نگاهی به کتاب «اصول فقه و نقد هرمنوتیک فلسفی؛ مبانی و پیش فرضها»
کتابی که «نظریه فهم متن» در جامعه علمی شیعه را بررسی میکند
کتاب حاضر به مبانی و پیشفرضهای نظریه فهم متن در دانش اصول فقه در قیاس با آموزههای هرمنوتیک فلسفی میپردازد.
از جهت اول به مبانی محدود است. یعنی تنها باید در خصوص مبانی بحث کند و به تنقیح آنها بپردازد. از جهت دوم به مبانی و پیش فرضهای نظریه فهم متن، در دانش اصول فقه محدود است. از جهت سوم نیز به مبانیای محدود است که تنها از سوی هرمنوتیک فلسفی که از سوی هانس گئورگ گادامر و مبتنی بر اندیشههای مارتین هایدگر مطرح شده است، محل بحث قرار گرفتهاند. به این مبانی از جهت اینکه از سوی هرمنوتیک فلسفی مورد بحث قرار گرفتهاند مبانی هرمنوتیکی میگوییم. ترسیم قلمرو مزبور نشان میدهد که کتاب حاضر بیشتر از پایگاه هرمنوتیک فلسفی بحث میکند و میخواهد ببیند تأثیر مبانی فهمشناختی پیش گفته در اصول فقه چیست؟ و اگر مبانی مزبور نقد پذیرند، مبانی متناظر آنها در اصول فقه چگونه خواهد بود و نظر اصولیون در خصوص آنها چیست؟ تا نهایتاً معلوم شود که پایه ها و مبانی نظریه فهم متن در اصول فقه چگونه خواهد بود.
در «پیشگفتار» این کتاب آمده است: «در پرتو پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بار دیگر تعالیم متعالی و مترقی اسلام، به عنوان معارف نجاتبخش، در عرصه حیات انسان معاصر ظاهر گردید. تجدید حیات اسلام، از سویی سبب بیداری و خودباوری ملتهای مسلمان شد، از دیگر سو باعث نمایان شدن سستپایگی مسلکها و مکتبهای بشرساخته و نظامهای مبتنی بر آنها در میان دیگر ملل گشت. بایستگی بسط تحقیق و مطالعه متقن و منسجم، نظریهپردازی و نوآوری در زمینه مبانی معارف دینی و نظامات اجتماعی مبتنی بر آن و ضرورت پرداخت عالمانه و روزآمد به «حوادث واقعه فکری»، به فراخور شرایط کنونی و درخور این رستخیز رهاییبخش و نیز لزوم آسیبشناسی فرهنگ ملی، دفاع درست و دقیق از دین و زدودن پیرایههای موهوم و موهون از ساحت قدسی آن و صیانت از هویت فرهنگی و سلامت فکری اقشار تحصیل کرده و نسل جوان کشور، تأسیس نهاد علمی- پژوهشی ممحض و کارآمدی را فرض مینمود.
پژوهشکده حکمت و دینپژوهی -که مشتمل بر هفت گروه علمی با عنوانهای «معرفت شناسی»، «قرآن پژوهی»، «تخصصی علوم انسانی قرآنی»، «فلسفه»، «کلام»، «عرفان» و «منطق فهم دین» است- فعالیت مینماید و تحقیق حاضر در گروه منطق فهم دین انجام شده است؛ گروهی که پرداختن به مباحث عام روششناسی فهم دین را در دستور کار خود قرار داده است. در طبقهبندیهای معرفتی انجامشده در گروه نیز، این تحقیق ذیل مباحث مربوط به فلسفه اصول فقه طبقهبندی میشود و هدف آن، دستیابی به زیرساختهای اصلی نظریهای در اصول فقه است که آن را «نظریه فهم مراد شارع» یا «نظریه فهم متن» مینامند. طراحی و تنسیق این نظریه بر اساس آرای اصولیون و ناظر به اصول فقه موجود، در دستور کار نویسنده این کتاب، آقای مسعود فیاضی -که از اعضای هیئت علمی گروه بوده و سالهاست که به تدریس سطوح عالی دروس حوزوی اشتغال دارد- قرار داده شده است.»
