جهانیان بر این نکته معترفاند که زبان فارسی، حامل ارزشهای والای انسانی، اخلاقی و عرفانی است و در عصر حاضر که دنیای جنگ تمدنهاست، ضرورت پاسداشت و گسترش این زبان شیرین به عنوان منادی صلح و مدارا و دعوت به همزیستی تمدنها بیشتر احساس میشود. روح عرفان ایرانی- اسلامی به عنوان ساحل آرام جانهای خسته، در میان اشعار فارسیسرایان موج میزند و عاشقان را نوید آرامش و اطمینان میدهد.
زبان و ادبیات فارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی با هزاران اثر گرانسنگ فرهنگی در زمینههای مختلف همواره مورد توجه مردمان سرزمینهای دور و نزدیک بوده است؛ چرا که منبعث از فطرت ناب و متعالی انسانی است. علیرغم فراز و نشیبها و رویدادهای پر تب و تاب و گاه ناخوشایند سدههای اخیر، بازهم این زبان غنی، شیرین و دلنشین در دورترین نقاط جهان حضور و نفوذ داشته و دارد و گواه این مدعا، ترجمه و تألیف هزاران کتاب و مقاله از سوی خارجیان درباره آثار جاودان و جهانی ادب فارسی مانند: شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی گنجوی، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولانا جلالالدین، غزلیات و دیوان حافظ شیرازی، رباعیات خیام نیشابوری و بسیاری از آثار ادبی، کلامی و هنری دیگر است.
از دیرباز آموزش زبان فارسي به خارجيان برای كشور ما اهميت زيادی داشته و در سالهای اخير گامهای مؤثری از سوی دولت، شورای گسترش زبان و ادب فارسی، وزارت علوم، تحقيقات و فنآوری به همراه دانشگاهها و مراکز پژوهشی، بنیاد سعدی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه و فرهنگستان زبان و ادب فارسي برداشته شده و در زمينه تهيه مطالب آموزشی نيز كوششهای ارزندهای به عمل آمده است.
زندهیاد دکتر زهرا استادزاده، عضو هیئت علمی فقید وزارت علوم یکی از چهرههای نامآشنای حوزه ترویج برونمرزی زبان و ادبیات فارسی است و فعالیتهای او به ویژه تجربیات ارزندهاش در باب کرسیهای آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای خارج از کشور در طول حیات علمی - پژوهشیاش با داشتهها و یافتههایی همراه بوده است که مرور آنها در کمک به معرفی این خادم راستین عرصه زبان و ادب فارسی و پژوهنده علاقهمند شعر فارسی در روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی مؤثر خواهد بود. دریغ که ویروس مُسریِ کویید 19 به ناگاه و مظلومانه او را در اوایل آذرماه سال 1399 در آستانة 50 سالگی از ما گرفت.
این نوشتار ضمن اشاره به برخی اقدامات و خدمات ارزنده وی در راهبری و نظارت بر روند آموزش زبان و ادبیات فارسی در کرسیهای زبانآموزی ایران در خارج از کشور سعی دارد به بخشی از فعالیتهای ادبی-فرهنگی این مدیر کوشا و پژوهشگر علاقهمند در عرصههای ایرانشناسی و شعرشناسی پرتو افکند.
جهان اندیشه زهرا استادزاده به دانستن عروض و قافیه و اوزان شعری محدود نمیشد، بلکه در پی آن بود تا از عروض و قافیه به سوی کاربرد ادبیات در زندگی پرواز کند. این کنشگری عقلانی به او کمک کرد با بهکارگیری ابزار ادبیات و فراهمسازی زمینههای آموزش آن به خارجیان، زمینة کنکاش در کم و کیف زندگی و تفکر شعرا و نویسندگان ایرانزمین را برایشان فراهم آورد. از این منظر، در کرسیهای زبانآموزی ایران، زبانآموزان با آموختن درسهایی از میراث فرهنگی و هویتی ایرانزمین در واقع دریچهای به سوی ایرانشناسی میگشایند. او به عنوان رئیس اداره اعزام استاد در معاونت زبان فارسی مرکز همکاریهای علمی- بینالمللی وزارت علوم، عملکرد کرسیهای زبانآموزی ایران در خارج از کشور را با این نگاه مراقبت و نظارت میکرد و ضمن همفکری در گزینش استادان و مدرسین باتجربه و خوشذوق از بین متقاضیان اعزام، در رفع احتیاجات نرمافزاری این کرسیها نیز میکوشید.
او با مشارکت متعهدانه در فرایند گزینش و اعزام استادان متقاضی به کرسیهای زبانآموزی ایران در خارج از کشور میکوشد چراغ آموزش زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاههای خارج از کشور روشن نگه دارد و به شکلهای مختلف در تعامل با نهادهای مرتبط به ویژه سفرای ایران در کشورهای هدف و نیز کارشناسان مرتبط در وزارت امور خارجه بستر آموزش زبان و فرهنگ ایرانی را در حد مطلوب فراهم آورد و به سهم خود موجب تعمیق روابط فرهنگی ایران با کشورهای هدف میشود. وی در تعامل با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بنیاد سعدی و نهاد کاری خویش (معاونت زبان فارسی و ایرانشناسی مرکز همکاریهای علمی- بینالمللی وزارت علوم) به تقسیم وظایف و تعیین محدوده شغلی عنایت داشت و بر حفظ این حریمها پای میفشرد.
استادزاده در ایجاد روابط خلاقانه مقبول و حسن سلوک با فعالان داخلی عرصه آموزش زبان و ادبیات فارسی و از سوی دیگر ایرانشناسان و نیز ایرانیان مقیم خارج از کشور توانا بود و اغلب استادان زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای کشورمان خاطرات به یادماندنی از تعاملات شغلی با او در ذهن دارند. هنر او بهرهگیری از ظرفیت علمی و توان اجرایی ایرانشناسان در اقصی نقاط گیتی به منظور هم-افزایی در اشاعه زبان و فرهنگ ایرانی بود.
فعالیت خلاقانه و اثرگذار او به دو دهه برنامهریزی و بسترسازی برای ترویج زبان و ادب فارسی در معاونت زبان فارسی مرکز همکاریهای علمی- بینالمللی وزارت علوم و کمک به تأسیس مراکز آموزش زبان فارسی در برخی دانشگاههای مادر کشور و نیز همفکری در برپایی نخستین آزمون هماهنگ تعیین سطح زبانآموزان خارجی (سامفا) ختم نمیشود بلکه او در مقالههایی که در همایشهای تخصصی و نشریات معتبر ارائه کرده به طبقهبندی مشکلات کرسیهای زبانآموزی وزارت علوم در دانشگاههای خارج از کشور به تفکیک پرداخته و سپس به طرح راهکارهایی برای برونرفت از این تنگناها و تقویت مسیر زبانآموزی در آنها میپردازد. به علاوه این بانوی ادبدوست و شعرشناس در خلال آثار متعدد خود به معرفی زنان پیشکسوت ایران در حوزه شعر و ادب فارسی نیز عنایت داشته و با یادآوری ویژگیهای شعری و ادبی آنان خدماتشان را ارج نهاده است.
نادره جلالی (مدیر امور بینالملل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی) به مناسبت درگذشت نابههنگام دکتر زهرا استادزاده در مقالهای مندرج در یادنامه او به روایت تحلیلی زندگی و آثار آن پژوهنده فقید پرداخته است. استادزاده در مقالهای تحت عنوان «مقایسه محتوایی اشعار غنایی سه شاعر مرد و زن معاصر (پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده و ملکالشعرای بهار، سهراب سپهری و علی موسوی گرمارودی» هنرمندانه به مقایسهسبکشناسانهپروین با ملکالشعرا، فروغ فرخزاد با سهراب سپهری و طاهره صفارزاده با علی موسوی گرمارودی میپردازد و نشان میدهد که این بانوان شاعر چگونه توانستهاند مانند مردان ادیبِ صاحبنام از ادبیات بهعنوان ابزاری برای تراوش داناییهای خود بهره جویند و سرانجام از چه قدرتی در تولید آثار نظم پارسی برخوردار بودهاند.
هنگامی که به سرودههای پروین اعتصامی نگاه میکند، درمییابد او چگونه بشریت را دعوت به شناخت ماهیت وجودی زن مینماید. از اینرو، با ذکر نام پروین و تحلیل و مقایسة اشعار او با دیگر شاعران نشان میدهد که در دوره اختناق که بسیاری از مردان سکوت اختیار کردهاند این زن چگونه متهورانه به نقد وضعیت اجتماعی میپردازد. یا در جای دیگر ضمن مقایسه معارف ادبی فروغ فرخزاد با سراینده صاحبنامی چون سهراب سپهری نشان میدهد که چگونه این بانوی شاعر با عریانگویی خود زبان نقد اجتماعی را بر علیه دو گرایش جبر انسانشناختی و جبر طبقاتی جامعه به کار میگیرد. این قیاس ضمن یادآوری شباهتها و تفاوتهای این شاعران زن با شاعر صاحبنامی چون ملکالشعرا نشان میدهد که اگر این زنان بلندپروازتر از این شاعران نبودهاند حدالاقل به سهم خود در عرصه ادبیات در حد آنان درخشیدهاند. برای خواننده در خلال این تحلیلهای قیاسی، علاقه و تسلط استادزاده در شعر معاصر نمودی عیان مییابد و در کنار مشغله شغلی، اشراف او بر شعرشناسی را به اثبات میرساند.
