نویسنده کتاب «یادگار» گفت: سبک زندگی خاندان یادگاری، لقمه حلالی که به فرزندانشان میدادند، وقف و کارهای عامالمنفعه تأثیرش را در زندگیشان نشان میدهد و ما در این اثر سعی کردیم آثار این نوع زندگی را بر افراد و جامعه نشان دهیم.
حاج ملا محمود یادگاری، بزرگ این خاندان که قریب 100 سال سن دارد، شخصیت استثنایی است که شاید بتوان گوشهای از شخصیت او را از لابهلای خطوط یادگار بشناسیم. او شخصیتی است که با وجود بذل مال و جان و فرزند در راه اعتلای اسلام و انقلاب هنوز هم که هنوز خود را بدهکار انقلاب میداند و دعای اول و آخرش به جان مقام معظمرهبری است. کوچکترین شهید شهرستان خنداب پسر نوجوان او علی یادگاری است. که مرتضی احمر به معرفی او و شش تن از دیگر شهیدان خاندان یادگاری در این کتاب پرداخته است.
نویسنده از ارتش قهرمان و مخلص اکبرآقا یادگاری میگوید. از حسین یادگاری برای خوانندگان قصهها حکایت میکند. از مسعود یادگاری میگوید که روزی با نذر و نیاز به امامزاده مسعود خنداب به این دنیا قدم گذاشته و روزی دیگر هم در شلمچه و در سهراهی شهادت آسمانی شده است. خواندن قصههای دوقلوهای شهید، مجید و سعید یادگاری قطعا برای خواننده جالب است، همانطور که برای علیرضای داستان ما جالب بوده و بالاخره احمر با معرفی اسدالله یادگاری حصار و علی یادگاری پرونده این کتاب را میبندد.
در ادامه گفتوگو با مرتضی احمر؛ نویسنده کتاب «یادگار» را میخوانیم.
درباره کتاب «یادگار» و نحوه شکلگیری آن توضیح بفرمایید.
کتاب «یادگار»، چند ویژگی خاص دارد، یکی از ویژگیهایی که دارد این است که به بیان زندگینامه و خاطرات هفت شهید پرداخته که همگی از یک خاندان هستند و خاطرات ملامحمود بهعنوان بزرگ خاندان یادگاری، محوریت کتاب است. بیان ویژگیهای شهر خنداب و زندگینامه علما و فرهیختگان این شهر از دیگر بخشهای کتاب بهشمار میآید. این کتاب در قالب مستند داستانی ارائه شده است و برای تألیف اثر، خاطراتی که از شهدا و وجود داشت را جمعآوری کردم و بهصورت داستان بههم پیوسته از خاندان یادگاری ارائه دادم. همچنین بخشی از کتاب مربوط به تاریخ معاصر در زمان رضاخان و اقدامات بعد از آن در زمان میرزا کوچکخان است، البته بیشتر به دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و زیست شهدا پرداخته شده است.
همانطور که اشاره کردید، این کتاب از تاریخچه خنداب شروع میشود به خاندان یادگاری، مجاهدت، علم، دانشاندوزی و معرفی هفت تن از شهدای این خاندان میپردازد، چرا محتوای کتاب اینقدر وسیع درنظر گرفته شده؟ بهنظرتان بهتر نبود یکی دو برهه زندگی شهدا را در نظر میگرفتید و بهصورت مفصل به آنها میپرداختید؟
بله، موضوع و محتوای کتاب وسیع است، اما یکی از مشکلاتی که در زمینه نگارش خاطرات شهدای دفاع مقدس وجود دارد، ضعف منبع است. متأسفانه برخی خاطرات فراموش شده و امکان اینکه داستانپردازی گسترده برای شهدا داشته باشیم، وجود ندارد. بنابراین چون موضوع کتاب قابلیت این را ندارد که بهصورت گسترده و در قالب رمان کار شود و تخیل را هم نمیتوانیم وارد بحث خاطرهنگاری کنیم، مجموع مشکلات باعث شد که کتاب را در قالب یک مجموعه دربیاوریم. اگر منابع کافی از مصاحبهها و خاطرات در اختیار داشتیم، زندگینامه هر شهید قابلیت این را داشت که بهصورت جداگانه به آن پرداخته شود.
مجموعه حاضر نیز ویژگیهای خاص خود را دارد. این مجموعه، الگویی برای سبک زندگی است. سبک زندگی خاندان یادگاری، لقمه حلالی که به فرزندانشان میدادند، وقف و کارهای عامالمنفعه تأثیرش را در زندگیشان نشان میدهد و ما در این اثر سعی کردیم آثار این نوع زندگی را بر افراد و جامعه نشان دهیم.
برخی نویسندگان در مورد نوشتن زندگی شهدای دفاع مقدس فقط با اسناد و پروندههای کاغذی روبهرو هستند، با این مسائل چگونه برخورد میکنید؟
این نوع کارها یا باید به شکل مستند ارائه شود و یا در قالب رمان، شخصیتی را خلق کنیم و تخیل را در آن وارد کنیم. اگر حجم اطلاعات درمورد زندگینامه شهید زیاد باشد، قابلیت این را دارد که کتاب مستند تولید شود، اما معمولا اینگونه نیست. حتی درمورد شهدای مدافع حرم هم برای جمعآوری اطلاعات با این که خانواده و دوستان شهدا جوان هستند، اما برخی خاطرات را فراموش کردهاند. درمورد کتاب یادگار نیز با اینکه حاجملا محمود خیلی خوب در ارائه اطلاعات همکاری کردند، اما اگر 10 سال قبل برای دریافت و ثبت خاطرات مراجعه میکردیم، اطلاعات بیشتری را بهدست میآوردیم. موضوع دیگر که وجود دارد این است که گاهیاوقات اطلاعات زیاد است، اما اطلاعات شبیه بههم هستند و باز هم اتفاقی که باید بیافتد، نمیافتد.
تمایز کتاب «یادگار» نسبت به کتابهایی که تاکنون منتشر شده، چیست؟
کتاب «یادگار» در سطح وسیعی به بیان خاطرات شهدا و گذشته خاندان یادگاری پرداخته، شهرستان خنداب و سبک زندگی مردم این منطقه را معرفی میکند. بنا به فرمایش شهید حاجقاسم سلیمانی: «راه شهیدشدن، شهید زندگیکردن است»؛ یعنی اگر بخواهیم شهید بشویم و در این مسیر قدم برداریم، باید نحوه زندگی کردن ما بهگونهای باشد که به کسب لقمه حلال و انجام کارهای خیر و خداپسندانه پایبند باشیم.
اگر بخواهیم از کلیشهها دوری کنیم، چه نکاتی از زندگی شهید را باید بنویسیم تا برای مخاطب تازگی داشته باشد؟ چه زمانی نویسنده در این مسیر موفق خواهد بود؟
معمولا اصول ثابتی داریم که در طول تاریخ تکرار میشود، بهعنوان مثال اینکه دزدی حرام است، اصل ثابتی است که تغییر نمیکند. راستگویی، کسب لقمه حلال، ایستادگی در مقابل هوای نفس که شهدا به آنها توجه میکردند، موضوعاتی است که باید در قالب داستان به آنها بپردازیم، زیرا اینها مواردی هستند که جوانان امروزه برای یافتن مسیر صحیح زندگی مانند اینکه چگونه دروغ نگویند، چگونه مال حلال بدست بیاورند و غیره به فراگیری آنها نیاز دارند. باید این موضوعات را کنار هم قرار دهیم و در قالب داستان بدون پرداختن به کلیشهها ارائه کنیم. شاید در کتاب «یادگار» کمتر توانسته باشیم این کار را انجام دهیم. چون در قالب مستند کار شده، ولی در کتاب دیگری که تألیف کردهام در کنار خاطرات و زندگینامه شهدا، سعی کردهام از تخیل نیز بهره ببرم و مسائل روز را نیز مطرح کنم، البته در رمان نیز باید حواسمان باشد که کار به سمت شعاری شدن پیش نرود.
نظر شما