آلیتسا آقایی که رمان علمی-تخیلیاش، «دختری آنسوی آینه» بهتازگی از سوی نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، میگوید؛ تعداد زیادی از مخاطبهای داخلی باور دارند که آثار تالیفی علمی-تخیلی یا به طور کلی آثار «گمانهزن»، همگی تقلید ضعیفی از آثار ترجمهای هستند که حتی ارزش خواندن را ندارند؛ درصورتیست که ما استعدادهای جوان بینظیری در این حوزه داریم و تعدادشان هم اصلا کم نیست...
رمان «دختر آنسوی آینه» شما که در روزهای اخیر منتشر شده است، بهانهای شد برای این گفتوگو. این رمان در چه ژانری قرار میگیرد و در چه دورهای آن را نوشتهاید؟
«دختر آنسوی آینه» یک اثر در ژانر علمی-تخیلی و ماجراجویانه با فضایی آخرالزمانیست که نگارش آن را از بهمنماه 98 آغاز کرده و در تیرماه 99 به پایان رساندم.
ورود به ژانر علمی-تخیلی با رویکرد داستانی آخرالزمانی، چه ملاحظاتی را میطلبد و چه تاثیری بر شخصیتپردازی، فضاسازی و ویژگیهای داستانی رمان شما داشته است؟
در ژانر فانتزی، دست نویسنده تا حد زیادی در خلق جهان داستانی و قوانین حاکم بر آن، باز بوده و ما میتوانیم دست به خلق دنیایی با قوانین خودساخته بزنیم. ناچار نیستیم از منطق و مفاهی1م علمی حاکم بر دنیای خودمان استفاده کنیم، اما در ژانر علمی-تخیلی دست نویسنده به این اندازه باز نیست و باید از قوانینی پیروی کند که از نظر علمی، حتی اگر اثبات هم نشده، امکانپذیر یا حداقل باورپذیر باشد. من فکر میکنم همین مساله باعث میشود که عناصر مختلف ریشه در واقعیتی که میشناسیم، داشته باشد. حتی فکر میکنم المانهای علمی-تخیلی کمک میکنند که نویسنده حقیقت را بهتر ترسیم کند و محتوا، برای خواننده ملموستر باشد. هرچند همین مساله در ژانر فانتزی هم کاملا امکانپذیر است و قصد من بههیچوجه مقایسه دو ژانر و ارزشگذاری نیست.
چه ویژگیهایی موجب شد تا این ژانر را برای روایت داستانتان انتخاب کنید؟
برای شخص من، هیچوقت به این شکل نبوده که با خودم بگویم: «میخواهم یک داستان علمی-تخیلی بنویسم» یا اینکه «اینبار قصد دارم ایدهام را در ژانر فانتزی بنویسم.» که نیاز به بررسی المانهای ژانری متناسب برای داستان احساس شود. فکر نمیکنم هیچ نویسندهای قبل از شروع یک اثر، ژانر اثر را بررسی و انتخاب کند. داستان و ایده خودبهخود میجوشد و هر المانی را که احتیاچ داشته باشد، خودش در اختیار نویسنده قرار میدهد. در واقع این ژانرها و المانهای مختص به هر ژانر نیستند که ایده من را انتخاب میکنند؛ بلکه این ایده است که هر المانی را که برای پرداخته شدن بهتر نیاز دارد، برمیدارد و در انتها خودش به هویت ژانری خودش دست پیدا میکند. در مورد «دختر آنسوی آینه» هم به همینطور بوده است.
ژانر علمی-تخیلی همواره مخاطبان بسیاری در سراسر جهان دارد و همین مساله زمینهساز ایجاد زیرمجموعهای از آثار تحتعنوان آخرالزمانی در این ژانر شده است. از جذابیتهای آثاری که در این ژانر تولید میشوند و همچنین رمانتان برای مخاطبان بگوئید.
برای من به عنوان یک مخاطب پَروپا قرص ادبیات و سینمای «گمانهزن»، خصوصا داستانهای آخرالزمانی، رویارویی انسانها با دنیای آشوبزده و جدید، و تلاش آنها برای وفق پیدا کردن و ادامه حیات بشری، همیشه جذاب و وجدآور بودهاست؛ شرایطی که حتی گاهی منفعلترین انسانها را هم به مبارزان سرسخت تبدیل میکند. انگار که این انسانها تا قبل از آخرالزمان در ژانر اشتباهی زندگی میکردند.
در نگارش «دختر آنسوی آینه» تلاش کردم تا نشان دهم که آیا انسان آخرالزمانزده برای بقا، حاضر به کنار گذاشتن قوانین و ارزشهایی که قدرتش را تضمین میکند، است یا نه و از همه مهمتر آیا میشود در برابر تغییرات دائمی جهان اطرافمان بیتفاوت ماند، روی شیوههای منسوخ شده پافشاری کرد، در گذشته ماند و همچنان هم به بقا ادامه داد یا همراه با این تغییرات لازم است که تکتک ما هم عوض شویم.
