در نشست «هویت ملی و شاخصههای شعر فاخر در آثار مکتوب دفاع مقدس» مطرح شد؛
مقاومت رزمندگان در دوران دفاع مقدس الهامبخش شعرا بود
اسماعیل امینی از شعر دفاع مقدس با عنوان «شعر ناگزیر» یاد کرد و گفت: شعرا در دوران دفاع مقدس در برابر مقاومت رزمندگان و کار حیرتانگیزی که از مردم سر زد که با هر آنچه داشتند، دفاع کردند، واکنش نشان دادند و حال که سالهاست از آن روزگار فاصله گرفتهایم، این شعرها منابع خوبی برای مطالعه کردن است.
اسماعیل امینی در ابتدای این نشست با اشاره به عناصر شکلدهنده هویت گفت: عناصر تشکیلدهنده هویت، اعم از هویت فردی، تاریخی یا ملی، خیلی متنوع است و در هر دورانی به اقتضای شرایط حاکم بر آن دوران به یکی از اینها تکیه شده است. مثلا در بعضی کشورها وجود دستگاه امپراتوری، یکی از تکیهگاههای هویت ملی است. گاهی برخی از عناصر تاریخی از عناصر تشکیلدهنده هویت محسوب میشود.
این شاعر، نویسنده و پژوهشگر، تصریح کرد: مثلا مقاومت مردم فرانسه در برابر اشغالگری نازیها یکی از ارکان تشکیلدهنده هویت آنهاست و شگفتانگیز این است که در بعضی از کشورها سابقه استعماریشان جزو ارکان تشکیلدهنده هویتشان است؛ یعنی اینگونه نیست که اگر میگوییم عناصر تشکیلدهنده هویت، همه این عناصر بنیانش بر اخلاق، انسانیت یا مفاهیم اخلاقی باشد. فرض کنید تیمور لنگ بهعنوان نماد هویت یک کشور شناخته شده و از آن تجلیل کردند و مجسمه او را ساختند. تیمور با آن جنایتهایی که دارد، یکی از ارکان هویت است. در کشور خودمان هم همین پیشینهها را در روزگاری داشتیم، اما گذشت زمان و تاریخ که بزرگترین معلم است، نشان داد که مردم دستکم در سرزمین ما کدامیک از این عناصر را برمیگزینند و کدام را کنار میگذارند.
وی افزود: بهنظر من از این منظر، مسئله هویت قابل تأمل است که بدون اینکه سیطره تبلیغات باشد، مردم خودشان در شرایطی قرار میگیرند که انتخاب میکنند به کدامسو گرایش پیدا کنند و چه چیز را جزو هویت خود بدانند. سالهای بعد از انقلاب هم برخی از این اتفاقات افتاد. بعضی از انقلابیون که کمتجربه و ناشی بودند، تلاش کردند که عید نوروز را جمع کنند. فکر میکردند تقابلی بین جشن ملی و اندیشه و هویت اسلامی است؛ ولی نشد. چون مردم آن را برگزیده بودند و هنوز هم هست. اما قبل از هویتهای قومی، جغرافیایی و تاریخی، هویت دینی ما باعث قوام ملت ما شد. درباره پیش از اسلام نیز همینگونه است. آنچه از پیش از اسلام برای ما مانده؛ چه به نثر و چه به نظم، همه متون دینی هستند و التزام دینی دارند.
سه مقوله دین، زبان و سرزمین همیشه پاسخگوی جامعه است
علی مظفر؛ شاعر و نویسنده بهعنوان دیگر سخنران این برنامه در ادامه به سه مقوله دین، زبان و سرزمین در گستره هویت ملی اشاره کرد و گفت: این سه مقوله همیشه پاسخگو و اقناعکننده جامعه ما بوده و هست، اما اگر بخواهیم هویت ملی را در گستره زبان و زمان بر مبنای آکادمیک مقداری باز کنیم، میتوانیم شش عنصر را مدنظر قرار دهیم. من و ما قبل از اینکه به هویت ملی ورود پیدا کنیم، عهدی داشتیم به نام عهد باستان و هویت ملیمان را از عهد باستان تاکنون آوردهایم، اما در دوره باستان ما چه مسائلی را مدنظر داشتیم؟ ما زمانی که وارد دوره اسطوره پهلوی شدیم، هویت ملیمان را از دوره باستان با خود آوردیم. بعضی از دوستان وقتی وارد انقلاب اسلامی شدند، فکر کردند که شیر و خورشید علائمی از دوره پهلوی است درصورتیکه شیر و خورشید برگرفته شده از دوران بسیار قدیمی است. درست است که شمشیر جای قلم را گرفت، اما هویت ملی ما بر مبنای خاور و نوع نگرش ما برمبنای شیر و قدرت ایرانی بودن است.
