وی ادامه داد: رمان کوتاه یا داستان بلند «طوطی و تاول» در واقع یک داستان اربعینی است. به این معنا که داستان مردی است به نام صابر خرم که از شهر تالش میخواهد به اصفهان برود و یک طوطی که آن را از اینستاگرام خریده است، تحویل بگیرد اما موقع رفتن، در شهر رشت اشتباهی سوار ماشینهای مهران میشود و صبح خودش را در مرز کربلا پیدا میکند و به نوعی وارد مسیر پیادهروی اربعین میشود.
این داستاننویس اضافه کرد: نکتهای که من در این رمان به آن توجه دادهام، نگاه مردمشناسانه به جامعه اربعینی است. در این جامعه انواع و اقسام طبقات اجتماعی، فِرَق و مذاهب حضور دارند و با اینکه طبقات وجود دارد، اما هیچ طبقهای جز طبقه اربعین حضور ندارد.
اکبری دیزگاه تصریح کرد: کاملترین مسئله من در این کتاب پرداختن به دو مسئله بود. اولین مسئله، وجه قیامتاندیش در اربعین بود. اربعین به نوعی شان و تفسیری از قیامت است. انگار هشدار دادند قیام کنند و یک جایی حاضر شوند. نکته دوم که بیارتباط با مسئلهی قیامت نیست، موضوع امام حاضر یا قائم است. بین قائم و قیام و قیامت، ارتباطی است که سعی کردهام در این کتاب به آن توجه کنم. تصورم این است که قائم و قیامت از یک صنف هستند. وقتی قیامت رخ میدهد قائم هم حضور دارد و بالعکس. در پایان داستان شخصیت محوری وقتی قیامت را درک میکند، به محضر امام حاضر هم تشرف پیدا میکند.
نویسنده کتاب «طوطی و تاول» در پاسخ به این پرسش که با توجه به چاپ سه اثر از وی در سال 1400 آیا خودش را نویسنده پرکاری میداند یا نه؟، گفت: این سومین کاری است که در سال 1400 از من به چاپ میرسد. تصوری درباره من وجود دارد و آن اینکه من یک نویسنده پرکار هستم؛ که تصور درستی نیست. این کتابها چاپشان همزمان شد. من رمان «سیاگالش» را سال 97 نوشتم و 98 بازنویسی کردم. مستندنگاری «بکه» را سال 94 کارهایش را انجام دادم و «طوطی و تاول» را روز عاشورای پارسال (9 شهریور 99) تمام کردم اما چاپ همه اینها همزمان شد.
نظر شما