اقتصاد نشر و ضرورت تغییر رویکرد به کالاهای فرهنگی/1
10 پرسش اساسی برای بهبود اقتصاد فرهنگ چیست؟/ به نحوه توزیع هویج اعتراض میشود اما به توزیع کتاب نه!
محسن فردرو، کارشناس فرهنگی و نویسنده کتاب «اقتصاد فرهنگ» تغییر رویکرد مسئولان به کالاهای فرهنگی بهعنوان کالای اساسی را مقدمه تقویت اقتصاد فرهنگ میداند و معتقد است باید به سرمایهگذاری و تعریف نقش دولت و بخش خصوصی در این حوزه بهطور ویژه توجه کرد.
بر همین اساس قانون، دولت را مکلف کرده است، به منظور رونق اقتصاد فرهنگ، افزایش اشتغال، بهبود کیفیت کالا و خدمات، رقابتپذیری، خلق منابع جدید، توزیع عادلانه محصولات و خدمات فرهنگی و ایجاد بستر مناسب برای ورود به بازارهای جهانی فرهنگ و هنر و تامین فضاهای کافی برای عرضه محصولات فرهنگی اقدام کند.
محسن فردرو، دانشآموخته مقطع دکتری مدیریت فرهنگ و برنامهریزی فرهنگی DBA کسبوکار و مدیریت اجرایی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا؛ میگوید نگاه مسئولان به کالای فرهنگی باید تغییر کند. وی تاکید دارد؛ کالای فرهنگی جزو کالاهای اساسیاند. میپرسد: «چرا این نوع کالا لوکس شناخته میشود؟ بهنظر میرسد این نوع کالاها ظاهرا، بهطور مستقیم با زندگی مردم در ارتباط مستقیم نیستند؛ احتمالا توقف توزیع پیاز و هویج، اعتراض به همراه دارد اما اگر توزیع کالاهای فرهنگی مثل کتاب دچار اشکال شود، اتفاقی نمیافتد؛ درحالیکه امروزه هویت و سبک زندگی افراد با مصرف کالاهای فرهنگی و بهطور کلی ابزارهای فرهنگی، تعریف میشود.»
فردرو، طرح 10 پرسش مبنایی را مطرح میکند و معتقد است با پاسخ به این پرسشها میتوان در زمینه بهبود «اقتصاد فرهنگ» در همه حوزهها ازجمله نشر قدم برداشت.
توجه به مقوله «اقتصاد فرهنگ» بهعنوان یکی از اصلیترین رویکردهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت جدید عنوان شده است. «اقتصاد فرهنگ» به چه معنا است و چرا باید به آن پرداخت؟
«اقتصاد فرهنگ» بهعنوان مقوله علمی جدید، زیرمجموعه رشته اقتصاد محسوب میشود. در بحث درباره اقتصاد فرهنگ، پرسشهایی مانند اینکه آیا دانش اقتصاد، درباره کالاهای فرهنگی قابل تعمیم هست؟ مطرح میشود. این بحث ابتدا با موضوع مصرف کالاهای هنری، شکل گرفت. اقتصاد فرهنگ، مقوله پیچیدهای است که به مرور جدیتر گرفته شد. اقتصاد فرهنگ تلاش میکند به پرسشهایی درباره روابط حوزه تولید، مصرف توزیع و یا مبادله کالا، نیاز مخاطبان، چرخه اقتصادی سرمایهگذاری، تحلیل عملکرد، اشتغال، صادرات و واردات پاسخ دهد؛ بهعبارت دیگر همه مباحث اقتصاد کلان و خرد در اقتصاد فرهنگ نیز وجود دارد. در چند دهه گذشته، مشخص شده که اقتصاد فرهنگ، علاوهبراینکه یک شاخه علمی است، موضوع حائز اهمیتی محسوب میشود؛ بههمین دلیل توجه به آن درحال افزایش است.
با توجه به اینکه بیشتر، اقتصادانها به موضوع اقتصاد فرهنگ پرداختهاند و صرفا به بازار و مباحث بهاصطلاح خشک، مانند تعیین قیمت کالاهای فرهنگی مانند کتاب توجه نشان دادهاند، تلاش کردم در کتاب «اقتصاد فرهنگ» از زوایه نگاه کارشناس فرهنگی، به مقوله اقتصاد فرهنگ توجه کنم. تاکید دارم، کارشناسان فرهنگی باید به این مقوله بپردازند. کارشناسان اقتصادی چندان به مباحث فرهنگی وچالشهای آن آشنایی ندارند، در نتیجه مباحث چندان نتیجهبخش نخواهد شد.
چرا باید در مدیریت فرهنگی به مقوله «اقتصاد فرهنگ» توجه کرد؟
از منظر علم اقتصاد، کالاها به «لوکس» و «اساسی» تقسیم میشوند. برخی معتقدند، کالاهای فرهنگی در ردیف کالاهای لوکس قرار دارند و نیازهای اساسی افراد را تامین نمیکنند؛ بهعبارت دیگر نبود آن به زندگی مردم آسیب نمیزند. همین پیشفرض زمینهساز بروز اشکال میشود. به نظر میرسد، این نوع تقسیمبندی بهطور ناخودآگاه در ذهن برخی مسئولان وجود دارد. من معتقدم کالاهای فرهنگی، اساسی هستند. اما چرا این نوع کالا لوکس شناخته میشود؟ بهنظر میرسد این نوع کالاها ظاهرا، بهطور مستقیم با زندگی مردم در ارتباط مستقیم نیستند؛ احتمالا توقف توزیع پیاز و هویج، اعتراض به همراه دارد اما اگر توزیع کالاهای فرهنگی مثل کتاب دچار اشکال شود، اتفاقی نمیافتد؛ درحالیکه امروزه هویت و سبک زندگی افراد با مصرف کالاهای فرهنگی و بهطور کلی ابزارهای فرهنگی، تعریف میشود. مصرف یعنی چه میخوانیم، گوش میکنیم و چه میبینیم.
هرآنچه نظام جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای شکلگیری تا امروز بهعنوان ارزشهای فرهنگی دنبال کرده، مرتبط با مصرف و محتوای کالاهای فرهنگی است، اما همین محتوا که امروزه بهعنوان کالاهای لوکس شناخته میشود، نیازمند توجه نیست چراکه نیاز اساسی مردم، خوراک است! در نتیجه شاید شکم افراد سیر باشد اما آیا ارزشهای انقلاب و اسلام در کنار توجه به نیازهای اساسی مورد توجه قرار گرفته؟
آمارها نشان میدهد، میزان مصرف کالاهای مختلف بهویژه انرژی در ایران، بسیار بالا است اما در زمینه مصرف کالاهای فرهنگی در مقایسه با مردم دنیا، جزو کممصرفترین کشورها هستیم. به نظر میرسد، علت اصلی این وضعیت به طرز تفکر مسئولان مرتبط است؛ بنابراین در گام نخست، مسئولان باید در رویکرد خود تغییر ایجاد کنند که کالای فرهنگی، کالای لوکس نیست، بلکه بهعنوان کالای هویتساز به اساس و ریشه مردم مرتبط است. همانطور که گفتم، با توجه به جایگاه مهم و اساسی مباحث مرتبط با هویت در جهان امروز، نظام جمهوری اسلامی ایران برای موفقیت، نیازمند سرمایهگذاری در حوزه «کالاهای فرهنگی» است.
هرچند در بودجه 2 میلیون و 882 هزار میلیارد تومانی سال 1400 کل کشور، سهم بخش فرهنگ، یکو نیم برابر افزایش و بودجه هزینهای آن رشد 53 درصدی را نشان میدهد، اما برای تقویت سرمایهگذاری در حوزه کالاهای فرهنگی کافی بهنظر نمیرسد.
مصرف کالاهای فرهنگی به تبلیغ و مصرف متصل است؛ بهعبارت دیگر ابتدا باید تقاضا ایجاد کرد. تا زمانی که تقاضا نباشد، سرمایهگذاری برای کالاهای فرهنگی نیز شکل نمیگیرد؛ بنابراین پیش از تعریف سازوکار «ایجاد تحول» در حوزه نشر، باید به تبلیغ و اطلاعرسانی در حوزه نشر و افزایش دسترسی به کتاب توجه کنیم. یکی از ارکان مهم در ایجاد تقاضا سازمان صداوسیما است.
