بیستویکم مهرماه، سالروز رحیل غلامحسین مصاحب، از مفاخر ممتاز این ملک در گسترههای دانشنامهنگاری و ریاضی است. از همین رو، محسن شاهرضایی، ریاضیدان و پژوهشگر حوزه تاریخ ریاضی، یاداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است که در ادامه میخوانید.
این را پدر میپرسید، هر وقت که از زیاده کتاب خواندن فرزند نوجوانش به ستوه میآمد.
آنگاه پسر جواب میداد:
آقاجان! آیندهی دنیا به همین x و y بستگی دارد و روی آنها بنا میشود.
و البته غلامحسین که او را در منزل «غلامحسین خان» صدا میزدند، تا پایان عمر بر همین عقیده استوار ماند، ریاضیات را آموخت و در آموزش آن برای دیگران، چه از طریق تدریس و چه از طریق تألیف کتاب و متون آموزشی از هیچ تلاشی کوتاهی نکرد.
او که از خانواده مصاحبهای نائین بود، در سال 1289 شمسی در تهران و در خاندانی با بیش از سیصد سال سابقه علمی، فرهنگی و ادبی به دنیا آمد.
«ملامصاحب» شاعر عصر صفوی، «ملامیرزا محمد» عالم و عارف دینی، «حاج میرزا غلامعلی» خطاط و خوشنویس و «عبرت مصاحبی نائینی» عارف و شاعر معاصر برخی از بزرگان این خاندان بودهاند.
پدر غلامحسین طبیب بود و مادرش شاعر. او در محیطی چنین مساعد در کنار چهار برادر و خواهر خود، رشد کرد و بزرگ شد. در شانزده سالگی دوره دوم متوسطه را به عنوان شاگرد اول به پایان رساند. در روز جشن سالانه که نطقی درباره اعتماد به نفس ایراد کرد، وزیر معارف (آموزش و پرورش) وقت او را نه شاگرد اول تهران بلکه شاگرد اول ایران نامید. غلامحسین پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، ابتدا در دارالمعلمین ابتدایی و سپس در دارالمعلمین عالی به تحصیل خود ادامه داد و در رشته ریاضی فارغ التحصیل شد. آن زمان دارلمعلمین عالی نقش دانشگاه تربیت معلم را داشت و فارغالتحصیلان آن عموماً به تدریس در دبیرستانها مشغول میشدند. غلامحسین هم به معلمی روی آورد و به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. او که شوق نوشتن و ترویج علم را داشت در سال 1309 مجلهای به نام «مجله ریاضیات مقدماتی و عالی» را تأسیس کرد و یازده شماره از آن را منتشر نمود. این مجله را میتوان یکی از نخستین نشریات تخصصی ریاضی به شیوه نوین در ایران دانست. او پس از ازدواج در سال 1316 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در سال 1320 به ایران بازگشت. پس از بازگشت از فرانسه در دارالمعلمین عالی که به دانشسرای عالی تغییر نام یافته بود، به تدریس پرداخت و همزمان روزنامهای به نام برق را از مرداد سال 1322 به چاپ رساند. برق، روزنامهای سیاسی و اجتماعی بود که به دلیل انتشار مقالههای انتقادی و تند در مورد سیاستهای دولت بارها توقیف شد و سرانجام به تعطیلی انجامید.
غلامحسین مصاحب بار دیگر در سال 1324 برای تکمیل تحصیلات خود به خارج از کشور و این بار به انگلستان رفت و در سال 1327 به اخذ درجه دکتری ریاضی از دانشگاه کمبریج نائل آمد.
پس از بازگشت به ایران مشاغل و مناصبی را در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) تجربه کرد، اما علاقه وافر او به علم و فرهنگ باعث شد تا بیشترین وقت خود را مصروف دو کار مهم و اساسی کند. یکی از آنها سرپرستی دایرةالمعارف فارسی بود که از سال 1335 تا سال 1350 به جدیت در آن مشغول بود و پس از آن به دلیل روحیات خاص و سختگیرانهای که داشت، آنجا را ترک کرد و دیگری تأسیس موسسه ریاضیات در سال 1345 در دانشسرای عالی با مجوز شورای مرکزی دانشگاهها بود که وظیفه تربیت مدرّس برای دانشگاههای کشور در رشته ریاضی را داشت و دکتر مصاحب تقریباً تا پایان عمر خود به تدریس و مدیریت آن اتمام ورزید. او با تلاش و کوشش فراوان بیش از هفتاد نفر مدّرس ریاضی دانشگاهی را در آن موسسه تربیت کرد و با تأسیس کتابخانه تخصصی، آنجا را به یک مرکز مهم علمی در حوزه ریاضیات تبدیل نمود. این موسسه اکنون به «موسسه تحقیقات ریاضی دکتر مصاحب» وابسته به دانشگاه خوارزمی شهرت دارد.
اما درباره دایرةالمعارف فارسی باید گفت که با وجود قدمت دانشنامهنویسی در ایران که میتوان نمونههایی از آن را در قانون و دانشنامه علایی (ابن سینا) و احصاءالعلوم (فارابی) ملاحظه کرد، اما شیوه نوین دایرةالمعارفنویسی در ایران سابقه چندانی ندارد و شروع آن را میتوان به دایرةالمعارف فارسی به سرپرستی دکتر غلامحسین مصاحب نسبت داد. او که علاوه بر دانش ریاضی احاطه عجیبی بر ادبیات فارسی و برخی از گونههای علوم انسانی داشت با پذیرفتن مسئولیت دایرةالمعارف فارسی و با جدّیت و سرسختی خاصی که داشت کارهای مهم و بی بدیلی را پایهگذاری کرد که ابداع حروف ایرانیک در فارسی به ازای حروف ایتالیک در لاتین را میتوان از ابداعات این دوره بر شمرد. دایرةالمعارف فارسی در ابتدا قرار بود ترجمه دایرةالمعارف یک جلدی کولومبیا وایکینگ به فارسی باشد و البته در صورت ضرورت برخی از مقالات آن حذف و یا حک و اصلاح شوند تا برای مخاطبین فارسی زبان مناسب باشد. این کتاب یک جلدی با سی هزار مقاله در حدود هزار صفحه به زبان انگلیسی توسط دانشگاه کلمبیای آمریکا نگارش یافته بود و مقالات مربوط به ایران آن از صد عنوان تجاوز نمی کرد. این باعث شد تا دکتر مصاحب و همکاران او به حذف برخی از مقالات آن دایرةالمعارف اقدام و به تألیف تعداد زیادی مقاله اهتمام ورزند. نتیجه این کار به تدوین دایرةالمعارف فارسی که به دایرةالمعارف مصاحب نیز شهرت دارد، منتهی شد. این دایرةالمعارف سه جلدی حدود چهل و سه هزار مدخل دارد و دکتر مصاحب تا اواسط جلد دوم مسئولیت آن را برعهده داشته است. جلد اول از حرف «الف» تا «ش» در سال 1345، جلد دوم از حرف «ش» تا «ل» در سال 1359 و جلد سوم در سال 1374 به چاپ رسیدهاند. ترک دایرةالمعارف توسط دکتر مصاحب در دی ماه سال 1350 موجب کندی تألیف مقالات و بروز برخی مشکلات در روند تهیه و انتشار این اثر سترگ شد. دایرةالمعارف فارسی با وجود همه نقاط قوت و قوام علمی مناسبی که دارد از برخی نواقص و کاستیها هم منزه نیست. البته به اذعان صاحب نظران، این نواقص از اهمیت و جایگاه بالای دایرةالمعارف فارسی در تاریخ علم و فرهنگ معاصر کشور نمیکاهد. در تدوین این دانشنامه جمع بزرگی از نویسندگان و اندیشمندان از جمله دکتر محمدمعین، استاد احمد آرام، دکتر مهدی محقق، دکتر حسین گل گلاب و دکتر عباس زریاب خویی همکاری داشته اند. استاد زندهیاد زریاب خویی در مصاحبه با کیهان فرهنگی در مهرماه سال 1368 درباره تجربه همکاری با دکتر مصاحب چنین میگوید: «بنده در همین قسمتهای تاریخ و فلسفه و فقه که با ایشان کار می کردم و مقالاتی را برای نوشتن به بنده احاله میفرمودند، میدیدم که در ارجاع به منابع، چه دقت و وسواسی دارند. دیدار ایشان همیشه برای من یادآور استاد دانشمندی بود که به جزییترین نکات کار خود وارد است و هیچ نکتهای از نظرش دور نمیماند و به تمام مطالب و محتوای کتابهایی که در قلمرو کار او است احاطه کامل دارد و همه منابع و رفرانسها را مطالعه کرده و میشناسد. لازم میدانم این را هم بگویم که ایشان علی رغم دقت و سختگیری در کار، فوقالعاده مهربان و با محبت بودند و هر تقاضایی میکردیم تا حد امکان آن را انجام میدادند.»
دایرةالمعارف فارسی مقدمهای مطول در هشتاد و یک صفحه و به قلم دکتر غلامحسین مصاحب دارد که با آیه « سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا» از قرآن کریم آغاز میشود و حاوی مطالبی مهم است که با آخرین استانداردهای علمی در زمینه دایرةالمعارف نویسی همخوانی دارد. این مقدمه را بانوی فرهیخته، خانم نوشآفرین انصاری در صدمین مجلّد از کتابهای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که به زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر غلامحسین مصاحب اختصاص دارد در مقاله «مروری بر یک مقدمه» ستوده و مورد تمجید و تحلیل قرار داده است.
اما دیگر فعالیت اثرگذار و جاودانه استاد زندهیاد دکتر غلامحسین مصاحب را باید ایجاد موسسه ریاضیات در سال 1340 دانست. شاگردان تربیت شده در این موسسه که برنامههایی سخت گیرانه و فشرده داشت، درجه فوق لیسانس ریاضی را از موسسه دریافت کرده و اغلب با ادامه تحصیل در دانشگاههای خارج از کشور از سرشاخههای ریاضیات ایران در گرایشهای مختلف گشته و پیکره امروز ریاضی کشور را پایهریزی کردهاند.
دکتر عیناله پاشا که خود از اساتید پیشکسوت ریاضیات و آمار و احتمال کشور میباشد یکی از دانش آموختگان این موسسه است. او در یک سخنرانی به مناسبت نکوداشت دکتر غلامحسین مصاحب در اسفندماه سال 1394 در بنیاد نخبگان استان تهران چنین اظهار داشته است:
«زمستان سال 1349 من سال آخر رشته ریاضی دوره لیسانس در دانشگاه تهران بودم که به طور تصادفی جزوهای به دستم رسید که نام دانشسرای عالی و موسسه ریاضی را روی جلد داشت و پایین آن هم نوشته شده بود «دوره مدّرسی» این کلمه مدّرسی در روی این صفحه فکر من را خیلی به خودش مشغول کرد، دلیلش هم این بود که اولاً این کلمه معمول نبود که همه استفاده کنند، کلمهای بود که به ندرت ممکن بود آن را بشنویم ولی سواد ادبیات من آن قدری بود که بفهمم این مدّرسی یعنی چه و این کلمه به من می گفت آقا نباید تو من را تحتاللّفظی بگیری این کلمه چیزی ورای یک واژه بود و نشان می داد که ریشه در تاریخ دارد، ریشه در فلسفه و در آموزش دارد و آدمی که این کلمه را به کار گرفته باید آدمی ویژه و خاص باشد. بعدها که با موسسه و با آن فردی که این کلمه را بکار گرفته بود و سرپرست موسسه بود از نزدیک آشنا شدم، به درستی افکارم پی بردم.»
دکتر پاشا و سایر دانش آموختگان موسسه، خاطرات بسیاری از دکتر مصاحب، شیوه تدریس او، برنامههای آموزشی موسسه و البته سختگیریهای فراوان او دارند که در جای خود شنیدنی و البته قابلیت گردآوری و چاپ را دارد. از جمله میتوان به بخشهایی از مصاحبه استاد زندهیاد دکتر ابراهیم اسرافیلیان با مجله کیهان فرهنگی در مهرماه سال 1368 اشاره کرد که میگوید: «حقاً باید گفت که درباره مرحوم مصاحب باید خود مصاحب صحبت میکرد ولی متاسفانه ایشان هرگز حاضر نبود کلامی راجع به خودش بگوید، بلکه اصلاً حاضر نبود کسی کلامی در تمجیدش بگوید. من نمونهاش را به چشم خودم دیدم که وقتی دانشجویی از همدورههای ما خواست تعریفی از ایشان بکند، دکتر مصاحب با شدت و غضب به او نگاه کرد و حرفش را قطع کرد و با لحنی خاص گفت: «من بیشتر از هرکس به جهل خودم واقفم و میدانم که چقدر نمیدانم» من به عنوان یکی از شاگردان اولین دوره موسسه که از سال 1345 شاگرد ایشان بودهام شاهد سختگیریهای او در امر تربیت بوده و سختگیریهای ایشان را مثل سختگیری پدری عاقل می دانم. از این جهت میگویم عاقل که بعضی اوقات پدرهای سختگیری هستند که وقتی میبینند فرزندشان لابه میکند، دل شان به رحم میآید و دست از سختگیری میکشند، ولی دکتر مصاحب ابداً دست نمیکشید. با این همه او عجیب مواظب شاگردانش بود و به موقع به کمکشان میآمد. یادم هست که وقتی اتومبیل به من زده بود، اولین کسی که در بیمارستان بالای سرم دیدم، دکتر مصاحب بود، «نه پدرم، نه برادرم.»
اذعان به فضل و بزرگی دکتر مصاحب محدود به شاگردان او نمی شود. یکی دیگر از پیشکسوتان معاصر علم ریاضیات در ایران، دکتر مهدی بهزاد است. ایشان در صفحه 93 کتاب «بهزاد» ،که زندگینامه روایی خودشان است، چنین میگوید: «مجالست با بزرگان ریاضی در آن دوران برایم لذت بخش، درس آموز و غرورآفرین بود. یکی از آنها دکتر غلامحسین مصاحب بود. او یک موسسه تحصیلات تکمیلی را تأسیس کرده و در آنجا به تدریس و تحقیق ریاضی میپرداخت. او که مردی بزرگ در هر دو حوزه ریاضیات و ادبیات به شمار میآمد، شیوه زندگی خاصی داشت و در تربیت شاگردانش که بعدها از بزرگترین ریاضی دانان کشور شدند، به غایت سختگیری میکرد. دکتر مصاحب به من محبتهای فراوانی داشت، گاه در جلساتی مانند مصاحبههای علمی دعوتم میکرد و من گرچه به طور مستقیم شاگرد او نبودم، اما در اثر همین ملاقاتها از او درسهای فراوانی آموختم.»
دکتر غلامحسین مصاحب در عین حال از تألیف کتابهایی ارزشمند در حوزه ریاضی غافل نبود و در این عرصه نیز نامی نیک از خود برجای گذاشت. دکتر حسین معصومی همدانی استاد نام آشنای تاریخ علم کشور درباره ارزش کتابهای دکتر مصاحب در حوزه تاریخ ریاضیات ایرانی، اسلامی چنین میگوید: «مرحوم مصاحب در شمار موفقترین کسانی بود که سعی کردند مقداری از علوم جدید و روشهای علمی جدید را به ایران منتقل کنند. پرداختن به تاریخ ریاضیات هم از همین مقوله است. در واقع میتوان گفت که ایشان آن بُعد تاریخ ریاضیات اسلامی را که خود ما توجه چندانی به آن نداشتیم و فرنگیها اولین بار به آن توجه نمودند به جامعه ایرانی معرفی کرد. برای مثال هنگامی که ایشان کتاب جبر و مقابله خیّام را در سال 1317 نوشتند، هیچ منبعی در زمینه تاریخ ریاضیات دوران اسلامی نداشتیم و اگر از افرادی که در مدارس جدید درس میخواندند سوالی در این باره پرسیده میشد هیچ پاسخی نداشتند.»
استاد زندهیاد ایرج افشار درباره دکتر مصاحب در مجله آینده مینویسد: «به خاطر کثرت معلومات و احاطه بر علوم قدیم و جدید و دقت و موشکافی در آثار علمی وی، حتی آنهایی که مربوط به دوران جوانی او است، مانند جبر خیّام، هنوز هم معادل ندارد... وی به راستی «اهل» علم بود. برای او «تقریباً» و «تخمیناً» مورد استعمال نداشت. آنچه میدانست- و بسیار میدانست- در کمال صحت و دقت بود.»
کتابهای ریاضی نوشته شده توسط دکتر مصاحب مانند: مدخل منطق صورت، مدخل آنالیز ریاضی و تئوری مقدماتی اعداد که مجلد اول آن در دو قسمت و مجلد دوم در سه قسمت به چاپ رسیده است، بیانگر تسلط استاد به ریاضیات جدید مطرح شده در ممالک غربی و چیرگی او در تدوین آنها به زبان فارسی برای استفاده دانشجویان ایرانی است. این کتابها اسلوبی علمی، ادبیاتی منسجم و گویا، ساختاری نظاممند و منطقی همراه با توضیح، اثبات، مثال، تمرین و هر آنچه که نیازمندیهای یک محصل و دانشجو را مرتفع سازد، با خود داشته و با کمترین اشتباه چاپی تهیه و منتشر شدهاند. صحبت از این کتابها و تاثیر آنها در روند رشد و فراگیری ریاضی در ایران خود سرفصلی جدا و مجالی مفصل را میطلبد که در این مقال نمیگنجد. در مقدمه سی صفحهای جلد اول آنالیز ریاضی با عنوان تئوری اعداد حقیقی از قول دکتر مصاحب میخوانیم:« بدانید که ریاضیات علمی زنده و بالان و دارای تحرّک، به قول فرنگیها، علمی دینامیک است. آموختن آن هم موقوف به فعالیت و تحرّک ذهن متعلم است. بدون این فعالیت جدّی ممکن است دیپلم ریاضیات بگیرید، ولی ریاضیات نخواهید آموخت.»
با این همه مزیت اصلی استاد را باید در صداقت علمی او و یکی بودن علم و عملش دانست. نزدیکان او اعم از اعضای خانواده، شاگردان و همکارانش بر جدّیت استاد در تعلیم، تربیت و تحقیق اذعان داشته و سختگیریهای شاید خارج از عرف او در این حوزهها را ناشی از دغدغههای متعالی استاد میدانند. نقل است که دکتر غلامحسین مصاحب هر روز حدود ساعت سه بامداد از خواب برمی خاست، به مطالعه و نوشتن میپرداخت و حدود ساعت شش صبح از خانه به سمت موسسه میرفت. استاد گاهی قبل از نگهبان به موسسه میرسید و تا رسیدن او و باز کردن در همان جا منتظر میماند. او کارش را عاشقانه دوست میداشت و سرانجام در بامداد روز 21 مهرماه سال 1358، در سن 69 سالگی، در حالی که قلم در دست داشت و تصحیح آخرین صفحات کتاب تئوری مقدماتی اعداد را انجام میداد جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت. روحش شاد و یادش جاودان باد.
نظر شما