همه عشق و همه عقل و همه فرهنگ شویم
با مراجعه به کتابها و مقالات تخصصی؛ درمییابیم که تاکنون مفهوم و ترجمهی جامعی نه برای واژهی فرهنگ داریم و نه واژهی عمومی. اندیشمندان در عرصههای گوناگون تعاریفی متفاوت از این دو واژه را عنوان کرده و به کار میگیرند. افراد حاضر در جامعه نیز بهتناسب ارتباطات اجتماعی خود، برداشتهای راهبردی و کاربردی خود را بهرهوری میکنند؛ اما درواقع فرهنگ عمومی روز ویژه و خاصی نمیخواهد- هرچند همگی میدانیم نامگذاری یک روز درواقع پاسداشت و نشان دادن درجهی اهمیت آن عنوان است- چون در طول سال با آن زندگی میکنیم.
با نگاهی به کشورهای پیشرو در حوزههای علوم انسانی درمییابیم که: فرهنگ عمومی آموزش میخواهد.
«آموزش»، یعنی پذیرش تغییر، پذیرش رشد و اعتلا، پذیرش همپوشانی، پذیرش مشارکتهای اجتماعی برای بروز رخدادهای فرهنگساز، پذیرش انسان بودن و تربیت انسانی دیگر با ظرفیتهای بیشازپیش، پذیرش خودآگاهی و تکاپو برای تربیت این آگاهی، پذیرش اینکه هر فرد در جامعه تکه پازلی است مؤثر و هدفمند با نام بزرگ انسان.
همهی موارد فوق آموزش مستمر میطلبد. هنگامی میتوانیم برای یک عنوان خاص گرامیداشت بگیریم که از قبل با درک صحیح بسترسازی زیرساختها آموزش دقیق و استمرار آن را گرامی و ضروری بدانیم.
با نامگذاری خالی و عدم شناخت چالشهای مرتبط به آن بهمنظور رفع بحرانهای پیشین و پَسین نمیتوان از حد شعار و شعارزدگی عبور کرد. هزارباره تکرار خواهم کرد:
فرهنگ عمومی آموزش میخواهد.
نظر شما