یکشنبه ۹ آبان ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۸
عشق همه‌جا جاری است؛ حتی در میدان جنگ

اعظم فرخزاد (آخوندزاده)، نویسنده تبریزی هدف از نگارش تمام کتاب‌هایش را القای حس نوع‌دوستی و عشق به مخاطب می‌داند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان‌شرقی، کتاب «بغض آمدنت» مجموعه‌ای است از داستان‌های کوتاه که در ژانرهای مختلف ادبی نوشته شده‌اند. عناوین داستان‌های این مجموعه به ترتیب زیر است: «دنیای رنگی»، «اتفاق شیرین»، «بعد از من»، «زن دیده‌بان»، «مهمان فرنگی»، «کرونای نیلوفری»، «مجتمع آراد»، «وقتی کرونا کروناز می‌شود» و «گمنام دیروز، آشنای امروز».

نکته قابل توجه در این داستان‌ها برخلاف روال رمان‌نویسی اعظم فرخزاد، خروج نویسنده از دنیای رمان تاریخی و ورود به دنیای معاصر و پرداختن به وقایع امروزی‌تر از جمله مبحث کرونا در این اثر است. به بهانه انتشار این اثر و برای بررسی زوایای مختلف این مجموعه ادبی، با این بانوی نویسنده در تبریز به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.
 
تاکنون حدود 72 رمان از شما منتشر شده است که بیشتر سمت ‌و سوی تاریخی دارند. اما ظاهرا در اثر جدیدتان، «بغض آمدنت»، علاوه بر پرداختن به مسائل روز از فضای طولانی رمان فاصله گرفته و به سمت کوتاه‌نویسی حرکت کرده‌اید. علت چیست؟
 
شاید گفتنش چندان خوشایند نباشد اما بعد از شیوع ویروس کرونا مجالی برای من پیش آمد تا نگاهی به نوشته‌های پراکنده قبلی‌ام بیندازم و آنها را سر و سامان بدهم. به همین دلیل طی یک و نیم سال گذشته توانستم بیشتر داستان‌های کوتاهی را که از سال ۸۳ همانطور مانده بودند، جمع‌آوری و مرتب کنم و نتیجه آن چاپ چهار یا پنج کتاب جدید شد. در اصل نوشتن این مجموعه در کنار رمان‌هایم بوده است که در برهه‌های زمانی مختلف انجام شده بود و من همچنان به نگارش رمان تاریخی علاقه‌مند هستم. من با کتاب‌های الکساندر دوما بزرگ شده‌ام و از سن ۱۱ سالگی عشق به تاریخ در من جوشیده است و آنقدر تحقیقات تاریخی دارم که به راحتی می‌توانم خود را در تاریخ غوطه‌ور کنم.
 
این کتاب مشتمل بر چندین داستان کوتاه در ژانرهای مختلف ادبی از جمله حماسی، سفرنامه و حتی طنز است. اگر ممکن است به طور خلاصه به محتوای تعدادی از این داستان‌ها اشاره کنید.

من در سال ۹۶ به همراه خانواده سفری به شیراز داشتم، طی این سفر در برخی از کوچه‌های این شهر من محصور عطر بوی نارنج که تمام فضا را پر کرده بود، شدم. هوای مطبوع و دل‌انگیز شیراز همچنان به من شور و هستی ‌داد که لاجرم اقدام به نگارش سفرنامه در طول مسافرت کردم؛ سفری تلخ و شیرین که با دزدیدن ماشین‌مان در شهر شیراز شروع شد و با پیدا شدن ماشین قبل از بازگشت به تبریز به پایان رسید. این سفرنامه را سال‌ها بود که داشتم تا اینکه تصمیم گرفتم این نوشته را به همراه تعدادی از آثار قبلی در قالب کتاب «بُغض آمدنت» منتشر کنم.
 
بخش عمده‌ای از داستان‌های کتاب در رابطه با ویروس کرونا است که از آن جمله می‌توان به داستان‌های «کرونای نیلوفری»، «مجتمع آراد»، «کرونا وقتی کروناز می‌شود» و «گمنام دیروز، آشنای امروز» اشاره کرد. به طور مثال داستان مجتمع آراد که در آن انسان‌دوستی و از خودگذشتگی مشهود است، روایت تغییر رفتار همسایه‌هایی است که مدام برای یکدیگر مزاحمت ایجاد می‌کردند و با یکدیگر اختلاف داشتند اما بعد از شیوع کرونا به وحدت و همدلی می‌رسند. همچنین داستان زن دیده‌بان؛ روایت جنگ بین ایران و عراق است و در آن قهرمان داستان یک زن با اصالت ایرانی است که ساکن عراق بوده و همسری عراقی دارد. در این داستان که در ژانر حماسی قرار دارد، حس انسانیت زن به جوشش می‌آید و با این توجیه که عراق شروع‌کننده جنگ با ایران بود، به غواص‌های ایرانی اجازه ورود به منطقه را می‌دهد و با این کار به همسر و هموطنان عراقی خود خیانت می‌کند. داستان «بُغض آمدنت» هم در رابطه با جنگ سوریه و داعش و دفاع از حرمین است.
 
ظاهرا قرار است تعدادی از داستان‌هایتان به فیلم تبدیل شوند. لطفا بیشتر توضیح دهید.
 
بله مدتی است که یک کارگردان برای رمان «ترلان ارسباران» دنبال اسپانسر است. همچنین طی صحبت‌های انجام شده با شرکت فیلیمو قرار است از روی هفت یا هشت داستان موجود از جمله «ایستگاه مرگ»، «دختران صحرا»، «سفرنامه تلخ و شیرین» و «گمنام دیروز، آشنای امروز» ساخته شود. از طرفی سفارش نوشتن یک داستان ۷۰ صفحه‌ای تحت عنوان «عمارت مخوف» در ژانر وحشت از طرف فیلیمو به من شده بود که آن هم تمام شده و مورد تائید هم واقع شده است.
 

 
به نظرتان وجود چندین سبک نگارشی و ژانر مختلف ادبی در یک مجموعه داستان درست است؟
 
از نظر من مشکلی نیست، در یک مجموعه داستان می‌توان ترکیبی از تمام ژانرها و سبک‌های نگارشی را داشت، گرچه من در هر قالبی هم که بنویسم، در نهایت در تمام کتاب‌هایم یک هدف را دنبال می‌کنم و آن ورود به ساحت عشق، احساس و دوستی است. به طوری که حتی در دل وقایع تلخی مانند جنگ و انقلاب سعی می‌کنم نشان دهم که حتی در چنین شرایطی هم عشق جریان دارد. تمام کتاب‌های من حاوی یک پیام است که سعی می‌کند مخاطب را به زیبایی، عشق، هنر، دوست داشتن و خداجویی نزدیک کند، البته نه به صورت مستقیم‌گویی، بلکه بدون اینکه اشاره دقیق به اهدافم سعی می‌کنم در آخر کتاب خودِ مخاطب به این سو کشیده شود.
 
شما می‌خواهید در عین پایان تلخ در کتاب‌هایتان، مخاطب را به عشق و معنویت و در نهایت حس آرامش برسانید. این تناقض را چگونه حل می‌کنید؟
 
من سال‌های سال در تهران بودم و با ناشران زیادی کار کرده‌ام. در طول حضور در چندین دوره نمایشگاه کتاب وقتی واکنش مخاطبان را که برای امضای کتاب سراغ من می‌آمدند دیدم و متوجه شدم مخاطب خواهان پایان غم‌انگیز نیست، با این حال نمی‌توانستم ذهنم را مجبور به حرکت در مسیر مشخصی بکنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم، سرانجام تلخ شخصیت‌های رمان‌هایم را با پدیده زیبایی و عشق شیرین کنم. در کتاب‌های من چندین شخصیت اصلی و فرعی وجود دارد که پایان تلخ یکی توام با روزهای خوب دیگری است.
 
دلیل این همه تاکید بر عشق‌ورزی چیست؟
 
اعتقاد به معنویت باعث می‌شود من در تمام نوشته‌هایم به صورت واضح دنیای مادی را حذف و از ورود به آن خودداری کنم، من حتی وصیت کرده‌ام بعد از مرگ درون قبرم یک لایه از کتاب‌هایم را بگذارند، چرا که معتقدم خداوند در رابطه با تک‌تک کتاب‌هایم از من سوال خواهد کرد؛ اگر خیانتی کرده باشم یا مطلبی نوشته باشم که موجب فرو ریختن یک زندگی یا از بین رفت یک عشق شود، باید در آن دنیا پاسخگو باشم.

کتاب جدیدی هم در دست نگارش دارید؟
 
ایده برای نوشتن زیاد دارم اما راستش فعلا بیشتر وقت من صرف بازبینی و بازنویسی کتاب نویسندگان جوانی می‌شود که تصور می‌کنن با چیدن کلمات پشت سر هم کتاب نوشته‌اند و این کار را با هزینه اندکی انجام می‌دهم چون اگر الان من این کتا‌ب‌ها را ویرایش نکنم، سایر ناشرها بدون توجه به محتوا، آن‌ها را همانطور چاپ کرده و راهی بازار می‌کنند. به نظر من درست نیست هر کتابی وارد بازار نشر شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها