گفتوگو با فاضلیبیرجندی گرداننده فارسی کتاب «تاریخنامه یوحنا سکوپای نیکیو»
تاریخنامه یوحنا تاریخ پارسیان را بازگفته تا به هخامنشیان رسیده است/ داستانی از ریشه قوم پارس
محمود فاضلیبیرجندی میگوید: کتاب گزارشی دست اول از لشکرکشی کمبوجیه به مصر دارد که اکنون با این ترجمه از کتاب، تنها گزارش از آن ماجراست که یک قبطی نوشته و در دست پارسی زبانان قرار داده شد. تاریخنامه یوحنا داستانی از ریشه قوم پارس دارد و تاریخ پارسیان را بازگفته تا به هخامنشیان رسیده است.
وی پیش از این کتابهای «نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی»، «از بازرگان تا روحانی: کابینهها در جمهوری اسلامی ایران» و «تاریخچهای از فرمانروایان خراسان از آغاز قاجار تا پایان پهلوی» را منتشر کرده است. ترجمههای فاضلی بیرجندی بیش از پژوهشهایش شناخته شده است. «پارتها و روزگارشان»، «شاهنامه و پژوهشهای تازه»، «تذکره اربیل»، «یادداشتهای محرمانه کنسولگری انگلستان در سیستان و قاینات»، «تاریخ سبئوس» و «تاریخ تئوفیلاکت سیموکاتا » برخی از ترجمههای وی را شامل میشود. با فاضلیبیرجندی گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
در گام نخست از بخشهای مختلف «تاریخنامه یوحنا» بگویید؟
«تاریخنامه یوحنا سکوپای نیکیو» تاریخی همگانی است از دنیا، از آغاز آفرینش تا به روزگار زندگانی نگارنده قبطی آن. تاریخنامه در 120 فرگرت (فصل) تنظیم شده و نگارش یافته است. هر فرگرت هم جملههایی دارد که با شماره آغاز میشود. از شماره یک تا مثلا ده یا بیست یا هفتاد و هشتاد. این سبک نگارش در میان مورخان فارسی یا عرب رواج نداشته و ندارد. سبکی است که در چند کتاب تاریخی کلاسیک دیدهام. چون تاریخ تئوفیلاکت سیموکاتا که ترجمه فارسی آن را قبلا به چاپ رساندهام، یا تواریخ آگاثیاس که همین روزها زیر چاپ است. از نکات برجسته این تاریخنامه یکی داستان آفرینش قبطیان است که گزارش آن چیزی است جز از داستان آفرینش عبریان. در پی آن افسانههای ترسایان عالم است، تا برسد به دوره تاریخی. در آن دوره از جمله، گزارشهایی از قوم آشور دارد و حکومت آنان. داستانی از ریشه قوم پارس دارد و تاریخ پارسیان را بازگفته تا به هخامنشیان رسیده است. در این جا گزارشی دست اول از لشکرکشی کمبوجیه به مصر دارد که اکنون با این ترجمه از کتاب، تنها گزارش از آن ماجراست که یک قبطی نوشته و در دست پارسی زبانان قرار داده شد.
یوحنا سکوپای نیکیو کیست و چه نقشی در تاریخ این سرزمین داشته است؟
یوحنا اسقفی در شهر نیکیو از سرزمین قبطیان بوده که در روزگار برآمدن دین اسلام و ورود مسلمانان به زادبوم او میزیسته است. این اسقف قبطی دست به نگارش تاریخی زده تا چنان که خود نوشته گزارشهایی از رخدادهای نخستین روزگاران بدهد. گزارشهایی که آنها را از تاریخنامههای پشتهای پیشین فراهم آورده است: از (رخدادهای) دنیا از آدم و حوا و نخستین آدمیان و نخستین پیشهها و نخستین رخدادها. در این جای کتاب که فرگرتهای نخستین است وارد گزارش داستان آفرینش میشود چنان که قبطیان بدان باور داشتهاند. این فرگرتها هم از جنبه داستانی و ادبیات دلپذیر است. هم از جنبه جهانشناختی و فلسفه و فلسفه تاریخ. چون نگاهی به هستی دارد که دست کم من مترجم آن را نشنیده یا نخوانده بودم. گزارش تاریخی کتاب ادامه پیدا میکند تا برسد به رسیدن مسلمانان به پیرامون سرزمین قبطیان و شکست دادن رومیانی که در آن بوموبر میبودند. ورود عربها به مملکت قبطیان در پیرامون سالهای زندگانی مورخ بوده و بدین روی او گزارشهایی بیشتر از آن زمان را به دست داده است.
