دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۴
روزنوشت‌های امیرحسین فردی درباره دوره‌های نخست جایزه شهید غنی‌پور

در مطلبی به مناسبت زادروز یکی از نویسندگان تاثیرگذار ادبیات انقلاب اسلامی به سراغ روزنوشت‌های او درباره دوره‌های نخست جایزه ادبی شهید غنی‌پور رفتیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، انتشار و مطالعه روزنوشت‌ها و یادداشت‌های نویسندگان می‌تواند، به روشنایی ابعاد پنهان و دغدغه‌های شخصی آن فرد برای مخاطبانش منجر شود؛ از این رو به مناسبت زادروز زنده‌یاد امیرحسین فردی به سراغ گزیده‌ای از دست‌نوشته‌های چاپ‌نشده وی درباره جایزه شهید حبیب غنی‌پور رفتیم که در ادامه می‌خوانید. 

21 اسفندماه 1375
نوشتم که در جلسه دیشب آخرین جلسه امسال بود. به امید خدا رفت تا 18 فروردین 76 که اولین جلسه اول آن طرف سال تشکیل بشود. قرار شد دو کار انجام بشود. یکی اینکه هر سال کتاب‌های سال، در زمینه نوجوانان و بزرگسالان، اولی با مضمون آزاد و دومی با نگرش و مضمون دفاع مقدس، به نام حبیب‌ غنی‌پور، انتخاب کنیم و در نزدیک‌ترین پنجشنبه دهم اسفند هر سال، در شبستان مسجد جوادالائمه مراسمی داشته باشیم وجایزه‌های برندگان را اهدا کنیم. دیگر اینکه به نام مسجد جوادالائمه (ع) انتشارات بگیریم و کارهای خودمان را آنجا چاپ کنیم تا مسجد از نظر مالی تقویت شود.
 
17 بهمن‌ماه 1377
ساعت 4، جلسه برگزاری انتخاب کتاب سال حبیب غنی‌پور بود. این دومین سال است. چند روز دیگر آخرین نتایج کتاب‌ها مشخص می‌شود. سیزدهم اسفند، مراسم است. پارسال بازتاب خوبی داشت؛ مخصوصاً در مطبوعات. ان‌شاءالله امسال هم داشته باشد.
 
8 اسفندماه 1377
صدوپنجاه هزار تومان خود بچه‌ها برای برپایی مراسم دومین سال کتاب داستان‌ حبیب‌ غنی‌پور جمع کردند. حوزه هنری هم صد هزار تومان کمک کرد. پارسال ششصد هزار تومان بود.
 
9 اسفندماه 1377
در تب و تاب مراسم پنج‌شنبه هستیم. امروز نامه تقاضای اتوبوس را به کیهان نوشتم. بچه‌ها در تلاش هستند. شنیدم که کاتب بیست هزار تومان به مراسم کمک کرده است. خوشحال شدم. آقای ناصری، نادری، نبی‌الله بابایی، زاهدی و بقیه بچه‌ها همه، بدون اجر و مزد مادی در تلاش هستند تا دومین مراسم آبرومندانه برگزار شود. مشکل ما، مشکل مادی است، و چون به جایی وابسته نیستیم، با پول ماهانه و غیره، هزینه‌ها تأمین می‌شود.
 
15 اسفندماه 1377
پنج‌شنبه دومین سال مراسم انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور بود. به منتخبین، یکی یک سکه بهار آزادی دادیم. بیشتر مدعوین آمده بودند. از دو شبکه تلویزیون هم بودند؛ رادیو هم بود؛ به اضافه خبرنگاران و فیلم‌برداران متفرقه. مراسم پررونق و موفقی بود. اگر برنامه‌ریزی بیشتری داشته باشیم و کوشش کنیم، بهتر از این هم می‌شود. امروز روزنامه‌های اطلاعات، خرداد و ایران خبرش را زده بودند. آن شب چهره‌ها شاد و معنوی بودند. فضای ملکوتی مسجد جان‌ها را زلال کرده بود. خداوند توفیق بدهد تا سال‌های آینده این مراسم گسترش بیشتری پیدا کند. نهایت این حرکت پیوند معنویات و ادبیات است و حضور شهید در فضای هنری کشور که امر بزرگی است.
 
19 اسفندماه 1378
پنج‌شنبه پیش بر مزار حبیب بودیم. بر مزار بی‌تکلف و بی‌سایبانش در بهشت زهرا. خودش در وصیت‌نامه‌اش این طور خواسته بود؛ تا باد و باران بر مزارش ببارند. باز هم بارید. مثل هر سال باران بارید. کم بودیم. چند نفری می‌شدیم. باران خیسمان کرد. انگشت‌های اشاره خود را بر روی سنگ قبر خیسش گذاشتیم و زیر باران فاتحه برایش خواندیم. امسال کتاب سال نداشتیم. نتوانستیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها