احمد پوری در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
داستان باید جهانبینی داشته باشد اما شعار ندهد/ «روزَن» حاصل تجربیات شخصی من است
احمد پوری که به تازگی مجموعه داستانی به نام «روزن» را روانه بازار کتاب کرده است، با اشاره به ضرورت وجود جهانبینی در داستان، میگوید: باید تکلیف خودتان را روشن کنید که در تاریکی ایستادهاید یا در روشنایی.
شما پیش از مجموعه داستان «روزَن» تجربه نگارش سه رمان را داشتید و این کتاب نخستین تجربه شما در حوزه داستان کوتاه است. ابتدا کمی درباره این اثر توضیح دهید.
داستانهای این مجموعه محصول 20 سال و بیشتر حاصل تجربههای زندگی شخصی من است که اصلا قصد چاپ آنها را نداشتم و این داستانها را به عنوان دلنوشتههای خودم مینوشتم و به صورت مجموعه تنظیم نشده بود. البته دو یا سه داستان از این مجموعه پیشتر چاپ شده بود.
یکی از ناشران وقتی داستانها را خواند، بسیار به آنها علاقهمند شد و پیشنهاد داد که داستانها را به صورت مجموعه داستان یکجا جمع کرده و چاپ کنیم و من هم قبول کردم. منتها داستانها سه تم مختلف داشت و من این داستانها را از هم جدا کردم. در نتیجه در یکی از فصلها به نام «نیمیم زترکستان» یکسری تم داستانی را گذاشتم. شما میتوانید داستانها را هم پشت سر هم و هم جدا از هم بخوانید؛ اما به نوعی هم کارکترها و هم مکانها با هم در ارتباط هستند.
در فصل دیگری به نام «نیمیم زفرغانه» دوباره داستانهایی با یک حال و هوا داریم که تم آن با داستانهای فصل اول فرق دارند و شامل هفت یا هشت داستان است و در آخر در فصل «نیمیم ز آب و گل» چند داستان دیگر داریم که در نهایت سه فصل کتاب را تشکیل میدهند.
نامهایی که برای هر فصل برگزیدید، خاص و در عین حال متفاوت است، از دلایل این انتخابها بگویید؟ آیا نامها به موضوع داستانها ربطی دارند؟
دلیل آن علاقه شخصی خودم به شعر مولوی است که میگوید: «گفتم زکجایی تو، تسخر زد و گفت ای جان/ نیمیم زترکستان، نیمیم ز فرغانه/ نیمیم زآب و گل نیمیم زجان و دل/ نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه». یعنی آدم یکپارچه نیست؛ انسان، یک محتوای یکفرم نیست و دنیاهای بسیار متفاوتی دارد و این داستانها هم در دنیاهای متفاوتی هستند.
از آنجایی که این داستانها در بازهای 20 ساله نوشته شده است، تا چه میزان گذشت زمان بر داستانها تاثیرگذار بودهاند؟
بسیار تاثیرگذار بوده و حتی این مساله بر نفس داستان هم مشخص است. منتها مشکلی برای من نبود. گفتم بسیار خب، همین است دیگر. کار، کار من است. حالا ممکن است یکی بگوید فلان داستان از نظر نفس ضعیف است یا از نظر محتوا خوب است یا بد؛ به هرحال این کارنامه من است.
با توجه به این بازه زمانی و تجربههای زیستی و اجتماعی شما در این سالها، رویکرد و موضوعات داستانی در آثار شما، چقدر بازتابدهنده تحولات زیستی و اجتماعی شما بوده است؟
موضوع داستانها در هر بخش متفاوت از یکدیگر هستند و به همین خاطر داستانها را جدا کردم. در بخش اول، «نیمیم زترکستان» فضا و حال و هوای کاملا متفاوتی را با بخش دوم میبینیم. برای مثال بخش دوم بیشتر داستانها به تجربیات سفر به اروپا و سفرهای دیگر من برمیگردد، در حالی که بخش اول کتاب فقط به تجربیاتم در داخل کشور مربوط میشود و الی آخر. باید مخاطب کتاب را بخواند؛ چون من نباید زیاد درباره کتاب توضیح دهم.
بسیاری از نویسندگان معتقدند که در دهههای 30، 40 و اوایل دهه 50، نویسندگان ما کنشگران اجتماعی بودند و در کتابهایی که از آنها منتشر میشد، حتی واکنش به مسایل روز اجتماعی دیده میشد؛ اما در نسل سوم داستاننویسی، بیشتر داستانها به مسایل فردی میپردازد. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
من هنوز معتقد هستم که نویسنده در داستانهایش باید کنشگر باشد و البته شعار ندهد. یعنی اگر یک اثر، چه رمان و چه داستان کوتاه، بخواهد شعار بدهد و قرار باشد از یک ایدئولوژی خاصی (که این ایدئولوژی هرچه میخواهد باشد) دفاع کند و داستان به خاطر این موضوع نوشته شده باشد، این هنر نیست. چنین آثاری، شعاری و مبتذلاند؛ اما به هرحال باید جهانبینی در داستان وجود داشته باشد. شما باید تکلیف خودتان را روشن کنید که در تاریکی ایستادهاید یا در روشنایی. تعریف شما از تاریکی و روشنی چیست؟ چه در داستانهای کوتاه این مجموعه و چه در رمانهایم نقدهای زیادی نوشته شده است و دغدغه اجتماعی در همه این آثار وجود دارد، از جمله در کتاب آخرم.
در حال حاضر ترجمه کتابی را در دست دارید؟
بله، مجموعه شعر عاشقانه جهان را دارم که قرار است از سوی نشر مرکز منتشر شود. این اشعار را از شعرهای شاعرانی انتخاب کردم که موضوع شعرهای آنها حول محور عشق است.
نظر شما