بهطور متوسط گردش اقتصادی در حوزه فرهنگ و هنر ازجمله کتاب ـ سه تا 7 هزار میلیارد تومان ـ سینما و سایر شاخههای دیگر 20 هزار میلیارد تومان برآورد میشود؛ یعنی سهم هر فرد بهطور متوسط 150 هزار تومان، که بسیار ناچیز است.
مشکلات اقتصادی طی سالهای گذشته، متاثر از عوامل مختلف ازجمله تحریمها موجب شده تا هزینه خانوادهها در حوزههای آموزش، تحصیل و کالاهای فرهنگی کاهش پیدا کند؛ بهعنوان مثال در دهه 70، مردم ایران 30 درصد درآمد خود را به هزینههای فرهنگی اختصاص میدادند؛ درحالیکه در دهه90 این میزان بهطورمتوسط به 10 درصد کاهش پیدا کرد. فرض کنید، این میزان در سال 1400 همچنان حفظ شده باشد؛ اگر متوسط درآمد خانوارهای ایرانی را 4 و نیم میلیون تومان محاسبه کنیم، خواهیم دید، هر خانوار ایرانی، 450 هزار تومان میتواند برای کالاهای فرهنگی هزینه کند.
نتیجه ضرب این رقم در تعداد 26 میلیون خانوار ایرانی، کمی بیش از 11 هزار میلیارد تومان میشود؛ بنابراین میبینیم از یک سو مردم پولی برای خرج کردن در حوزه کالاهای فرهنگی ندارند از سوی دیگر، دولت در عمل، اعتباری به این حوزه اختصاص نمیدهد. نتیجه چه خواهد شد؟ پاسخ این است؛ مردم به استفاده از کالاهای فرهنگی رایگان گرایش پیدا میکنند؛ ازجمله دانلودهای غیرقانونی کالاهای مختلف مثل کتاب، فیلم و دیگر محتوایهای فضای مجازی، در نتیجه محتوای تولیدات خارجی به زنجیره ارزشی مردم تبدیل میشود. آیا نظام میپسندد مردم برای مطالعه رایگان کتاب، سراغ سایتهای فارسیزبان بروند؛ بیتردید خیر. بنابراین باید در زمینه حمایت از تولید کالاهای فرهنگی سرمایهگذاری کند. بحث سرمایهگذاری در حوزه «اقتصاد فرهنگ» بسیار جدی است.
راهکار و یا پیشنهاد شما برای توجه بیشتر به حوزه «اقتصاد فرهنگ» چیست؟
ایجاد دفتر «اقتصاد فرهنگ» در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ البته برای جمعکردن اقتصاددانها و پرهیز از برنامههای نمایشی، ایجاد این دفتر نخستین راهکار است، همچنین استخراج آمارهای رسمی و دقیق در حوزه فرهنگ. کارشناسان باید بدانند هزینه نهایی تولید کتاب و سایر کالاهای فرهنگی چقدر است. یکی از مشکلات درباره آمارهای حوزه فرهنگ، مثلا درآمد فعالان این حوزه، نگرانیهایی بابت مباحث مالیاتی را بهدنبال دارد؛ اما بهنظر میرسد میتوان با حفظ امانت آمارها را در اختیار گرفت و به تحلیل آنها اقدام کرد. درحوزه اقتصاد فرهنگ به پژوهشهای بنیادی نیاز داریم.
بهنظر میرسد در حوزه «اقتصاد فرهنگ» دولت بهدنبال ایجاد راهی برای ورود بخش خصوصی و بهرهمندی بیشتر از فناوریهای نوین است. واگذاری امور اقتصاد فرهنگ به بخش خصوصی و کنار رفتن دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که دولتها نمایندگان خوبی در حوزه اقتصاد فرهنگ نیستند. برخی نظریههای اقتصادی براین نکته تاکید دارند، که همه مسئولیتها بر دوش دولت گذاشته شود اما امروزه به این نتیجه و حقیقت عینی رسیدهایم که دولتها در عمل بیش از این کارایی ندارند. فعالیت بنگاههای دولتی مثلا در حوزه نشر، در حوزه تولید محتوا موفق عمل نکردهاند، چراکه تولیدات و آمارهایشان سفارشی است؛ بنابراین باید بخش خصوصی را وارد میدان کرد. از بخش خصوصی چه میخواهیم؟ «سرمایهگذاری».
پرسش اینجاست، بخش خصوصی چه زمانی دست به سرمایهگذاری میزند؟ زمانی که تقاضا وجود داشته باشد. نباید فراموش کنیم، بخشی خصوصی برای کالایی که تبلیغ و معرفی نمیشود، سرمایهگذاری نمیکند. سرمایهگذار دنبال حداکثر سود است؛ اما آیا توان نظارت بر قیمت کالاهای فرهنگی ازجمله کتاب از سوی دولت وجود دارد؟
تاکید دارم، در بحث «اقتصاد فرهنگ» نیازمند تعریف نقش دولت و بخش خصوصی هستیم. بهعنوان مثال، اگر دولت خواهان حضور در حوزه تولید کالای فرهنگی مثل کتاب نیست، اما میتواند در حوزه محتوا حضور داشته باشد.
نقش دولت و یا بخش خصوصی در جریان «تولید کتاب» و «محتوای کتاب» را چطور تفکیک میکنید؟
یکی از مشکلات در تولید محتوای کتاب، دشواری یافتن منابع بهروز دنیا برای ترجمه به فارسی است. بسیاری از ناشران بهشدت پیگیر محتوای باکیفیت هستند اما توان دسترسی به کتابهای خارجی را ندارند. ناشران بهدنبال منابعی هستند که تقاضا را ایجاد کرده است؛ بهعنوان مثال سایت TED، دهها سخنرانی تخصصی را در اختیار مخاطبان قرار میدهد، ناشران نیز میدانند میلیونها نفر، شامل ایرانیها، بیننده این سخنرانیها بودهاند که ظرفیت قابل توجهی برای تولید کتاب است.
موضوع کپیرایت چه میشود؟
دولت و بخش خصوصی، هر دو میتوانند خریدار رایت کتابها باشند. نکته اصلی، تعریف جایگاه دولت و بخش خصوصی در تقویت «اقتصاد فرهنگ» است. نباید فراموش کنیم که انتهای فرآیند تولید کتاب، کاغذ و چاپ است اما ابتدای این فرآیند جای دیگری است.
تعریف جایگاه دولت و بخش خصوصی در چرخه تولید کتاب و سایر کالاهای فرهنگی ضروری و در دفتر «اقتصاد فرهنگ» قابل پیگیری است. بهنظر میرسد پیشفرضها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها به نظارت و صدور مجوز محدود شده که ایرادی براین روال نیست؛ چراکه معطوف به حفظ ارزشهای اخلاقی، دینی، اجتماعی و ... است؛ هرچند که امروزه دسترسیها به انواع محصولات فرهنگی آسان و قابل توجه است. پیشنهاد میکنم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار وظایف خود، شاخه جدیدی در زمینه تولید محتوا و حمایت از تولید فرهنگی ایجاد کند. تربیت و بکارگیری نیروی اسنانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نباید فقط به منظور نظارت انجام شود، بلکه باید با هدف افزایش و حمایت از تولید و مصرف کالا فرهنگی باشد.
باید چرخه «برنامهریزی تولید»، «محتوا»، «مصرف»، «مبادله و توزیع» را تعریف و راه حمایت از سرمایهدار و افزایش تقاضا را ایجاد کند. استفاده از بخش خصوصی و فناوریهای نوین، ضروری است اما این دو، باید در چرخه تولید تا ایجاد تقاضا تعریف شوند. در نهایت اینکه باید توجه داشته باشیم، صدور مجوز برای تولیدکنندگان، به تنهایی ثمربخش نیست.
با توجه به نگاه کلان دولت سیزدهم، ایجاد تحول و رویکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تقویت «اقتصاد فرهنگ» چه روش و راهکارهایی برای بهبود «اقتصاد نشر» وجود دارد؟
برای بهبود «اقتصاد نشر» و در کل اقتصاد فرهنگ، پاسخ به 10 پرسش با اهمیت است.
