جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۴
بازخوانی روایت جعفر شیرعلی‌نیا از عملیات رمضان و شرایط پس از آن

نوشتار پیش‌رو، مروری گذراست بر آنچه مرداد 1361 در میدان نبرد می‌گذشت از کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ»؛ از عملیات پنج مرحله‌ای ر مضان که رزمندگان ما در هر پنج مرحله با همان شهامت مثال‌زدنی‌شان جنگیده بودند تا پرواز حماسی شهید عباس دوران و فتح ارتفاعات سومار به دست رزمندگان ایرانی.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، عملیات رمضان یکی از گسترده‌ترین عملیات‌‌های جنگ ایران و عراق بود که در پنج مرحله به مدت 17 روز، در تابستان 1361 در جنوب عراق، شمال‌شرقی شهر بصره و در منطقه شلمچه انجام شد.
 
مرتضی میرحسینی، در این نوشتار به بازخوانی روایت جعفر شیرعلی‌نیا از عملیات رمضان و شرایط پس از آن براساس کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ» پرداخته  است.  
 
اشاره: اگر نه مطالعه، که حداقل ورق زدن بعضی کتاب‌ها یادمان می‌اندازد اولین نسل از ساکنان ایران نیستیم و قبل از ما، دیگرانی هم در این کشور زیسته و حتی برخی از آنان روی همین خاک فداکاری‌ها کرده‌اند. یکی از این کتاب‌ها، «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ» کاری از جعفر شیرعلی‌نیا، انتشارات سایان است که در کنار ارائه روایتی منسجم از سال‌‌های رویارویی ایران و عراق و نقل‌قول از شاهدان عینی، آلبومی بزرگ از تصاویر مربوط به آن دوران نیز در خود دارد. بد نیست برشی از متن این کتاب را که به چنین روزهایی از سال 1361 برمی‌گردد، باهم مرور کنیم.
 
مرداد 61 برای رزمندگان ایرانی ماه سختی بود. سایه شکست در نخستین مراحل عملیات رمضان بر جبهه‌ها سنگینی می‌کرد و روحیه نیروهای ما را تضعیف کرده بود. بعد از آن بهار حماسی و آزادسازی خرمشهر، آماده مواجهه با شکستی به این تلخی نبودیم و حتی - متأسفانه - عراق را بازنده فرض کرده بودیم و توان نظامی آن را دستکم می‌گرفتیم. «در رمضان، عراق هیچ‌کدام از اشتباهات قبلی‌اش را تکرار نکرد و همین مسأله ایرانی‌ها را کاملا غافلگیر کرد. پس از چند پیروزی پی‌درپی رزمنده‌های ایران با مفهوم تلخ شکست و عقب‌نشینی آشنا شدند. ایرانی‌ها به سرعت مرحله دیگری طراحی کردند و دوباره به شرق بصره حمله کردند. عراقی‌ها در دفاع با سرعتی عجیب پیش رفته و زمین‌هایشان را بر اساس طرح‌های پیچیده مهندسی مانع‌گذاری کرده و مرحله دوم عملیات با شکست به پایان رسید. ایرانی‌ها ضربه‌ای خورده بودند که احتمالش را نمی‌دادند و با این ضربه نتوانستند توان خودشان را به‌کار بگیرند.


غلامعلی رشید، از فرماندهان سپاه در دفترچه یادداشت‌هایش از آن روزها نوشته است: فشار دشمن عامل اساسی نبود که ما عقب‌نشینی کردیم، مجموعه‌ای از توهم، ضعف و ازهم‌پاشیدگی بود.» البته عملیات رمضان - که اواخر تیر شروع شد و اوایل شهریور خاتمه یافت - عملیاتی پنج مرحله‌ای بود و رزمندگان ما در هر پنج مرحله با همان شهامت مثال‌زدنی‌شان جنگیده بودند. مثلا در مرحله سوم «تیم‌های شکار تانک آنقدر تانک‌های ارتش عراق را شکار کردند که در هیچ عملیاتی سابقه نداشت و بعدها هم تکرار نشد، اما تانک‌های عراقی تمام نمی‌شدند. هرکدام را می‌زدی برایش جایگزینی داشتند.»
 
آمار شهدای ما بسیار زیاد بود و آن‌هایی هم که زنده مانده بودند، شرایط مناسبی نداشتند. «عده‌ای رفتند مجروح‌های شب قبل را بیاورند. وقتی برگشتند گریه می‌کردند. می‌گفتند همه شهید شده‌اند. پرسیدیم تیر خلاص بهشان زده بودند؟ گفتند نه، از تشنگی شهید شده بودند. طبق دستور برمی‌گشتیم عقب. بعضی از بچه‌هایی را که روی زمین افتاده بودند، می‌شناختم. رفتم بالای سرشان. زخمی نبودند. تکان هم نمی‌خوردند. سرم را روی سینه‌شان که گذاشتم می‌شنیدم قلب‌شان آرام می‌زند. لب‌های‌شان هم خشک خشک بود. در گرمان بالای 50 درجه که می‌جنگی، تیر و ترکش لازم نیست، چند ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است.» این ضربه فقط به سربازان و نیروهای عادی ما محدود نمی‌شد و بر فرماندهان هم اثر گذاشته بود. «شکست عملیات رمضان آنقدر تلخ بود که سخت‌ترین روزهای فرماندهان جنگ را رقم زد.
 
محسن رضایی جلسه فرماندهان سپاه را با این جملات آغاز کرد: دیشب یکی از شب‌های بسیار نگران‌کننده عمرم بود. هنگامی که شرح غم‌انگیز اظهار عجز فرماندهان تیپ را شنیدم، احساس کردم که دوستان و همکارانم با مشکلاتی روبه‌رو شده‌اند که باید آن‌ها را حل کرد. عزیزان اگر قصد ماندن دارید، بیایید با هم سوگند یاد کنیم و جلو برویم. مگر چه شده که با بروز یک مشکل این قدر زود عصبانی شده‌اید؟» گویا در همان جلسه بود که حسین خرازی ادعای بی‌انگیزگی و دلسردی نیروهای ما را نادرست خواند و آن را برداشت نادرستی از شرایط موجود توصیف کرد. به‌نظر او و برخی فرماندهان دیگر، کار از جای دیگری گره خورده بود. «بحث‌های بعدی فرماندهان سپاه با هم دور از این فضا نبود و مشکل مهم‌تر اختلاف محسن رضایی و صیاد شیرازی بود. آن‌ها در بحث‌ها به نتیجه نمی‌رسیدند و هرکدام اشکالات گروه دیگر را تذکر می‌دادند؛ اختلافاتی که در ادامه روند جنگ تأثیرگذار شد.»


اما شرایط نیروهای متجاوز عراقی و نیز خود صدام که پس از عقب‌نشینی از خوزستان در موضع ضعف بودند، بعد از عملیات رمضان تا حدی بهبود یافت. حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای صدام هم که در آن مقطع از احتمال پیروزی قطعی ایران به وحشت افتاده و سردرگم شده بودند، بعد مشاهده نخستین ناکامی‌های ما و شکست مراحل اولیه عملیات باز صدا به حمایت از متجاوز بلند کردند و روی تبلیغ برگزاری نشست سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد متمرکز شدند.
 
البته چنان که می‌دانید - و این یکی از فصل‌های مهم تاریخ نسل ماست - پرواز حماسی عباس دوران و شهادت او به روزهای پایانی تیرماه همان سال برمی‌گردد (او هواپیمای آتش‌گرفته‌اش را به ساختمان کنفرانس کوبید و منجر به ایجاد احساس ناامنی در بغداد و انتقال محل برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها به دهلی نو شد). این عملیات، صدام و متحدانش را، حداقل در صحنه سیاسی عقب زد و بساط تبلیغات‌شان روی امنیت خدشه‌ناپذیر بغداد را جمع کرد. اما در میدان‌های نبرد، اوضاع مطلوب و مساعد نبود و تا پایان تابستان هم تغییری در شرایط ایجاد نشد. تا اینکه اوایل پاییز، بعد از فتح ارتفاعات سومار به دست نیروهای ما (در عملیات مسلم بن عقیل) روحیه‌ها کمی احیا شد و سایه ناامیدی تاحدی رنگ باخت. هرچند زخم‌های به‌جای مانده از عملیات اندکی بهبود یافته بودند، در عمل معلوم شده بود مسیر ادامه جنگ، مسیر پرمانعی است. تسلیم صدام - به‌عنوان تنها تضمین قطعی صلح - اگر نه ناممکن، که بسیار دشوار و پرهزینه خواهد بود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها