هرچند سه بخش اصلی این کتاب کاملا از یکدیگر متمایزند اما درونمایههایی مشترک، آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. یکی از این مایههای مشترک مرکزیت تکنولوژی است که میتوان آن را مفهوم مناسب و هستهای برای تغییرات در اقتصاد سیاسی جهانی دانست
ساختار کتاب «تکنولوژی، فرهنگ و رقابتپذیری» بر اساس سه دسته از پرسشهای به هم مرتبطی شکل گرفته که حاصل بخشی از اندیشههای مربوط به تحلیل و تفسیر نقش تکنولوژی در اقتصاد سیاسی بین المللی است. نخستین دسته از این پرسشها پیش از هر چیز درباره هستیشناسی و مفاهیم مربوط به چگونگی نگرش ما به جهان است. دومین دسته این سوالات معطوف به خط مشيها و سیاستهاست و سومین دسته با بهرهگیری از سوالات پیشین ناظر بر این موضوع است که تکنولوژیهای تخصصی چگونه ماهیت اقتصاد سیاسی جهانی را تغییر دادهاند. همانطور که اشاره شد علاوه بر این که هر دسته از این پرسشها با یکدیگر ارتباط مفهومی دارند اما خود نیز به شیوهای معقول به موضوعهای چند سطحی و روابط غامضی که مختص تکنولوژی است اشاره میکند.
در نخستین بخش کتاب با عنوان «تفکراتی درباره تکنولوژی و رواط بینالملل» این مطلب اساسی مطرح میشود که درباره موضوع کتاب چگونه باید اندیشید؟ چهار فصل این بخش مفروضات اساسی ما را در زمینههای هستیشناسی و معرفتشناسی مورد بحث قرار میدهد و دو رهیافت وسيع و مکمل را مطرح می کند: رهیافت ابزاری که به موجب آن تکنولوژی چیزی نیست جز ابزار قدرت و هدف سیاست رهیافت متعالی که به موجب آن تکنولوژی بر نگرش ما به جهان و بر چگونگی ادراک و تعبیر ما از سرشت «واقعیت» تأثیر میگذارد.
بخش دوم کتاب با عنوان «تکنولوژی به عنوان شالوده رقابتپذیری در سطح بینالملل» مشتمل بر فصلهایی است که در آنها یکی از پرسشهای اساسی مبحث سیاسی معاصر بررسی میشود: تکنولوژی را به چه مفهومی باید یکی از سازندههای اساسی رقابتپذیری بینالمللی دانست و در نتیجه، در پرتو این مفهوم سیاستهای بینالمللی، ملی، محلی و صنفی ما چگونه باید باشد؟
«تکنولوژی و تحولات در اقتصاد سیاسی جهانی» عنوان بخش سوم کتاب است که چند بررسی موردی در عرصههای امور مالی، هواپیمایی و اتومبیل را شامل میشود. کانون اصلی این بخش در واقع اهمیت تکنولوژی در اقتصاد سیاسی بینالمللی است و این پرسش را مطرح میسازند که که نوآوریهای تکنولوژیکی در این سه حوزه چگونه ماهیت اقتصاد سیاسی جهانی، ساختار نظام بین المللی، و توزیع قدرت میان بازیگران نظام را دگرگون ساختهاند. چهار فصل این بخش به تکنولوژیهای موجود و بسیار رایج میپردازند و پنجمین فصل در واقع نوعی تمرین آینده شناسی است؛ در این فصل به تکنولوژی خاصی پرداخته میشود که پیامدهای بالقوه بسیار مهمی خواهد داشت، ولی هنوز در مرحله کودکی است.
همانطور که اشاره شد هرچند سه بخش اصلی این کتاب کاملا متمایزند؛ اما درونمایههایی مشترک، آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. یکی از این مایههای مشترک مرکزیت تکنولوژی است که میتوان آن را مفهوم مناسب و هستهای برای تغییرات در اقتصاد سیاسی جهانی دانست، یکی دیگر از این مفاهیم نیز، موضوع جهانی شدن است؛ چرا که اهمیت و ارزش فوقالعاده حمل و نقل و ارتباطات بینالمللی به عنوان تکنولوژیهای تحرکزا موجب شده است که پدیده «جهانیشدن» تقریبا در تمام بخشهای این اثر از اهمیتی انکارناپذیر برخوردار باشد. با این وصف، باید دید که این موضوع در زمان حاضر به چه معنایی است و چگونه با روندهای دیگری مانند قومگرایی، قبیلهگرایی، و محلگرایی، که آنها هم از رشد زیادی برخوردارند، کنار خواهد آمد.
سومین مایه مشترک، حول موضوع پر اهمیت فرهنگ میچرخد، در مورد اهمیت فرهنگ در محوریت این پرسشها نویسندگان این طور توضیح میدهند: «تمام پژوهشگرانی که در تدوین این کتاب مشارکت داشتهاند، بدون استثنا درباره اهمیت فرهنگ از زاویه تکنولوژی به طور کلی، و به ویژه از بابت نفوذ تکنولوژی بر اقتصاد سیاسی بینالمللی تأکید ورزیدهاند. از یک سو این پرسش مطرح شده است که عوامل فرهنگی تا چه حد بر شکلگیری تکنولوژی تأثیر مینهند؟ و از سوی دیگر، تکنولوژی تا چه حد الگوها و همگونیهای فرهنگی را تحت تأثیر قرار می دهد؟» علاوه بر این مفاهیم، رقابتپذیری با تکیه بر فرهنگ و تفاوتهای فرهنگی یکی دیگر از نقاط مشترک در بخشهای کتاب است که مولفان در تحلیلهای خود آن را مد نظر داشتهاند.
«تکنولوژی، فرهنگ و رقابتپذیری تحولات اقتصاد سیاسی» به قلم «مایکل تلالی»، «کریس فاراندز» و «راجرز توتز» با ترجمه ناصر موفقیان، در 316 صفحه، شمارگان 330 نسخه و بهای 85 هزار تومان توسط انتشارات نگارستان اندیشه در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما