وی با بیان اینکه مرحوم بیدارفر در عرصه فرهنگ و علم یک عنصر خدوم و فعال در حوزه فرهنگ اسلامی بود، ادامه داد: بیدارفر با اینکه در یک خانواده ثروتمند پرورش پیدا کرد، خودش زندگی مرفهی نداشت اما همیشه روی خوش به دیگران نشان میداد و فروتنی و شادابی از چهره او آشکار بود. شرایطی پیش میآید که در جوانی برای ادامه تحصیل عازم اروپا شود، برای خداحافظی خدمت دایی بزرگوارش علامه حسن مصطفوی شرفیاب میشود و از دایی توصیه میخواهد، علامه که اهل معرفت بود با توصیهای که به او میکند، زندگی او را تغییر میدهد و بهجای رفتن به اروپا یک زندگی زاهدانه و زیست سادهای را انتخاب میکند و ثروت پدر را صرف امور دینی کرد.
حافظیان با اشاره به پیشینه زندگی مدیر فقید نشر «بیدار» و بیان این نکته که که وی در سال 1323 شمسی در تبریز متولد شد و مدرک کارشناسی در رشته الهیات از دانشگاه گرفت و در سال 1354 ساکن شهر قم شد و تحصیلات حوزوی در قم شروع کرد، گفت: یکی از علمای بزرگ و اهل معرفت که همحجره او بود، حاج شیخ حسن معزی تهرانی بود که من بارها دیدم این شیخ بزرگوار در کتابفروشی مرحوم بیدارفر مینشست و ساعتها با هم گفتوگو میکردند. کتابفروشی محل رفتوآمد علما و بزرگان بود. علامه حسنزاده آملی، مرحوم آیتالله ممدوحی، مرحوم حجتالاسلام غروی و جناب استاد علامه سیدمحمدرضا حسینی جلالی و بزرگان دیگر به این کتابفروشی رفتوآمد داشتند. فضلایی میدیدم که محصل عرفان و فلسفه بودند و مشکلات علمی را با او مطرح میکردند و از او کمک و راهنمایی میخواستند.
این محقق و پژوهشگر اضافه کرد: مرحوم بیدارفر متون عالی فلسفه و عرفان نظری را در محضر آیتالله حسنزاده آملی و آیتالله جوادی آملی فرا گرفت و کسی خبر از میزان تحصیلات او نداشت و اگر فردی با او رفتوآمد میکرد و حرفی مطرح نمیشد، فکر میکرد یک کتابفروش معمولی است و خبر از مراتب عالیه علمی و معرفتی او پیدا نمیکرد. با اینکه فضای غالب حوزه فقه و اصول است، او با انتشار متون فلسفی و عرفانی چراغ فلسفه و عرفان را نگه داشت و فردی بیحاشیه بود.
وی به ویژگیهای فردی مرحوم بیدارفر اشاره کرد و یادآور شد: استاد بیدارفر تخصصی کار میکرد. تحصیلاتش در جهت فرا گرفتن فلسفه و عرفان بود و کارهای پژوهشی او هم در همین حوزه رقم خورد و حتی انتشارات کتاب را در این علوم پیگیری کرد. کتابفروشی وی هم تخصصی بود، هر کسی دنبال کتاب فلسفه و عرفان میگشت، میدانست باید سراغ کتابفروشی بیدار برود. مرحوم آقای زاهدی هم که اخیراً به رحمت خدا رفت، کنار کتابفروشی آقای بیدارفر کتابفروشی داشت. آقای بیدارفر به من میگفت شرح اسفاری که آیتالله جوادی آملی نوشته است هم آقای زاهدی آورده است و هم من، اما در این مدت آقای زاهدی 2 نسخه را فروخته و من 50 نسخه را. این موضوع بهخاطر این بود که هر کسی کتاب فلسفی میخواست، اول سراغ آقای بیدارفر میرفت، اما مرحوم زاهدی همه نوع کتابی عرضه میکرد لذا کار او بهصورت تخصصی بود و در این رشته موفق بود.
این فهرستنگار نسخ خطی به زندگی ساده و زاهدانه مرحوم بیدارفر پرداخت و در ادامه گفت: او به معاش در حد ضرورت میپرداخت. من میدانم که شام شبش در حد یکی دو عدد سیبزمینی آبپز بود. با اینکه میتوانست با کتابهایی که در حد تیراژهای بالا چاپ میکرد وارد دادوستد با ناشران داخلی و خارجی شود و سود سرشاری به دست بیاورد، اما یک کتاب فلسفی و عرفانی را چاپ میکرد و ممکن بود فروش آن 15 سال طول بکشد اما خوشحال بود این کتاب در طول 15 سال به دست افرادی که نیاز دارند، میرسد. خلاصه عرض کنم که او بیادعا بود و علمش را به رخ دیگران نمیکشید. بیدریغ و بیمنت به افرادی که به دانش او نیاز داشتند و تقاضا میکردند، کمک میکرد.
حافظیان در ادامه به نقل خاطرهای پرداخت و افزود: یک بار به او گفتم در مورد زندگی یکی از علما که اطلاعات کمی از وی در دسترس است، مقالهای مینویسم، گفت من یک تحقیق مفصلی راجعبه او دارم. دستنوشتهای که 70 صفحه بود و هنوز چاپ نکرده بود در اختیار من قرار داد تا من برای مقاله از آن استفاده کنم. از طرف دیگر من در همان مقاله از کتاب یکی از آقایان استفاده کردم و چند نکته نوشتم و 4 بار از کتاب او اسم آوردم، بدون دقت در مقاله من همان آقا مقالهای علیه من نوشت که کتاب او را تلخیص و نام وی را ذکر نکردهام.
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: شخصیت علمی اینچنینی، یک دانشمند، یک مصحح ژرفاندیش متون سنگین علمی، اگر در اروپا یا کشورهای عربی و آمریکا زندگی میکرد، جاه و منزلتی دیگر داشت اما در ایران یک چنین شخصیتی چگونه زندگی کرد؟ با مردم و در میان مردم. خاطرم هست در تابستانِ گرم قم یک فلاکس آب میآورد، میرفت از سر خیابان یخ میخرید، تا مغازه با دست حمل میکرد و جلوی مغازه میگذاشت تا رهگذرها استفاده کنند. این جلوهای از ایمان و عرفان عملی او بود.
وی ادامه داد: مغازه قبلی استاد در پاساژ صاحبالزمان بود که آن را فروخت و به مجتمع ناشران منتقل شد. همسایه او گفت زمانی که کتابفروشی را فروخت خریدار جدیدی صحبت کرد و پیشنهاد داد من 80 میلیون تومان بیشتر میدهم، مرحوم بیدار گفت چون قبلاً با فرد دیگری صحبت کردهام، با همان مبلغ به او خواهم فروخت.
این فعال فرهنگی اضافه کرد: مرحوم بیدارفر جایگاه ویژهای میان ناشران قمی داشت. اگر به مجتمع ناشران مراجعه کنید، کوچکترین واحد کتابفروشی متعلق به مرحوم اوست درحالیکه میتوانست کتابفروشی بزرگ انتخاب کند اما او زُهد را انتخاب کرده بود و این مسئله اتفاقی نبود. مراجعهکنندهها حتی اگر کتابی خرید نمیکردند، مهمان لبخند و سخنان شیرین او میشدند و افراد به واسطه خاطرات جذابی که استاد نقل میکرد و نکتههایی علمی با ارزشی که بیان میشد، با یک خاطره خوش از آنجا میرفتند.
حافظیان در پایان به آثار مرحوم بیدارفر اشاره کرد و یادآور شد: از جمله آثار او شرح و تفسیر آثار ملاصدرا است که بهصورت جزء جزء در نسخههای خطی پراکنده بود. وی همه را جمعآوری و تصحیح کرد و به چاپ رساند و مقدمه مفصلی در شرح حال ملاصدرا نوشت که یکی از معاریف که خیلی ادعا داشت تمام شرح او از ملاصدرا را ترجمه کرد و به چاپ رساند بدون اینکه اشاره کند این مطالب را از کتاب استاد بیدارفر انتخاب کرده است. «المباحثات» ابنسینا و «علم الیقین فی اصول الدین» تالیف فیض کاشانی، ازجمله کتابهایی است که با تصحیح او به چاپ رسید. «شرح منازل السائرین» را کار کرد که به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. تصحیح و تحقیق «المراقبات (اعمال السنة)» میرزا جواد ملکی تبریزی نیز از جمله آثار اوست.
وی افزود: مرحوم بیدارفر بهعنوان مصحح برتر در جشنواره فارابی شناخته شد. یکی از کتابفروشیهایی که همسایه دیوار به دیوار او بود میگفت در یک جشنوارهای با هم رفتیم و قرار بود به استاد بیدارفر جایزه بدهند، گفت جلوی در نگهبان مانع ورود او شد چون لباس و سر وضع استاد را دید، او را نشناخت، اما استاد بیدارفر بدون اینکه برخوردی داشته باشد یا ناراحت شود، صبر کرد تا مسئله حل شود.
نظر شما