نمونه آن گزارش از نخستین پیکار عَمرو، فرمانده عربها با رومیان در شهر اون (هلیوپولیس) است. در پی آن باز هم بیشتر از زدوخوردهای عربان با قبطیان بازمیگوید. از شماری از قبطیان میگوید که به عربها پیوستند و به روی هممیهنان خود ایستادند، شماری که جان باختند و فرمانبردار مهاجمان نشدند، و شماری که گریختند. مال و داشتههای همه اینان را مهاجمان به چنگ درآوردند. یوحنای نیکیو از مهاجمان به بوموبر خویش دل خوش ندارد و این را به قلم آورده است. یوحنا دریغ روزگاران خوش سرزمین و مردمش را میخورد که پس از تازشها سپری شده است.
دیگر از بخشهای کتاب که باز هم دست کم برای من مترجم نو و دلپذیر است، گزارشهاست از لشکرکشیدن کمبوجیه شاهنشاه پارس به بوموبر قبطیان. اندک آگاهیهایی که تا کنون در این باره داشتهایم همه از نگاه ایرانی بوده است، یا از نگاه مورخان باختری. در این کتاب نخستین بار خبرهای لشکرکشی پارسها را به مصر از نگاه یکی از باشندگان آن سرزمین گزارش شده است. آشنایی با این نگاه برای من مترجم بسیار ارزنده بود و نگاه مرا به کلیت تاریخ را تکان داد. چیزی از جنس انقلاب در نگاهم به تاریخ رخ داد. نگاهی دیگر که در آن جای دیگران و انیرانیان بهتر نموده باشد و هم سهم آنان و حق آنان در شکلدادن به تاریخ بیشتر دیده شود. به عبارتی به تکثر در نگاه تاریخی خودم نزدیکتر شدم.
همانگونه که در کتاب آمده یوحنا از پارسیانی که به بوم او تاختهاند و هم از نفس این مساله ناشاد است؟ در این کتاب گزارشهای سه تازش بزرگ به بوم قبطیان آورده شده است، درباره این تازشها بگویید؟
نخستین تازش پارسیان است به سرزمین قبطیان، تازش کمبوجیه. دومین تازش مسیحیان است که در سنجش با تازش پارسها پردامنهتر بوده و پیکربندی دنیای قبطیان را دیگرگون کرده است. خبرهایی که از تازش پارسها به بوم قبطیان آمده نیمهکاره رها شده و از پس از بازگشتن آنان از بوم قبطیان گزارش مفصلی نیامده که آثار آن لشکرکشی را بازگوید. اما گزارش از تازش امپراتوری روم بسیار مفصل است و بیشتر نوشتههای کتاب به بیان آن گذشته است. چنان که گفتم تازش رومیان، سرزمین قبطیان را زیروزبر کرد و هم مردم آن سامان را به دین ترسایی درآورد. در بخشهای پایانی کتاب عربان به بوم قبطیان میآیند و خبرها از برخورد قبطیان مسیحی با عربان مسلمان آمده است. یوحنا عربان را در آغاز به نام اسماعیلیان میشناسد. فرزندان اسماعیل، پسر ابراهیم پیامبر. و پس که چندی برمیآید آنان را به نام مسلمانان میخواند. آثار مسلمانان بر بوم قبطیان بیشتر از آثار رومیان مسیحی گزارش شده و هم پردامنهتر است. آنان نام بوم قبطیان را هم دیگر میکنند و آن جا را به نام مصر میخوانند. مورخ از تازش عربان که آثار بیشتر بر بوم و برش گذاشته ناشادتر است و از عربان آشکارا به کین یاد میکند. از جنگجوی ساده آنان تا بزرگ عربان در سپاهی که بدان جا آمده و تا بزرگتر عربان که خلیفه عرب باشد. این بخشها برای آشناشدن با آنچه بر سرزمین مغلوب میگذرد و هم برای مطالعه تطبیقی بسیار ارزنده است.
