با این شاعر و نویسنده درهشهری درباره زندگی پرفراز و نشیب ادبیاش به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
از دنیای نوشتن و سرودن بگویید و اینکه تاکنون چه آثاری را تالیف و منتشر کرده اید؟
من تا حدود پنجاه سالگی نه شعر میگفتم و نه نویسندگی میکردم. اگرچه همیشه یکی از رؤیاهایم این بود که تجربیات و ایدههایم را برای نسلهای بعد بنویسم. تا آن زمان مصداق این جمله بودم که «هر کس بخواهد بهترین کتاب را بنویسد، هرگز نویسنده نخواهد شد.» یک روز که از محل کار به منزل میرفتم، در یکی از دکههای کتابفروشی، چشمم به کتابی افتاد: «بخواهید تا داده شود» اثر «وین دایر» با خودم گفتم «ادعونی استجب لکم. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.» چرا من در این زمینه رمان ننویسم؟ فردای همان روز به یکی از همکارانم که تفسیر قرآن مینویسد، پیشنهاد کردم که سبک نویسندگیاش را با الگو گرفتن از استاد شهید مرتضی مطهری که در آن زمان کتاب «داستان راستان» را نوشت، به نوشتن رمان در قالب مسائل معنوی تغییر دهد. ایشان نپذیرفت و بعد از حدود یک ماه تفکر، تصمیم گرفتم که خودم این کار را انجام دهم. در سال 95 اتفاقی افتاد که من اولین شعرم را بداهه سرودم که آغازی بود بر پایان تردیدهایم برای شروع نویسندگی و موفق شدم این کتابها را بنویسم و منتشر کنم: «الان، موفقیت» ویراستار اسماعیل شهریاری سرچشمه تهران، نگارش شرق، «زنگزمان» ویراستار فاطمه آقابابایی، محسن گوهری تهران آفتاب اندیشه، «راه وصل»، ویراستار اسماعیل شهریاری سرچشمه تهران، نگارش شرق «پنج ضلعی موفقیت» ویراستار، لیلا شهریاری سرچشمه تهران، نگارششرق و آثاردردست چاپ:راه وصل (2 جلدی) (نیکنامان)، (انتخاب) و (بحران معنوی) (در قالب رمان) و بیش از 20 عنوان مقاله آموزشی در فضای مجازی و روزنامههای رسمی کشور منتشر کردهام.
محور و موضوع اصلی کتابهایتان چیست؟
اشعارم را بیشتر با موضوعات اجتماعی و عرفانی سروده و رمانهایم را نیز با تاکید بر مسائل معنوی و روانشناسی نوشتهام.
به نظر شما با توجه به تلاشها و اقدامات دستگاههای فرهنگی و متولی توسعه و تروبج فرهنگ کتاب و کتابخوانی سرانه مطالعه کتاب هم چنان پایین است؟
سال 1360 در کتابخانهای که جهاد سازندگی آن زمان، در شهرستان درهشهر راهاندازی کرده بود، من به کتابهایی دسترسی پیدا کردم که تا آن زمان به علت دوری از مرکز استان نمیتوانستم آنها را تهیه کنم. سال بعد برای مأموریت اداری به ایلام آمدم. هنگام بازگشت در یکی از روستاها بیتوته کردم. چند جلد مجله با عنوان «جهاد روستا» در منزل آن روستایی بود که مطالب مفیدی و خواندنی داشت. الان بسیاری از این ادارات و نهادها واحد فرهنگی دارند ولی به آن شکل یا فعالیت ندارند و یا من ندیدهام. مدارس بهترین مکان برای ترویج کتابخوانی است. باید از این ظرفیت بیشتر استفاده شود. کتابخوانی باید به داخل خانهها و منازل برود. یک یا چند نهاد دولتی به تنهایی نمیتواند این وظیفه عمومی را انجام بدهد.
راهکارهای پیشنهادی شما چیست؟
کتابخوانی باید به عنوان یک پویش مردمی در جامعه مطرح شود. تنها یک یا چند نهاد دولتی نمیتوانند این رسالت عظیم را انجام بدهند. یکی دیگر از راهکارهایی که باید مد نظر قرار گیرد تغییر جهت و سبک نویسندگان است. حوزههای علمیه باید نیازسنجی کنند و بر اساس ذائقه جوانان و مسائل روز، این رسالت را انجام دهند. خیلی از روحانیون دست به قلم هستند آنها باید هم چون شهید مطهری و سایر نویسندگان ادبیات دینی معاصر، مسائل مذهبی را در قالب داستانهای شیرین برای جوانان و نوجوانان بیان کنند. ضمن آنکه برگزاری جایزه کتاب سال اقدام مفیدی است تا انگیزههای مولفان و ناشران را بیشتر تقویت کند و بهتر است از طریق رسانههای ملی بیشتر اطلاعرسانی شود.
نقش سازمانهای مردم نهاد و انجمنهای غیردولتی در این راستا را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟
سازمانهای مردم نهاد و انجمنهای غیردولتی میتوانند در توسعه و ترویج و گسترش فرهنگ کتاب و کتاخوانی، تاثیر بسزایی داشته باشند. کتابخوانی یک فرهنگ است. فرهنگها از طریق دولت و توسط مردم نهادینه میشوند. ملتها و دولتها به تنهایی نمیتوانند در ایجاد فرهنگ و نهادینه کردن آن، موفق بشوند. فرهنگ را با جملات دستوری و بدون مشارکت مردم نمیتوان گسترش داد.
فضای مجازی به چه میزان میتواند بر کمیت و افزایش و یا کاهش سرانه مطالعه در جامعه تاثیرگذار باشد؟
فضای مجازی را به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار باید پذیرفت. فضای مجازی در ایران به نظرم نتوانسته یک خط سیر مشخص و هدفمند ایجاد کند. مردم بیشتر در ارائه مطالب پراکنده از آن استفاده میکنند. البته بعضی از کانالها به معرفی و ارائه کتابها اقدام کردهاند که تاثیر اندکی داشتهاند.
به نظر شما شیوع عمومی ویروس کرونا تا چه میزان بر تغییر ذائقه خوانداری و مطالعاتی جوامع هدف تاثیر گذاشت؟
ویروس کرونا بر همه جنبههای زندگی تاثیر خود را گذاشته است. اما به نظرم ما نتوانستیم از این فرصت در جهت رشد کتابخوانی و بردن کتابها به درون خانهها به نحو مطلوب بهره ببریم.
دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد. کتابخوانی به عنوان یک ضرورت و الزام در نظر گرفته شود، یعنی افراد در کنار هزینههای ماهیانه ای که کنار میگذارند، باید مبلغی را هم به عنوان خرید کتاب در نظر بگیرند و متاسفانه الان فاقد چنین نگرشی در سطح اجتماع هستیم. مراکز ارائه کتاب در تمام محلات شهرها وجود ندارد. مردم برای تهیه یک کتاب باید وقت و انرژی زیادی را صرف کنند. در واقع کتاب در دسترس مردم نیست و مردم برای تهیه آن در رنج هستند. نبود سایتهای معتبر برای ارائه کتاب، نیز یکی از دلایل عمده است. درست است که بعضی از حرفها کلیشهای هستند، اما اینها ضرورتهایی هستند که باید در نظر گرفته شوند. حمایتهایی که از ناشرین و مؤلفین صورت میگیرد که انصافا کم هم نیست، باید ساماندهی شود. از جمله سهمیه کاغذ، سهمیه خرید کتاب، تشویق و ترغیب مؤلفین و شناسایی و معرفی آنان به جوامع هدف و هماهنگی و ارتباط بین نهادهایی که متولی فرهنگ و کار فرهنگی هستند. توجه به مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی. تولید و انتشار کتابها با توجه به تنوع جمعیتی که در کشور وجود دارد و درنهایت شناسایی مخاطبین و جامعه هدف و تولید محتوا بر اساس جامعه هدف.
نظر شما