همچنین در «مقدمه و کلیات» این کتاب میخوانیم: «اصول فقه دانشی است که در آن قواعد و روشهای استنباط حكم فرعی الهی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند. این دانش از ابتدای شکلگیری که به صورت علم مستقلی مطرح نبود و تنها مباحثی از آن در ضمن مباحث فقهی مورد بحث قرار میگرفت، تا کنون که به دانشی مستقل و دارای هویتی مشخص تبدیل شده است، همواره مسیری رو به تکامل را پیموده تا به وضعیت و ساختار فعلی رسیده است. با این همه، به دلیل اینکه یکی از نیازهای مهمی که سبب تدوین این دانش شده است، وجود فاصله زمانی زیاد بین زمان استنباط حكم فرعی الهی - یعنی اکنون – و زمان صدور نصوص و مشکلات ناشی از آن است، این دانش همواره نیازمند اصلاح و ارتقای درونی است؛ زیرا با افزوده شدن بر این فاصله زمانی همواره مسائل و مشکلات جدیدی، خود را نشان میدهند که اصول فقه باید برای آنها چارهاندیشی کند و در ضمن حل آنها خود را نیز به سطح راقیتری بالا بکشد؛ به خصوص اینکه علاوه بر رخ دادن مسائل جدید، دانشهای بشری نیز به مرور توسعه پیدا میکنند و احيانا تأثیرهایی بر پیش فرضها و حتی روشهای این علم میگذارند که در هر صورت اصولیون نمیتوانند در مورد آنها بیتفاوت باشند، بلکه باید تکلیف خود را با آنها روشن کنند و به صورت عالمانهای نکات صحیحشان را قبول نمایند و به کار گیرند و نکات منفیشان را نیز نقد کرده، کنار نهند.
نکته مهم در ارتقای بیشتر اصول فقه این است که قواعد و روشهای اصولی همواره بر اساس منطق و نظریهای که در ارتکاز اصولیون و فقها بوده است در اصول فقه مطرح میشدهاند و تکلیف آنها معلوم میشده است. این منطق و نظريه ارتکازی که همه هدفش به دست دادن روشهایی برای رسیدن به مراد شارع پس از گذشت این فاصله زمانی زیاد بوده، بين أصوليون شیعه هویت منحاز و مستقلی داشته است؛ به گونهای که برای نمونه با ارتكاز اصولیون اهل سنت متفاوت بوده است. نتیجه این تفاوت نیز این بوده که در اصول اهل سنت از قیاس و استحسان در استنباط احکام استفاده میشده است، ولی این قواعد در اصول فقه شیعه جای نداشته و در ساختار اصول فقه شیعی قرار نگرفتهاند. تا کنون این نظریه در ارتكازها بوده است، ولی شرایط تاریخی کنونی جامعه علمی شیعه اقتضا میکند که این نظریه ارتکازی که از آن میتوان به «نظریه فهم مراد شارع» یا «نظریه فهم متن» یاد کرد، از حالت ارتکاز خارج شود و به صورت منقح مطرح شده و ابعاد مختلف آن مورد بحث قرار داده شود.»
در فصل اول این کتاب نیز تحت عنوان «چارچوب فکری هرمونتیک» میخوانیم: «برای شناخت و نقد مباحثی از هرمنوتیک فلسفی که ناظر به مبانی نظریه فهم مراد شارع نزد اصولیون است و قبول آنها نظريه فهم متن اصولیون را دستخوش تغییرات اساسی میکند، به شناخت دستگاه فکری هرمنوتیک فلسفی و به تبع آن، مبانی مزبور نیاز است. از این جهت در این فصل به شناخت دستگاه فکری هرمنوتیک فلسفی میپردازیم. ابتدا نیز اندیشههای فلسفی مارتین هایدگر و سپس اندیشههای هرمنوتیکی هانس گئورگ گادامر را بررسی خواهیم کرد.
مارتین هایدگر در سال ۱۹۰۹ م وارد دانشگاه فرایبورگ شد و تحصیلات آکادمیک خود را در رشته الهیات آغاز کرد. او در همان ترم اول با کتاب «پژوهشهای منطقی» نوشته ادموند هوسرل، آشنا و پس از مدتی با شرکت در کلاسهای درس او رسما شاگرد او شد. کتاب «پژوهشهای منطقی» که اضلاع مختلف مکتب پدیدارشناسی را تبیین میکرد، تأثیر مهمی بر افکار هایدگر گذاشت و آن اینکه روش او در تحقیقات بعدیاش را به او نشان داد؛ البته هایدگر بعدها تغییرات زیادی در پدیدارشناسی هوسرل ایجاد کرد و پدیدارشناسی تغییر یافته را به عنوان روش اصلی تحقیقاتش به کار گرفت، ولی با این حال، رویکردهای کلی و روشهای کلان آن را محفوظ نگاه داشت و تا آخر عمر نیز به آنها وفادار ماند.»
کتاب «اصول فقه و نقد هرمنوتیک فلسفی؛ مبانی و پیشفرضها»نوشته مسعود فیاضی از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در 428 صفحه و با قیمت 75000 تومان به بازار نشر عرضه شده است.
نظر شما