امروز چهارم شهریور 1400، سیویکمین سال درگذشت مهدی اخوان ثالث، شاعر توانمند و نوگرا و ادیب و موسیقیپژوه مشهدی شعرهای زمستان، قاصدک، باغ بیبرگی و پادشاه فصلها پاییز و یکی از برجستهترین شاعران ایران در تاریخ ادبیات معاصر است.
او با تخلص م. امید، شاعری چیرهدست و آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقایی بود که عشق و علاقهاش به تمدن ایران باعث شد در تمام عمر خود ستایشگر مفاخر ایران باشد و بر مراقبت از زبان فارسی تأکید فراوانی داشته باشد.
اخوان ثالث در سال 1327 ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به معلمی در اطراف تهران مشغول شد، اما پیش از آن در مشهد تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به پایان رسانده بود و فارغالتحصیل هنرستان صنعتی شده بود. از نوجوانی شاعری را آغاز کرده بود و سر از انجمن ادبی خراسان درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد. از همان کودکی و دور از چشم پدر به موسیقی گرایش داشت.
پدرش علی نام داشت و به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود و چون یکی از سه برادری بود که از یزد به مشهد آمده بودند، نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند.
مهدی اخوان ثالث -که به هنگام تولد، با یک چشم نابینا به دنیا میآید- در این مورد گفته است: «پدر من عطار - طبیب بود و مادر هم کارش خانهداری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمانهای پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد وگرنه حالا دنیا را با یک چشم میدیدم؛ اما حالا با دو چشم میبینم.»
حاصل ازدواج اخوان با دخترعمویش ایران در سال 1329، شش فرزند بود. سه دختر به نامهای لاله، لولی، تنسگل و سه پسر به نامهای توس، زردشت و مزدک علی. اما این قسمت از زندگی او به همین جا ختم نشد. اخوان ثالث دو دخترش را به فاصله چند سال از دست می دهد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود که فوت كرد و در سال 1353 نیز دختر اولش لاله در رودخانه كرج غرق شد.
همکاری با مطبوعات، شرکت در کارهای سینمایی و نویسندگی و کار برای برنامههای رادیویی و بنیاد فرهنگ ایران، نظارت بر برنامههای ادبی، صدابرگردانی (دوبله) فیلمهای مستند در استودیو گلستان از جمله فعالیت های مهدی اخوان ثالث تا پیش از بازنشستگی در سال 1360 بود.
زندگی اخوان در سالهای پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. نه حادثه مهمی در زندگی او اتفاق افتاد، نه شعر خارقالعادهای سروده شد و مهمترین رویداد فرهنگی، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان که در تمام طول زندگیاش حتی برای یکبار نیز به خارج سفر نکرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد.
اخوان اثالث پس از کودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی ایران -که نظام سیاسی و فرهنگی جامعه بهکلی دگرگون شد- چهره دیگری بهخود گرفت. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانه زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند. پس از آزادشدن از زندان، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچگاه برای حزب و دستهای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کنارهگیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه «ایران ما» پیوست؛ اما طولی نکشید که در 1344 خورشیدی برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهامش سیاسی نبود، اگرچه اشعارش در این زمان حکایت از مردمی است که زیر فشار قدرت حاکمه قرار داشتند و او راوی قصههای آنان بود؛ ولی قصهای به نام «قصه قصاب کش» یا «قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم» باعث شد فردی از او شکایت کند.
مهدی اخوان ثالث -که در سرودن شعر به سبک کلاسیک، در قصیدهسرایی، غزلسرایی و نیز به سبک نو طبعآزمایی کرد- با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس میکرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.
او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش ملی و میهنی بود و در اسطورهسازی و داستانپردازی تبحر ویژهای داشت. آثار وی تلفیقی از زبان کهن، فکر و نگاه نو بود و این شاعر توانست با نمادگرایی و دیدگاه نوین خود انسان را با دردها، احساس، عشق و حسرتها آشنا کند و سبکی تازه را در عرصه شعر و ادب این مرزوبوم پدید آورد. شعر زمستان اخوان را شاهکار شاعری وی مینامند.
مهدی اخوان ثالت که شعرش همچون رودخانهای به دریای زبان و متون کهن با همه ظرفیتهایش متصل بود، سرانجام چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور 1369 خورشیدی در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و با دستور مقام معظم رهبری در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند. او حالا بیش از سه دهه است که مهمان فردوسی در توس است و سال گذشته نیز محمدرضا شجریان به جمع اخوان و فردوسی در طوس اضافه شد.
کتابهای ارغنون، انتشارات تهران (1330)، زمستان، انتشارات زمان (1335)، آخر شاهنامه، انتشارات زمان (1338)، از این اوستا، انتشارات مروارید (1345)، منظومه شکار، انتشارات مروارید (1345)، پاییز در زندان، انتشارات مروارید (1348)، عاشقانهها و کبود (1348)، بهترین امید (1348)، برگزیده اشعار (1349)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (1355)، دوزخ اما سرد (1357)، زندگی میگوید اما باز باید زیست… (1357)، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (1368)، گزینه اشعار (1368)، شاملو مردی دوست داشتنی، آوردهاند که فردوسی (کتاب کودکان, 1354)، درخت پیر و جنگل (1355)، پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)، نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)، کتاب مقالات (جلد اول)، بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی, 1357) و عطا و لقای نیما یوشیج (1361) مجموعه آثار مهدی اخوان ثالث است.
آنچه در پی میآید شعری از مرحوم مهدی اخوان ثالث، با نام «على موسى الرضا(ع)» است که میخوانید:
اى على موسىالرضا! ای پاکمرد یثربى، در توس خوابیده! من تو را بیدار مىدانم
زندهتر، روشنتر از خورشید عالم تاباز فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مىدانم
گر چه پندارند: دیرى هست، همچون قطرهها در خاک
رفتهاى در ژرفناى خواب
لیکن اى پاکیزه باران بهشت! اى روح! اى روشناى آب! من تو را بیدار ابرى پاک و رحمت بار مىدانم
اى (چو بختم) خفته در آن تنگناى زادگاهم توس!
ـ (در کنار دون تبهکارى که شیر پیر پاکآیین، پدرت
آن روح رحمان را به زندان کشت) ـ
من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّه زرتار مىدانم
من تو را بى هیچ تردیدى (که دلها را کند تاریک)
زندهتر، تابندهتر از هر چه خورشید است، در هر کهکشانى، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهانتر پرده اسرار مىدانم
با هزارى و دوصد، بل بیشتر، عمرت،
اى جوانى و جوان جاودان،
اى پور پاینده!
مهربان خورشید تابنده!
این غمین همشهرى پیرت،
این غریبِ مُلکِ رى، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتى، دَردى که بىشک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید (در نهانى) راه و درمانى.
جاودان جان جهان! خورشید عالمتاب!
این غمین همشهرى پیر غریبت را،
دلش تاریکتر از خاک، یا على موسىالرضا! دریاب.
چون پدرت، این خسته دل زندانىِ دَردى روانکُش را،
یا على موسى الرضا! دریاب، درمانبخش.
یا على موسىالرضا! دریاب.
نظر شما