یا در مقاله «حجاب و عفاف از منظر شاعران معاصر زن» نشان میدهد که زنانی مانند عصمت ایزدی چگونه و با چه استدلالی با پدیده حجاب ظاهراً مخالفت میکنند و در مقابل از زنان فرهیختهای مانند طاهره صفارزاده و سپیده کاشانی بهعنوان موافقان پدیده حجاب یاد میکند. همین مقایسه نشان میدهد که چگونه استادزاده در طبقات پرپیچوخم ملاحظات اجتماعی با ابزار ادبی به موضوع مهم حجاب ظاهری در کنار حجاب باطنی (عفت زن) میپردازد.
از دیگر فعالیتهای ادبی مهم و باارزش استادزاده، تفسیر دنیای کودکانه در آثار پروین دولتآبادی است؛ شاعری نجیبزاده که خاندانش در قرن معاصر به میهنپرستی و دانشدوستی شهرت داشته و منشأ خدماتی در عرصههای فرهنگي، اجتماعي و سياسی بودهاند. شاعری که سرودههای بسیاری برای کودکان چون مجموعههای شورآب، آتش و آب، گل را بشناس کودک من، مرغ سرخ پاکوتاه، بر قایق ابرها و گل بادام را سروده و شماری از آنها چون «به مادر گفتم آخر این خدا کیست» و مثنوی «پرستوی نغمهخوان» زینتبخش کتابهای درسی دانشآموزان بوده و در حافظه چند نسل از کودکان ایرانی ماندگار شده است؛ ولی در سالهای اخیر کمتر یادی از او در کتابها و نشریات به میان آمده و بیم آن میرفت که خاطره او به آرامی از ذهنها برود؛ شاعری که گرچه خود هرگز فرزندی نداشت، اما مادرِ همهکودکان ایران بود و در اشعار خود به هویت کودک اهمیت میداد؛ با بیانی ساده و کودکانه ولی نگاهی عمیق به زندگی و پدیدههای آن بدون به کارگیری زبان پند و اندرز، مخاطب را به دیدن و چگونهدیدن و کودکانهدیدن فرامیخواند.
استادزاده نیز با توجه به اهمیت نقش این بانوی شاعر در ادبیات کودکان، در مقالهای تحلیلی با عنوان «بررسی محتوایی اشعار کودکانه پروین دولتآبادی: بر قایق ابرها و گل بادام» مضامین آن آثار را در شش محور طبیعتگرایانه، سرگرمکننده و لذتبخش، سیاسی-اجتماعی، دینی، آموزشی- علمی و تربیتی-اخلاقی مورد بررسی قرار داده و نشان میدهد که هریک از این مضامین به چه میزان در اشعار این شاعر به کار رفته و چگونه معناهایی از زندگی کودکان را متبلور میسازد. او نتیجه میگیرد «امید» و «مهر و عاطفه» مهمترین مضامینی است که در اشعار آن شاعرخاطرهساز نمود دارد و شاعر چگونه زیبایی طبیعی و دگرگونی فصلها را در دامن طبیعت توصیف میکند، حس میهن دوستی را به کودکان انتقال میدهد و توجه کودک را به زیباییهایی پیرامون خود جلب میکند.
مقاله مزبور در جشنواره دهم نقد در سال 1392 مورد تقدیر قرار گرفت. استادزاده پیشتر نیز در سال 1388 موفق به کسب عنوان پژوهشگر شاخص کشوری و برگزیده وزارت علوم از سوی دبیرخانه مرکزی ستاد هفته پژوهش گردید و از فعالیتهای پژوهشی وی تجلیل شد. از خاموشی نابهنگام چراغ عمر ثمربخش این بانوی فرهنگ دوست و پرتلاش قریب به 10 ماه میگذرد و خاطره خدمات ارزشمند و محبتهای قلبی او در ذهن و جان استادان بسیاری که با او در ارتباط شغلی بوده اند و به ویژه در فرایند انتخاب و اعزام استاد زبان و ادبیات فارسی به دانشگاههای جهان همچنان زنده است.
کتاب یادنامه او موسوم به «فراسوی فارسی» مشتمل بر 22 مقالة تقدیمی به روح بلند وی به قلم استادان حوزههای زبانشناسی و زبان و ادب فارسی دانشگاههای کشور در نوروز 1400 توسط انتشارات کتاب بهار در قالب 500 صفحه منتشر شد و در شب زادروزش در 20 تیر 1400 در نشستی به اهتمام دانشگاه فردوسی مشهد و با حضور دکتر محمدجعفر یاحقی (استاد ممتاز زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، دکتر محمد دبیرمقدم (استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و معاون علمی- پژوهشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، دکتر سید محمد ترابی (استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی)، دکتر بهادر باقری (دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی) و دکتر امید ملاک بهبهانی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) به جامعه فرهنگی کشور معرفی و ارائه شد.
زندگی اجتماعی استادزاده ترجمان این بیت ماندگار از استاد شهریار است که فرمود:
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم»
به بهانه نکوداشت روز ملی شعر و ادب فارسی، به روح بانوی فقید زبان فارسی درود میفرستیم و یاد نیکش را گرامی میداریم.
نظر شما