در مقایسه با حجم آثار تالیفی داخلی، آثاری که در ژانر علمی-تخیلی نوشته میشوند، رقم ناچیزی را به خود اختصاص میدهند. آیا این مساله به تجربه زیستی ما بازمیگردد؟ چه آیندهای برای این ژانر و نویسندگان ایرانی فعال در این حوزه متصور هستید؟
در این مورد فکر میکنم بیشتر مساله عرضه و تقاضا مطرح باشد و متاسفانه ادبیات «گمانهزن» تالیفی از هر دو طرف مورد کملطفی و بیتوجهی قرار گرفته است. سوای باورها و نگاههای اشتباه و ناآگاهانهای که به این شاخه از ادبیات وجود دارد، کتابهای گمانهزن ترجمهای، نسبتا با استقبال روبهرو میشوند و بازار خوبی دارند. پس نمیشود گفت استقبال از این ژانر آنقدر نیست که مخاطب تمایلی به خرید این آثار نداشته باشد. اگر چنین چیزی بود، ناشرها سرمایههای چندین میلیاردی را به چاپ آثار «گمانهزن» ترجمهای اختصاص نمیدادند.
متاسفانه مساله اینجاست که تعداد زیادی از مخاطبها باور دارند آثار تالیفی «گمانهزن»، همگی تقلید ضعیفی از آثار ترجمهای هستند که حتی ارزش خواندن را ندارند. حتی اگر هم بخوانند، با خشم مطالعه میکنند و گاهی انگار تنها هدفشان پیدا کردن ایراد در داستان برای اثبات ناتوانایی نویسنده ایرانی در این ژانرند. در واقع؛ بهنظر میرسد که نویسنده ایرانی را فاقد صلاحیت لازم برای قلم زدن در این ژانر میدانند. ناشران هم چنین نگاهی را به آثار تالیفی دارند و کمتر پیش میآید که تمایلی به چاپ اثری که حتی گاهی پیش از خوانده شدن، نقد منفی میگیرد، نشان دهند. بنابراین وضعیت فعلی ادبیات تالیفیِ «گمانهزن» فقط تحت تاثیر بیاعتمادی و بیمهری مخاطبها نیست؛ چراکه ناشرها هم آنطور که باید از نویسندههای داخلی حمایت نمیکنند. بسیاری از ناشران حتی حاضر نیستند سمت ادبیات تالیفی رفته و یا کتاب نویسنده کمتر شناخته شده یا تازهکار را بررسی کنند. در این میانه، نویسندهها مورد ظلم و ناحقی قرار میگیرند و عملا امکانی برای طلب حقشان وجود ندارد.
بهصورت کلی انگار نویسندههای ایرانی محکوم به دیده نشدن هستند. پس اینطور به نظر میآید که نه «عرضه» حاضر به حمایت از این آثار است و نه «تقاضا» رقبتی به این کار دارد. این درصورتیست که ما استعدادهای جوان بینظیری در این حوزه داریم و تعدادشان هم اصلا کم نیست. استعدادهایی که اگر به آنها بها و فرصت داده شود، آثاری خلق میکنند که بهراحتی میتوانند با نمونههای ترجمه شده رقابت کرده و نیاز بازار را برطرف کنند. اما حتی در شرایط موجود هم، با دیدن دوستان نویسندهای که باوجود وضعیت نامناسب و نبود حمایتهای کافی، همچنان با عشق مینویسند و دست از خلق کردن برنمیدارند، به آینده ادبیات «گمانهزن» امیدوار میشوم. ادبیات گمانهزن تالیفی، در حال برداشتن اولین قدمهاست و این نسل جوان و تازهنفس از نویسندهها، نسلی خواهند بود که «گمانهزن تالیفی» را رشد خواهند داد و جایگاه خود را به مخاطبها و ناشرها ثابت خواهند کرد.
تجربه زیستی و ویژگیهای تاریخی و جعرافیایی ما، تا چه میزان بر آثار نویسندگان ایرانی که در حوزه ژانر علمی-تخیلی و آخرالزمانی مینویسند، تاثیرگذار بوده است؟
برای جوابدادن به این سوال، نیاز داریم که یک «حداقل تعداد» از این چنین آثاری را مورد بررسی قرار دهیم؛ اما متاسفانه فکر نمیکنم شمار آثار علمی-تخیلی و پساآخرالزمانی تالیفی در دسترس، در خوشبینانهترین حالت، از انگشتان دو دست بیشتر باشد. هرچند بهشخصه دوست دارم تاثیرات بومی را در این آثار ببینم و خودم طرفدار بومیسازی هستم.
من 25 سال است که نوعی زندگی آخرالزمانی را احساس کردهام؛ در دنیا، فرهنگ و جامعهای متفاوت با چیزی که در آن زندگی کردم. اما مثلا اگر اینبار آدم فضاییها به تهران حمله کنند، قطعا برای من ملموستر و هیجانانگیزتر خواهد بود. به نویسندههای همنسلم توصیه میکنم که از بومیسازیها نترسند و در نگارش داستانهایشان از آن بهره بگیرند و فکر نکنند این کار کیفیت آثارشان را پایین آورده یا فضا را خراب میکند.
در حال حاضر کتابی در دست نگارش و یا آماده انتشار دارید؟
مشغول بازنویسی جلد اول از مجموعهی «ریتا یا همان مارگاریتا» با عنوان «بریدهبال» هستم. جلدهای این مجموعه تقریبا مستقل از هم بوده و در ژانر فانتزی نوشته شده است.
نظر شما