از نظر نباید که دور داشت که در هفت یا هشت سال اخیر ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر با اجرای جشنوارهها و طرحهای کتابخوانی همت خود را به کار گرفته تا با طراحی، تدوین و اجرای طرحهای خلاقانه و نوآورانه با همکاری بخشهای دولتی و خصوصی زمینه مطلوبی را برای جذابیت کتاب و راهیابی آن به لایههای تو در توی جامعه کتابگریز خود فراهم آورد و در این راستا، موفقیتهایی هم در رویدادهای کتابمحور کسب کرد که شاخصترین آن کسب عنوان پایتخت کتاب برای شهر بوشهر بود.
حالا با مشاهده این آمار مایوسکننده، به جرات میتوان گفت که عنوان یادشده (پایتخت کتاب ایران) تنها عنوانی ویترینی و نمایشی بوده و نتوانسته است به رسالت اصلی خود که همانا نهادینه کردن فرهنگ کتاب و کتابخوانی در سطح استان بوشهر است، دست بیابد.
البته به عقیده کارشناسان، فرهنگ مردم بوشهر فرهنگ شفاهی است و آنها بیشتر خواهان شنیدناند تا خواندن و سیاستها و راهکارهای ارائهشده از سوی متولیان امر هم در جذب آنها به فرهنگ مکتوب و کتابخوانی موثر ظاهر نشده است و اینگونه شده است که طبق طرح «آمارگیری از فرهنگ رفتاری خانوار» که از سوی مرکز آمار منتشر شده، پایینترین سرانه مطالعه در کشور به بوشهریها تعلق گرفته است.
بر اساس یافتههای این طرح تحقیقاتی، استانهای یزد با ۱۵ ساعت و ۱۶ دقیقه، قم با ۱۵ ساعت و ۱۲ دقیقه، قزوین با ۱۲ ساعت و ۵۸ دقیقه در ماه بیشترین و استانهای کرمانشاه با سه ساعت و ۴۰ دقیقه، کهگیلویه و بویراحمد با سه ساعت و بوشهر با ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه در ماه کمترین سرانه مطالعه را در سال ۹۹ داشتهاند. این نتیجه موجی از نگرانی در جامعه کتابخوان و فریخته و اندیشهورز این خطه بهراه انداخته است، قطعا برای ارتقای سرانه مطالعه در این استان باید راهکارهای مدبرانه و کارسازی اندیشیده شود؛ چراکه این رتبه زنگ خطر را برای فرهنگ بوشهر صدا درآورده است.
سیدقاسم یاحسینی، پژوهشگر، روزنامهنگار، نویسنده و مورخ اجتماعی جنوبی درباره علل کتابنخوانی مردم بوشهر به خبرنگار ایبنا گفت: دلایل کتاب نخواندن مردم بوشهر همان دلایلی است که کل مردم ایران را به نخواندن کتاب سوق داده است. زیرساختهای کتاب مثل روزنامه، چاپخانه، انتشاراتی، کتابفروشی و مراکز فرهنگی در بوشهر هست، با وجود این، کمتر کسی کتاب میخواند. حتی قشر روشنفکر و تحصیلکرده!
وی افزود: در بوشهر حدود 10 هزار دانشجو وجود دارد، اما تیراژ کتاب از سوی انتشارات محلی بین 50 تا 400 نسخه است! به باور من یکی از مهمترین علل کتابنخوانی مردم ایران و بوشهر، وقایع تلخ دهه شصت، سرخوردگی و یاس ناشی از آیندهای تاریک است. وقتی خانوادهای در یک مهمانی 200، 300 هزار تومان پیتزا و شام میخورند، معلوم میشود پول هست، اما همان خانواده حاضر نیست 100 هزار تومان کتاب برای غذای روحش بخواند.
وی در پاسخ به این پرسش که برای خروج از این وضعیت چه راهکاری را پیشنهاد میدهید تا دستکم به کمک آن بتوان نسل آینده را با کتاب مانوس کرد؟، گفت: سالی که نکوست از بهارش پیداست! بهدلیل تورم و تحریم و سوءمدیریت در 10 سال اخیر مصرف مواد غذایی چون شیر و لبنیات، گوشت و ماهی تا حدود 40 درصد کاهش پیدا کرده است. خانوادهای که هزینه غذای روزانه کافی و استاندارد ندارد، چگونه میتواند فرزندی فرهنگی و کتابخوان پرورش دهد؟! راستش با وضعیت پیچیده کنونی، حرف زدن از نسل آینده دستکم برای من ممکن نیست. اما توجه داشته باشیم که این گذشته است که امروز را ساخته و امروز است که فردا را رقم میزند... مگر دستی از غیب بیاید و کاری بکند!
حمید موذنی، نویسنده، جامعهپژوه و روزنامهنگار بوشهری نیز در این باره به خبرنگار ایبنا گفت: کتابخوانی و فعالیتهای هنری و ادبی از عادات و خصایص طبقهی متوسط هستند. رشد طبقهی متوسط در جوامع به افزایش کتابخوانی و رویکرد مردم به سالنهای سینما و تئاتر و گالریهای هنری منجر میشود. در ضمن کتابخوانی بخشی از هویت جدید انسان مدرن است که با گذار از پیوندهای خونی و سببی به سمت پیوندهای مدنی و شرکت در انجمنها و نهادهای مدنی شکل میگیرد. جامعهی مدنی پویا نیز به افزایش کتابخوانی و بالندگی سایر فعالیتهای هنری و فرهنگی میانجامد. با این اوصاف، اگر به جامعهی ایرانی نگاه کنیم، بیتوجهی مردم به کتابخوانی و اموری که ذیل اوقات فراغت جای میگیرند، جای تعجب و پرسش کمتری دارد.
وی ادامه داد: جامعهی ایرانی سالهاست که به لحاظ اقتصاد و معیشت روبهافول است. افزایش تورم، گرانی، فقر و بیکاری در جامعه ایران، منجر به ضعیفشدن و حتی از میان بردن طبقهی متوسط شده است. طبقهی متوسط محرک و محور حرکت به توسعه است و زمانی که این طبقه با انسداد و مانع و رادع برخورد کند و ضعیف شود، نتیجهی آن تضعیف حوزهی فرهنگ میشود. طبقهی متوسط ایرانی در ایران در واقع به طبقهی فقیر تبدیل شده که دیگر نمیتواند به سراغ کتاب و سایر کالاهای فرهنگی رجوع کند. اوقات فراغتی وجود ندارد، چون افراد چند شغله شدهاند و نتیجهی این وضعیت در عرصهی کتابخوانی خود را با بیاقبالی به این کالا بروز میدهد. بوشهر در این وضعیت، ذیل گفتمان ملی قرار میگیرد و تفاوت تنها در جزئیات ناچیز است.
این جامعهپژوه و نویسنده در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه آیا طرحی یا برنامهای را میشناسید که بتواند کتابخوانی را در بوشهریها به یک عادت تبدیل کند؟، بیان کرد: این نوع طرحها، برنامهها، جشنوارهها و... فاقد معنای واقعی هستند. درواقع برساخت این نوع طرح و برنامهها برای این است که بهجای عمق بخشیدن به موضوع، آن را به یک رقابت فیک و فاقد اثر تبدیل کنند. این برنامهها، نوعی پروپاگاند گفتمان رسمی است و به لحاظ تاثیرگذاری میتوان مشاهده کرد که در عمل بجز یک عنوان چیز دیگری عاید این جامعه نکرده است. عرصهی کتاب باید از عرصهای زیرممیزی به عرصهای آزاد مبدل شود. دخالت گفتمان رسمی از بین رود و انجمنهای مدنی مستقل و آزاد شکل بگیرند تا بتوان دوباره از آشتی و نزدیکی جامعه با کتاب سخن گفت و این موضوع رنگ واقعیت به خود بگیرد.
به عقیده وی، برنامههای کتابمحور و فرهنگی و هنری بیشتر برنامههای سفارشی و پروپاگاند هستند. این برنامهها هیچکدام واقعی و از سر اندیشه و با نیت بالندگی فرهنگ رخ نمیدهند. در واقع این برنامهها بخشی رزومهسازی و بخشی هم بخشنامهمحور و از بالا به پایین هستند و بخش دیگر هم تا حدودی به همت کتابفروشیها و نویسندگان رخ میدهد که این بخش واقعی است، اما همانطور که اشاره کردم طبقهی متوسط جامعه رو به افول و زیر فشار است و بهنظر من همین قدری هم که مردم رو به کتاب میآورند ارزشمند و چشمگیر است که البته نشان میدهد مردم همچنان با سبک زندگی خود دست به مقاومت مدنی میزنند و به هر مشقتی، کالای طبقه متوسط خود را تهیه میکنند.
موذنی در پایان یادآور شد: ویلم فلور، محقق و پژوهشکر مطرح هلندیتبار ساکن آمریکا که حدود ۳۵ کتاب در باب بوشهر و خلیج فارس به رشته تحریر درآورده، در یکی از آثار خود اشاره میکند که مهمترین وجه بارز و برجستهی بوشهر نسبت به هرمزگان و سایر بنادر، توجه مردم بوشهر به موضوع فرهنگ بود. در بوشهر روزنامه منتشر میشد. سینما ساخته شده بود و رخدادهای فرهنگی در کنار مراودات تجاری رشد میکرد و این رفتار در دیگر بنادر وقت ایران نبود. به نظر من، مردم بوشهر همچنان این خصلت را حفظ کردهاند و من هر وقت به کتابفروشی سر میزنم، متوجه حضور افراد مشتاق کتاب هستم. بالاخره قیمت کتاب و پایین آمدن سطح درآمد مردم در کنار فضای نومیدکننده اجتماعی و شاق اقتصادی هم تاثیرات خود را گذاشته. اما مردم بوشهر و در کل ایرانیان همیشه با زبان فارسی و توجه به فرهنگ، مقاومت خود را نشان دادهاند و این خصلت عمومی یادگار تاریخی آنها است. ارزان شدن کتاب همراه با بالا رفتن سطح درآمد جامعه شاید بهترین اتفاق باشد که بتواند مردم را دوباره به کتاب جذب کند.
همچنین اسماعیل حساممقدم، نویسنده، جامعهشناس و روزنامهنگار جنوبی در خصوص علل درجا زدن بوشهر در مطالعه به خبرنگار ایبنا گفت: تجربه شکستخوردهای که در سالهای اخیر از «سُستکوشی» در گروههای واتسآپی و اینستاگرام در میان عموم شهروندان استان بوشهر داشتیم، شوربختانه مشخص شد که نخبگان و فعالان و کنشگران فرهنگی و اجتماعی و مدنی و سیاسی استان بوشهر را نیز در این سستکوشی فضای مجازی انداخته است. اگر تا پیش از این در دهه 70 و 80 شمسی، فرهیختگی و اندیشهورزی بر دوش نخبگان این استان بود، در ابتدای دهه نود شمسی، شاهد کوچ این نخبگان از فضای عمومی و واقعی جامعه به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بودیم. حال در پایان دهه 90 بر اساس این آمار منتشرشده میبینیم که چه بر سر فرهنگ کتابخوانی و اندیشهورزی آمده و دیگر از چهره دوگانه ژانوس در فرهنگ بوشهر، خبری نیست!
وی تصریح کرد: نخبگان و تاثیرگذاران فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بهطور تماموقت از توده مردم پیروی میکنند و کیفیت مطالب و جدالها در واتسآپ و... حکایت از یک عقبگرد نسلی و تاریخی در فرهنگ و اجتماع استان بوشهر دارد. بنده در مقالات متعددی در سالهای ۹۳ و ۹۴ از استعارهی «شوالیههای زیر پتو» برای تحلیل این کنشگران بهره بردم و حال میتوان نتیجه این سستکوشی را مشاهده کرد.
حساممقدم در پایان یادآور شد: پیشنهاد اکید من بهطورخاص به نخبگان کتابخوان استان بوشهر، ترک فضای مجازی و حضور در عرصه عمومی و جان دوباره دادن به نشریات کاغذی است. نکته آخر هم متذکر بودن به طرحهایی مانند صیانت از فضای مجازی است که یک دهه آینده را تحت تاثیر محدودیتهای خود قرار میدهد و بهتر آن است که از همین اکنون به فکر بدیلها و آلترناتیوهای دیگری برای کنشگری فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بود. بازگشت به جامعه مدنی و نهادهای اجتماعی و مطبوعاتی میتواند راهی برای بازسازی و بازآفرینی فرهنگ مطالعه و اندیشیدن در استان بوشهر باشد.
نظر شما