نخست؛ فرآیند تولید، مصرف، مبادله وتوزیع کالای فرهنگی چگونه است؟ بهعنوان مثال آیا جریان تولید از ناشر آغاز میشود؟ یا مولف و مترجم؟ یا در بحث مصرف، آیا باید به تغییر ذائقه مردم توجه کرد یا به همه تقاضاها پاسخ داد؟
دوم؛ چه عواملی بر کاهش و افزایش تولید کالای فرهنگی تاثیر دارد؟ بهعنوان مثال چالشهای تامین کاغذ و بحث مالیات. آیا وزارت ارشاد توان تامین ابزارهای گران چاپ کتاب را دارد؟
سوم؛ تحلیل عملکرد تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی ازجمله کتاب چیست؟ عوامل موفقیت و یا شکست کدامند؟ مثلا چقدر کتاب خمیر شده است؟
چهارم؛ معادلات بازار کالاهای فرهنگی مثل کتاب چگونه است؟ آیا معادلات این بازار مشابه سایر بازارها است؟
پنجم؛ وقتی از صنایع فرهنگی صحبت میکنیم این پرسش مطرح است که اقتصاد نهادهای دخیل در تولید کالاهای فرهنگی چگونه است؟ مثل صنعت چاپ. بسیاری از افراد فعال در این حوزه فرهنگی نیستند، بنابراین باید درباره وضعیت گروههای مختلف مثل اقتصاد کارگر چاپخانهها آگاهی داشته باشیم.
ششم؛ تفاوتهای سرمایهگذاری بخش دولتی و خصوصی در چیست؟ آیا به هر قیمتی میتوان به سود اقتصادی با سرمایهگذاری خصوصی در حوزه فرهنگ تن داد؟
هفتم؛ تعریف سازوکار صادرات و واردات کتاب در کشور چیست؟ بهعنوان مثال، فقط نمیتوانیم صادرکننده کتاب باشیم. توجه کنید، 10 کشور نخست واردکننده کتاب و مجله دنیا، بزرگترین واردکننده کتاب و مجله هم هستند. درنتیجه کشوری میتواند در صادرات موفق باشد که به واردکننده به همان میزان توجه کند.
هشتم؛ تعریف راهکارهای اشتغال در حوزه فرهنگ ازجمله نشر چیست؟ بهنظر میرسد زمینهها و ظرفیتهای ایجاد اشتغال در حوزه فرهنگ نادیده گرفته شده است. آیا نمیتوانیم سالانه 800 مترجم مسلط تربیت کنیم؟ اساسا تعداد شاغلین در حوزههای فرهنگی چند نفراست؟ چقدر درآمد دارند؟ آیا اینکه چندشغله بودن پدیدآورندگان مساله نیست؟
نهم؛ پیشرفت اقتصادی چه تاثیر بر مصرف کالاهای فرهنگی دارد؟ بهعنوان مثال آیا پیشرفت فناورهای نوین بر میزان تولید و مصرف کالاهای فرهنگی تاثیرگذار است؟ یا اینکه واردات و یا توقف واردات ماشینهای چاپ از سوی وزارت صمت چه نتایجی بر تولید و مصرف کالاهای فرهنگی ازجمله کتاب دارد؟
دهم؛ تاثیر وضعیت اقتصادی خانوادهها بر مصرف کالاهای فرهنگی چگونه است؟ با کاهش توان اقتصادی مردم، چه راهکارهایی برای حفظ جریان تولید و مصرف کالای فرهنگی وجود دارد؟ آیا قرار است این مشکل صرفا با فعالیت بخش خصوصی برطرف شود؟ یا اینکه اگر با کاهش قابل توجه توان مردم، راههایی مانند تخصیص یارانه فرهنگی برای مردم در نظر گرفته میشود؟
نظام اقتصادی فرهنگ را باید تعریف کنیم. باید با تعریف ساختارها، کنار هم قرار دادن نیروهای دلسوز خبره و پرهیز از رویکردهای دفتری دستوپاگیر، زمینهای برای تولید «گفتمان» و بحث با دولتمردان ایجاد شود.
نظر شما