدید بود.
3. "جریانسازی" و "پرکاری" دو شاخصه بارز فعالیتهای فرهنگی رحیم نیکبخت بود. رحیم، حلقه وصل جمعی از پژوهشگران خطه آذربایجان بود و هر گاه به تبریز میرسید، دوستان را در جایی که بود گرد خویش میآورد و با برگزاری این جلسات صمیمی و دوستانه، زمینه شکلگیری یک همایش جدید و نشستی فرهنگی را فراهم میآورد. بسیاری از اهل قلم جوان آذربایجان -که اینک در حوزههای فرهنگی و تاریخی قلم میزنند- از جمله تربیتشدگان او هستند که با تشویقهای پی در پی رحیم و زمینهسازی او برای سخنرانی جوانان در همایشها، شور و شوقی جدید را تجربه میکردند. در عین جریانسازی، پرانرژی هم بود. دمی آرام و قرار نداشت. در دیدارهای تقریبا دوماهانهای که داشتیم، بلافاصله بعد از سلام و احوالپرسی، بیمقدمه سراغ کار جدید میرفت و مباحث جدی آغاز میشد. لحظاتی پس از خاموشی ابدیاش، یگانه دختر مهربانش که از فرط بیتابی و دریغاگویی، تلفن خانه ما را گرفت و عقده دل گشود، میگفت: "نمیدانیم با این همه کارهای ناقص و نیمهتمام که بر روی میز کارش در خانه تلنبار شده است، چه کنیم". در همین دو روزی که خبر رفتنش منتشر شده است، یک ناشر و یک حروفچین محترم با من تماس گرفتهاند و پیگیر یکی – دو کاری هستند که نیکبخت، چند روز پیش از رحلتش به دست تایپ وچاپ و نشر سپرده بود.
4. نیکبخت به معنای واقعی کلمه عاشق ایران و آذربایجان بود. تقریبا در همه آثاری که به خامه توانای او منتشر شده است، رنگی از پیوند ایران و آذربایجان مشاهده میشود. نگارنده در سالهای دوستی و همنشینی با او، هیچ گاه تندی و عصبانیتش را ندید؛ اما آنچه موجبات خشم او را فراهم میکرد، جعل تاریخ آذربایجان از سوی خناسان و تحریفگران بود. همین روحیه سازشناپذیری با تحریفگران بود که هرازگاه نادانی را بر آن میداشت که با کینهتوزی، در گوشه و کنار از او بدگویی و سخنپراکنی کند. ذکر عظمت دیرین تاریخ ایران و آذربایجان و روایت درست از تاریخ این دیار غیرت سرشت، وجه همت او بود و در این میان عنصر وحدت ملّی و شکوه ایران، بارزترین نقطه مطالعات تاریخی و فعالیتهای فرهنگیاش بود.
ناگفته پیداست که کارهای پژوهشی زندهیاد رحیم نیکبخت، همانند بسیاری از آثار صاحبان تألیف و محققان و پژوهشگران، دارای فراز و نشیب و غثّ و سمین است. منتها این یادداشت -که به مثابه اخوانیه ای و همزمان با شب شام غریبان او نوشته شده است- مجال بررسی احوال و دقایق آثار او را ندارد. در آینده بیشتر میتوان در باره کارنامه نیکبخت نوشت و به ترسیم زوایای علمی و پژوهشی او پرداخت که امری واجب است.
دردا و دریغا که دست اجل به ناگاه و بیخبر بهار دوستی ما را به خزان تبدیل کرد و روزگار میان دوستان جان جدایی انداخت.
ان الزمان مفرّق الاحباب
نظر شما