نگاه یوحنا به تاریخنگاری چگونه است؟
نگاه یوحنا به تاریخ و رخدادها نگاهی سنتی است که بر پایه تقدیر و کنش و واکنش آسمانی است. بر پایه این نگاه آدمی نمیتواند تاریخ را بسازد و فعالیتی کند که در شکل یا محتوای آن اثر بگذارد. آسمان است، و نیروهای طبیعی، که رویدادها را شکل میدهد و تیرهبختی آدمی بهره نافرمانی او به آرای آسمانی است و پس حقی است، سزاوار نافرمانیهایش، که به او رسیده است. و هم باید بگویم که یوحنا سکوپا بوده. اسقفی از ترسایان. کتاب او و گزارش تاریخی او بر پایه نگاه ترسایی و فلسفه و جهاننگری ترسایان استوار است. دنیا در نظر او که مومنی استوار است به ترسایان و غیر ترسایان بخش شده و رخدادها در هر یک از این دو بخش به وقوع میپیوندد. یوحنا تاریخنگاری قبطی است و جهان در نزد او قبطی هم دیده شده است. و آن زمانی است که از آفرینش و آغاز جهان میگوید. باید بگویم که آهنگ خردهگیری بر نگاه و فلسفه او ندارم. او در جایی از تاریخ و در جایی از باورمندی ایستاده است. و همین پایه جهاننگری اوست. شرح احوال سرزمین و مردم قبطیان را اگر یکی از قبطیانی مینوشت که همپیمان با مهاجمان بود، البته گزارشی دیگر میشد، جز این که یوحنا نوشته است.
از جایگاه تاریخنامه یوحنا نیز بگویید.
تاریخنامه یوحنای نیکیو از کتابهای سترگ تاریخ است که بر دست مورخی قبطی نوشته شده و ارج ویژه آن در جایی است که مورخ خود در روزگاری زیسته که از آن گزارش میداده است. این خیلی مهم است که گزارش عینی و مستقیم باشد، یا چنان که بیشتر مورخان ما کردهاند روایت از قول فلانی از قول فلانی و... باشد، تا برسد به سرچشمه رویدادی که قرار است از آن سخنی گفته شود، پس از آن که خبر یا سخنی، چهل یا پنجاه زبان گشته است. درآوردن این کتابها به فارسی برای آشناترشدن ایرانیان با تاریخ بسیار بسیار لازم و بگویم سازنده است. زیرا منابع تاریخی فارسی زبان در تاخت و تازهای بیگانگان از میان برده شده و فقر تاریخی ما چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. گرداندن این کتاب و همانندان آن را به فارسی خدمتی میدانم به تاریخ و فرهنگ ایران.
تاریخنامه یوحنا به چه زبانی نوشته شده است؟ آیا متن تاریخنامه یوحنا کامل به دست ما رسیده یا بخشهایی از آن از بین رفته است؟
متن تاریخنامه یوحنا درست بر جا نمانده و بخشهای زیادی از آن از میان رفته است. پارهای از دستبردها هم در هنگام گردانیده شدن کتاب به زبان عربی رخ داده است. برای نمونه گزارش یوحنا را از جنگهای پارسها، از درآمدن گیپتوسبوم به دست پارسها، و باز از راندن آنان از این سرزمین به زور هراکلیوس و پیروزی او بر پارسها را در دست نداریم. تاریخنامه یوحنای نیکیو به زبان گیزی نبشته شده که از زبانهای اتیوپی است، و سپس به زبانهای انگلیسی و هم عربی درآورده شده اما چنان که زوتنبرگ میگوید، دور نمینماید که برخی فصلهای کتاب که به قبطیان پیوند دارد به زبان قبطی نبشته شده باشد. گواه این رای نگارش قبطی نامها است در نسخه اصلی که به دست او رسیده است. نسخه انگلیسی که پایه ترجمه کتاب به فارسی بوده از نسخههای یونانی و اتیوپیایی به انگلیسی درآمده است. من این کتاب را از روی نسخه انگلیسی به فارسی درآوردهام. و در ضمن ترجمه، کارم را با نسخه عربی هم تطبیق داده و سنجیدهام. اگر ترجمه عربی را در دست نداشتم جاهای زیادی از متن درست دریافته نمیشد.
نظر شما