وی بیان کرد: علیالقاعده اگر دوره باستانی را پشتسر بگذاریم از دوره باستان تا دوره صفویه و از ورود اسلام تا دوره صفویه را درنظر بگیریم، دین منشأ هویت ما است. در این دوره میبینیم که نگرش و تاریخ ما برگرفته شده از رنگ، بو و صبغه اسلامی است و همینطور که جلوتر میآییم به نهضت مشروطه میرسیم. اینجاست که روشنفکرانی که از ایران سر به غرب زدند و اروپا را دیدند، به نحوی تجدد را وارد هویت ما کردند. در این زمان است که ما احساس کردیم میتوانیم بر هویت ایرانی قلمی بگذاریم و نگرش و نگارشی داشته باشیم و نگرش و نگارش ما از این دوره پررنگتر شد. بعد از دوره مشروطه هویت دینی و درعینحال هویت ملی و باستان گرایی ما به نحوی ظهور کرد. پس صبغه تاریخی و باستانی در کنار صبغه دینی، هماهنگ و در یک ریل حرکت کردند تا این که به دوره پهلوی رسیدیم. در دوره پهلوی کسانی که اروپا را تجربه کردند به ایران برگشتند و گفتند تمدن جایگاه خاص خود را دارد، اما علم، امروز میتواند جایگزینی بر هویت ملی باشد، پس علم و تکنولوژی را بپذیریم و در کنار هویت ملی، باستانگرایی و تمدن پیشینمان علم را هم وارد کنیم.
مظفر افزود: به اینصورت ورود علم و هویت ملی جدید برای ما رقم خورد و بعد از دوره پهلوی به انقلاب اسلامی رسیدیم. به انقلاب که رسیدیم یک دنده عقب کامل گرفتیم؛ یعنی از 1400 سال پیش انقلاب را شروع کردیم. اسلام را موجهترین و عالیترین قرار دادیم، اما ناشیهای نیاموخته از تاریخ آمدند همه چیز و هم و غم خود را بر یک موضوع قرار دادند و هویت ملی را کمی کنار گذاشتند. البته کمکم که پیش رفتیم، دیدیم ما اسلام را بهعنوان دین مبین پذیرفتیم، اما ما یک عقبه و ریشه داریم و یک برگرفته باستانی داریم که به من و شما یک شناسنامه میدهد.
در ادامه مباحث این برنامه، امینی به انقلاب اسلامی و اوجگیری اندیشه مقاومت اشاره کرد و گفت: مقاومت در برابر ظلم حاصل رهنمودهای رهبران انقلاب ازجمله حضرت امام خمینی(ره) بود. مثلا بیتفاوت نبودن نسبت به سرنوشت کشور که بگویم من منافع شخصی خود را دارم و وضعم خوب است، چه کار به بقیه دارم. ـ که اتفاقا در هویت مدرن چنین چیزی نداریم یعنی در اندیشه مدرن منافع شخصی بر هر چیز دیگری ترجیح دارد ـ خوشبختانه تربیت ما و بنیانهای اعتقادی ما بهگونهای بود که بسیاری از کسانی که فداکاری کردند و به میدان آمدند، آدمهایی بودند که نفع شخصی در تغییر حکومت پهلوی نداشتند؛ از جمله کسانی که در دستگاه حکومتی شاه کار میکردند.
وی ادامه داد: دیگر اینکه تکیهگاه فکری این مشارکت، قیام سیدالشهدا(ع) و ماجرای عاشورا بود. حتی برای کسانی که مسلمان نبودند نیز الهامبخش بود. چون بخشی از فرهنگ ما شده بود و ما در ایام محرم و صفر این را یاد میکردیم که امام حسین(ع) در شرایط نابرابر به خاطر اینکه انحراف در دین ایجاد نشود همهچیز خود را فدا کرده و این خیلی الهامبخش بود. این ماجرا هم در سالهای اول انقلاب و هم در دوران دفاع مقدس به افراد انگیزه میداد و ما چون این تکیهگاه را داشتیم، توانستیم آن حوادث حیرتانگیز را رقم بزنیم و ملتی با دست خالی در مقابل حکومتی مقتدر که همه دنیا پشتیبانش بودند، ایستاد و حرف خود را به کرسی نشاند. این روحیه تا امروز هم رسیده و نوجوان ما خود را به آتش میزند تا فردی را نجات دهد.
مظفر نیز در تکمیل بحث به دوران صفویه و پذیرش مکتب تشیع اشاره کرد و گفت: در این دوران نمادهایی برای خود قرار دادیم و براساس نمادها پیش رفتیم. امام علی(ع) نخستین پیشوای شیعیان را به عنوان معدل تراز و شاهین داد در نظر گرفتیم و در کنار آن امام حسین(ع) را یک ظلمستیز درنظر گرفتیم و ائمه یکایک تا حضرت مهدی(عج) بهعنوان رفعکننده فساد در کل تاریخ درنظر گرفتیم. پس در شالوده انقلابیگریمان یک معنا داریم. ما یک غیرت، تعصب، زبان، دین، سرزمین، حوزه جغرافیایی و باستان داریم. اینها به جای خود اما همه ما ایرانیها در سه چیز شامل زبان، سرزمین و دین اشتراک عقیده داریم. شاید روی زبان و دین اشتراک نداشته باشیم اما در مورد سرزمین اشتراک داریم. همانطور که میبینیم در مسیر انقلاب اسلامی، زمانی که به جنگ ورود پیدا میکنیم، کلیمی، زرتشتی و مسیحی و غیره همه در یک سنگر مقابل دشمن میجنگند. علیالقاعده انقلاب ما برای خودش نمادهایی دارد که ما بر این مبنا توانستیم مسیر را پیش ببریم که هویت ما را شکیلتر، ساختارمندتر و از همه مهمتر قویتر کرده است.
امینی در ادامه سخنان خود با اشاره به گونهای از شعر با عنوان شعر «ناگزیر» اظهار کرد: زمانی که کسی در خلوت و آرامش خودش تصمیم میگیرد بهاریه بگوید یا حاصل تجربههای سیر و سلوکش را بگوید، این یک نوع شعر است که در خلوت و آرامش سروده میشود؛ اما یک نوع شعر هست که ناگزیر است؛ یعنی از پیش اندیشیده نیست و پاسخی به وضعیتی است که ناگهان پیش آمده است. ثانیا برساخته هم نیست. پس بهنظرم شعرهای آغازین روزگار جنگ هم اینگونه بود. ما در شرایطی قرار گرفته بودیم که دشمن حمله کرده بود و شعرا نسبت به شرایط اشغال شهرها و کار حیرتانگیزی که از مردم سر زد که با هر آنچه داشتند، دفاع کردند، واکنش نشان دادند.
وی افزود: این شعر ناگزیر هم از نظر عواطف و هم نظام فکری حاکم بر آن، خیلی جای تأمل دارد. اینکه کسی که دارد مقاومت میکند با چه تکیهگاهی این کار را انجام میدهد؟ به چه چیزی اعتقاد دارد؟ اینها برگرفته از شرایطی است که در روزهای جنگ بود؛ یعنی آنها که مقاومت میکردند، الهامبخش کسانی بودند که شعر میگفتند و این افتخار برای کشور و موسیقی ما ماند که در آن شرایط بخشی از بار پایداری و ایستادگی در برابر دشمن را برعهده گرفت. دوستانی که آن سالها را یادشان میآید، میدانند که بعضی از شعرها و آهنگها که ساخته میشد چه تأثیری در روحیه مردم و رزمندگان داشت. حالا که سالهاست از آن روزگار فاصله گرفتیم، اتفاقاً این شعرها منابع خوبی برای مطالعه کردن است.
این شاعر گفت: همچنین درمورد ویژگیهایی که یک اثر باید داشته باشد تا ماندگار شود، اظهار کرد: اولین نکته این است که هیچ هنرمندی نمیتواند بگوید من قصد میکنم اثری بیافرینم که ماندگار شود، اصلا اینگونه نیست. اگر شعر به لحاظ محتوایی به ساختار بزرگتری که نظام اعتقاد و ارزشی حاکم بر روح زمانه است، متصل باشد معمولاً ماندگار میشود. مثلا دفاع از وطن و ارزشهای انسانی هرگز تغییر نمیکند. نکته دوم این است که به لحاظ عاطفی مخاطب را جذب کند و این شاید برخی کاستیها را نیز بپوشاند. اینکه میگوییم فاخر، مقصود این نیست که به لحاظ بلاغی و ویژگیهای ادبی همه قواعد را رعایت کرده باشد، اگر اینگونه باشد، به درد معلم میخورد که از آن سؤال برای دانشجو طرح کند، ولی کارکرد شعری نخواهد داشت. کارکرد شعری این است که بتواند عواطف انسان را در یک قاب هنری تثبیت کند.
مظفر در بخش پایانی سخنان خود شعر را خاص عوام دانست و گفت: یک شعری هست که میگوید: «ممد نبودی ببینی ...»، این در واقع یک جوشش قلبی است تا شعر و خیلی از افراد، گذشتگان ما و کسانی که در جنگ حضور داشتند، میگفتند این نهایت شعر است. چون جوششی در این قسمت هست که هم دارای تخیل، هم عاطفه و هم موسیقی هست و علیالقاعده وقتی شعر را بر مبنای گفتمان درونی و اشتراکات یک مجموعه برای هدف خاصی درنظر میگیریم، متوجه میشویم که شعر آمده حرفی بزند، هدفی را اثبات کند و برود. ما آن روز نیاز به تهییج افکار داشتیم. نیاز داشتیم مردم برای دفاع بروند. از طرفی به کلمه دفاع مقدس برمیگردیم. ما درحالیکه از سرزمینمان دفاع میکنیم، با کلمه مقدس به آن رنگ و لعاب دین دادهایم؛ یعنی این سرزمین، سرزمینی است که اسلامی است و دفاع از این سرزمین، مقدس میشود.
نظر شما